swc

swc

جریانی مرموز در همه مقاطع انقلاب

تاملی در دیدگاه امام خمینی درباره جریان شناسی معارضه با چهره های شاخص روحانیت و سرمایه های اصلی نظام و کشور

نسل جوان امروز از رخدادهای تاریخی دیروز بی اطلاع است . این کاستی در شناخت و آگاهی های تاریخی دو مسئولیت بزرگ ایجاد می کند. مسئولیت اول متوجه جوانان است که برای کسب بینش های تاریخی و در پی آن بالا بردن آگاهی های سیاسی خود نسبت به جریانها و تحرک های مرموز و خزنده و متصل به آبشخورهای فکری ناسالم در داخل و خارج به مطالعه و کنکاش بپردازند و به تحلیل جامع و راهگشا و جدا کننده راه از بیراهه دست یابند.

مسئولیت دوم که بر دوش عالمان متعهد و زمان شناس و آگاه به امور سیاسی و نیز نویسندگان و پژوهندگان مسلمان سنگینی می کند این است که آثار فکری لازم و جامع درباره رخدادهای تاریخی و جریان های مختلفی که به نقش آفرینی مخرب و فضا سازی های اغوا کننده پرداخته و همه بسترها و زمینه ها را برای بسط سیطره قدرت های استعماری بر سرزمین ایران مساعد کرده و می کنند تولید و در دسترس نسل جوان قرار دهند.

این دو مسئولیت با یکدیگر رابطه متقابل و همگون دارند به این صورت که تا جوانان به عزم و اراده در نیایند و طالب آگاهی و بینش نشوند آثار فکری تولید شده توسط علمای دین و پژوهشگران متعهد به بهره وری در نمی آید و از آن سو اگر در تولید و آماده سازی آثار جامع و راهگشا قصور و مسامحه شود تلاش و حرکت جوانان و دانشجویان برای دست یابی به شناخت و بینش های تاریخی و دینی و سیاسی با بن بست روبرو می شود و با این وصف مسئولیت نسل جوان برای کنکاش و حقیقت یابی با مسئولیت عالمان و اندیشمندان دینی و پژوهندگان لازم و ملزوم و دارای رابطه همگون می باشند.

در اندیشه های سیاسی حضرت امام خمینی درباره اصل بینش یابی های تاریخی و ذخیره سازی شناخت های عمیق و راهبردی با دو موضوع مسئولیت جوانان و دانشجویان در تلاش و کنکاش به منظور دست یابی به فهم و درک تاریخی و سیاسی و در کنار آن موضوع مهمی چون مسئولیت متفکران اسلامی و نویسندگان در تولید آثار فکری کافی و قابل دسترس مواجه می شویم . یعنی امام خمینی هم جوانان و دانشجویان را به مطالعه و کنکاش برای کسب بینش های لازم تاریخی و سیاسی ترغیب می کند و هم علمای فرزانه و جامع نگر و محیط به جریان های فکری و احزاب سیاسی معاند و وابسته به بیگانه را به تبیین و آگاهی بخشی و تولید آثار جامع و بینش زا برای نسل جوان فرا می خواند.

حضرت امام خمینی در انجام این مسئولیت خود پیشقدم و عامل بود و در مناسبت ها و دیدارهای مختلف و به طور مکرر به تشریح رخدادهای تاریخی می پرداخت و معرفت و شناخت می آفرید و به بیداری و هشیاری درباره وقایع امروز که با رخدادهای دیروز پیوند و ارتباط دارد فرا می خواند. آنچه در ذیل می آید نمونه ای از این آگاهی بخشی ها و بیدار سازیها می باشد :

« یک جریانی از اول نهضت و از اول انقلاب در مقابل انقلاب در کار بود. مسئله اتفاقی نبود که افراد موثر را افرادی که برای ملت سرمایه بودند یکی بعد از دیگری یا شهید کردند یا خواستند شهید کنند و خداوند حفظ کرد. این طور نبود که من باب اتفاق یک کسی مرحوم مطهری را ترور کند یا مرحوم مفتح را یا آقای هاشمی را یا آقای خامنه ای را یا مرحوم بهشتی رالله یک مسئله تنظیم شده بود و هست . مسئله ای بود که از اول که این انقلاب یک شکلی به خودش گرفت از آن وقت شروع شد به این مسائل ... این جریان هست همراه با این انقلاب همزاد با این انقلاب و همراه با این انقلاب و الان هم هست و بعدها هم خواهد بود... یک جریانی بود که باید افراد متعهد نباشد.اگر شد آنها را از صحنه بیرون کنند و منعزل کنند از مردم بهتر. شایعه سازی کنند که حتی این اجناسی که برای جنگ زده ها می خواهند ببرند این می رود توی جیب آقای بهشتی و آقای خامنه ای و آقای هاشمی . هر جنایتی که در ایران به دست خود آنها واقع می شد به مردم می گفتند که اینها کردند! این یک جریان بود و هست که می خواهند این کشور را با آن جریان بکشند به طرف آمریکا . » (1 )

1 ـ حضرت امام خمینی در این رهنمودها ابتدا از یک « جریان » نام می برد که در سرتاسر کشور و در میان اقشار مختلف مردم به ویژه جوانان نفوذ دارد و به طور مرموز در حال فعالیت مخرب و اغواگری به منظور فریب افکار عمومی می باشد.

این جریان اگر چه ظاهر خویش را به ایمان و دلسوزی برای دین و ملت می آراید و مدعی سلامت اندیشه و عمل است لکن دارای ماهیتی آمیخته به نفاق و دورویی می باشد و مکر و دروغ و تهمت و ایجاد جنگ روانی در جامعه علیه صالحان و بزرگان اسلام و نظام سهل ترین کار و تلاش آن به شمار می رود و برای دست یابی به هدف همه وسیله ها را توجیه می کند!

این جریان برخلاف ظاهر و ادعاهای خود در صدد است سرمایه های انقلاب و نظام اسلامی را از صحنه خارج کند و از این طریق شکاف و کاستی به وجود آورد و با ایجاد گسست و فاصله بین مردم و روحانیت عملا عالمان فرهیخته و انقلابی و خدوم را از عرصه های سیاست و حکومت خارج نموده و با شهید کردن یا هتک حرمت آنان در اجتماع خروج از چرخه مدیریت کلان فرهنگی و سیاسی و انزوای کامل را به صورت سرنوشت نهایی و محتوم برای این دلسوختگان دین رقم زند.

این جریان مرموز و خطرناک توانست در یکی از مقاطع حساس و نفس گیر تاریخ انقلاب با ایجاد بحران عمومی و جنگ روانی متفکر بزرگ شهید مظلوم آیت الله بهشتی را ابتدا ترور شخصیت و پس از آن به خاک و خون کشد و کشور اسلامی ایران را از وجود شریف و مهارت ها و کاردانی ها و دانش ها و تجارب وسیعش محروم نماید.
در کنار شهید مظلوم آیت الله بهشتی حضرات آیات خامنه ای و هاشمی رفسنجانی با حربه های دروغ و تهمت و جنگ روانی ترور شخصیت شدند و اگر چه این هر سه مبارز نستوه در معرض ترور فیزیکی قرار گرفتند لکن در این حوادث مرگبار این مرغ بلند آشیان بود که در مسلخ عشق پر سوخت و جان باخت و از قفس رهید و به وصل یار رسید و آن دو طایر دیگر آسیب و جراحت دیدند و بهبود یافتند تا بمانند و تداوم دهنده راهی باشند که خون دل خوردن در آن سخت تر از خون دادن است !

2 ـ حضرت امام خمینی تصریح دارند که همین جریان مرموز و از قبل تنظیم شده و مهاجم علیه یاوران اصلی انقلاب و نظام پدیده ای رو به سکون و وقفه نیست و به مقطعی از مقاطع تاریخی محدود نمی شود و نباید تصور کرد که پس از واقعه جانگداز هفتم تیر و با شهادت شهید مظلوم آیت الله بهشتی و 72 تن از صالحان و خادمان دین و ملت رو به افول و اضمحلال رفت و اثری از آن باقی نیست بلکه بالعکس این جریان همچنان که در آن مقطع تاریخی در برنامه ریزی و تحرک مخرب و زیان رسانی بود هم امروز نیز هست و در آینده نیز خواهد بود.

بنگریم که تعبیر امام خمینی در این باره چقدر رسا و گویاست : « این جریان همزاد با انقلاب و همراه با انقلاب بود و هست و خواهد بود » . یعنی از همان زمان که مولود انقلاب رخ نمود و حیات یافت و رشد کرد و به نقش آفرینی پرداخت جریان انقلاب ستیز نیز زاده شد و تا امروز استمرار داشت و در فرداهای تاریخ نیز همچنان تداوم خواهد یافت. و به راستی این از سنت های ثابت و تغییر ناپذیر الهی است که نبرد و معارضه حق و باطل همواره تداوم داشته و دارد و خواهد داشت (2 ) و دشمنی و عداوت شیاطین انسان نما با رهبران الهی در بستر تاریخ و در همه اعصار و زمان ها تسری داشته است (3 ) و به طور طبیعی مبارزه و صلابت و استقامت جبهه توحید است که در صورت امتداد تاریخی به پیروزی حق بر باطل (4 ) و نجات و رهایی اهل ایمان (5 ) منتهی می گردد .

3 ـ امام خمینی به مصداق هایی از شایعه سازی به منظور بحران سازی و ایجاد جنگ روانی علیه چهره های شاخص روحانیت و ذخایر ارزشمند نظام و خادمان اصلی و فکور و خدوم جامعه و کشور اشاره می نماید. این چهره ها شهید مظلوم آیت الله بهشتی حضرات آیات خامنه ای و هاشمی رفسنجانی می باشند که یکی از دروغ و تهمت ها علیه آنان توسط دشمنان مرموز و پنهان مصادره اجناس اهدایی به جنگ زدگان به نفع خود می باشد! همچنین در یک فرافکنی خیانت ها و جنایت خود را به نام این سه یاور اسلام گذاردن و در سرتاسر کشور مفسد و دزد و چپاولگر نامیدن است !

شگفت انگیز است که این بخش از سخنان امام خمینی گویی برای وضعیت امروز جامعه و مردم ما گفته و ذخیره شده است . زیرا جریان مرموز و مخربی که در مقطع تاریخی و سیاسی دهه اول انقلاب با بهره برداری ابزاری از مردم دروغ و تهمت های ساخته شده علیه ذخایر اسلام و انقلاب را در دورترین شهرها و حتی روستاهای کشور ترویج کردند هم امروز نیز با شیوه های کاربردی تر و در قالب های نوین و موثرتر شایعه سازی و ترور فکری و نسبت های مبتنی بر دروغ و بهتان علیه دلسوختگان اسلام و نظام را با سرعت و شدت گسترش می دهند.
شگفتی دیگر این که مروجان دروغ و تهمت و بازیگران اصلی این جنگ روانی علیه صالحان خدوم کسانی هستند که لباس دوست به تن دارند و ادعای انقلابی گری می کنند و نام و عنوان مسلمان و مومن را به دنبال خود می کشند!
گروهی از این افراد دانسته و آگاهانه در مقابل یاران امام می ایستادند و می ایستند.یعنی می دانند که چه می کنند و چگونه و کدام جبهه و چه شخصیت های والا و زجر کشیده ای را نشانه می روند.خاستگاه اصلی این تحرک و تقابل ناجوانمردانه آن هم از جانب کسانی که در کسوت دین درمی آیند جناح زدگی و تعصب های کور و شدید ناشی از جزم اندیشی درباره فکر و گروه خود می باشد. همین تعصب و جزمیت بود که موجب گردید انشعاب از یک جمعیت دینی و سیاسی و تشکیل جمع و گروه مستقل دیگر برای فعالیت سیاسی نه تنها در مذاق گروهی از این افراد خوش نیاید که این عمل را نوعی اختلاف انگیزی و تفرقه آفرینی نام نهند و حال آن که این تصور از اصل و بنیان مغشوش و با تعالیم سیاسی اسلام و معیارهای تخزب در شرع و قوانین جاری در تضاد می باشد و به همین دلیل امام خمینی با صراحت اعلام کردند : « تشکل جدید معنایش اختلاف نیست . » (6 )

شگفتی سوم این است که امروز دروغ و تهمت علیه ذخایر ارزشمند نظام و ترور شخصیت با ایجاد یک جنگ روانی تمام عیار علیه آنان از درون نظام و توسط کسانی که مسئولیت اجرای قوانین و جلوگیری از هتک حرمت افراد را به عهده دارند صورت می گیرد!

این درد را باید به کجا برد و این جفا را باید در کدامین محکمه مطرح نمود که بسیاری از افراد در حالی که به طور مستقیم باید مجری قانون باشند قوانین را به زیرپا می نهند و برای فضاسازی علیه یاران امام به طور علنی و آشکار برخلاف قانون اساسی که باید همگان به آن پایبند و عامل باشند حرکت می نمایند!

آیا برخی از مقامات اجرایی که در طول سال های اخیر در گوشه و کنار در سخنرانی ها و در سطح مطبوعات و اخیرا در رسانه ملی از محدوده و چارچوب های قانونی مربوط به قوه مجریه خارج شده و به هتک حرمت یاران امام می پردازند نمی دانند که برمبنای نص قانون اساسی قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران یعنی قوه مقننه قوه مجریه و قوه قضائیه مستقل از یکدیگر می باشند و نباید در محدوده قانونی هم دخالت کنند (7 )

آیا مقامات قوه مجریه از این واقعیت غفلت دارند که « کشف جرم و تعقیب و مجازات » از وظایف قوه قضائیه است(8) و بر این مبنا و اساس فقط قوه قضائیه است که می تواند از جرم افراد در هر مقام و پس از محاکمه و اثبات اعلام نظر نماید.

           و آیا مقامات اجرایی خود را به بی خبری زده اند که اگر کسی شکایت از تضییع حقوق کسی یا گروهی دارد نه در رسانه ها که باید به محاکم دادگستری مراجعه کند که بر مبنای قانون اساسی مرجع رسمی تظلمات و شکایات است (9 )

با این وصف کسانی که در تریبون های عمومی مطبوعات صداوسیما و مجالس سخنرانی به متهم کردن افراد در هر مقام و مسئولیت به ویژه چهره های شاخص روحانیت و ذخایر ارزشمند نظام می پردازند مرتکب گناه و معصیت می شوند و مرجع رسیدگی به این جرم و گناه قوه قضائیه است که براساس نظام قضایی اسلام در تعقیب و محاکمه بالاترین مقامات اجرایی کشور نیز مسئولیت و قدرت قانونی دارد و دادخواهی را حق مسلم هر فرد می داند . (10 )

حضرت امام خمینی که این گونه قاطع و صریح از وجود جریان خطرناکی نام می برد که سه بازوی توانای او ـ یعنی شهید مظلوم آیت الله بهشتی و حضرات آیات خامنه ای و هاشمی رفسنجانی ـ را نشانه رفتند و با ایجاد فضاسازی های مبتنی بر دروغ و فریب و نیرنگ مردم جامعه را در مقابل آنان قرار دادند اگر امروز حضور داشت و در میان ما بود از تکرار تحرک مخرب و فاسد این جریان جلوگیری می کرد و بر سرکسانی که در هر مقام و موقعیت کارگردانی پشت صحنه این خیمه شب بازی گمراه کننده و منحط را به عهده داشتند فریاد می زد و نمی گذاشت از درون نظام و به نام اسلام و انقلاب و به عنوان خدمت به جامعه توده های مردم تحریک شوند و به صورت سیاهی لشکر در سرتاسر کشور رکیک ترین دشنام ها و زشت ترین تهمت ها و ناجوانمردانه ترین دروغ ها و سخیف ترین هتک حرمت ها را علیه کسانی که کارنامه ای درخشان از علم و دانش و جهاد و تلاش و مبارزه وقفه ناپذیر با استعمار خارجی و استبداد داخلی و مدیریت های توانمند و خدمات ارزشمند دارند به کار گیرند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقی :

1 ـ صحیفه امام موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی ج 15 ص 23 و 25

2 ـ قرآن کریم سوره بقره (2 ) آیه 251

3 ـ سوره انعام (6 ) آیه 112

4 ـ سوره انبیا(21 ) آیه 18

5 ـ سوره یونس (10 ) آیه 103

6 ـ صحیفه امام ج 21 ص 179

7 ـ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فصل پنجم اصل 57

8 ـ مراجعه شود به بند چهارم از اصل 156 قانون اساسی

9 ـ قانون اساسی اصل 159

10 ـ مراجعه شود به اصل 34 قانون اساسی

حضرت امام خمینی تصریح دارند که جریان مرموز و مهاجم علیه یاران اصلی انقلاب و نظام پدیده ای روبه سکون و وقفه نیست و به مقطعی از مقاطع تاریخی محدود نمی شود بلکه برعکس این جریان همچنان که در واقعه هفتم تیر به برنامه ریزی و زیان رسانی پرداخت در بستر زمان امتداد یافت و « همزاد با انقلاب و همراه با انقلاب بود و هست و خواهد بود. »

           آیا مقامات قوه مجریه از این واقعیت غفلت دارند که مبنای اصل 156 قانون اساسی « کشف جرم و تعقیب مجازات » از وظایف قوه قضائیه است و فقط این قوه می تواند از جرم افراد در هر مقام و پس از محاکمه و اثبات اعلام نظر نماید آیا مقامات اجرایی کشور نمی دانند که بنابر تصریح اصل 57 قانون اساسی قوای سه گانه مقننه مجریه و قضائیه مستقل از یکدیگر می باشند و نباید در محدوده قانونی هم دخالت کنند .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد