swc

swc

ارزیابی ابعاد شخصیتی امام خمینی(قسمت دوم)

مقاله ای از :

 

 بعد از توضیحات فوق می‌خواهم به این نکته اشاره کنم که«فقاهت امام(رحمه الله») در فهم مسائل سیاسی نقش بسیاری داشت؛ چرا که باعث می‌شد ملت بدانند که حرکت او در میدان سیاست همچون فعالیتهای روزمره و عبادی اوست. امام(رحمه الله) به عنوان فقیه ـ و نه یک سیاستمدار ـ موفق شد سیاست را تابع خطوط ترسیم شده کلّی و تفصیلی فقه درآورد و حسی را در مردم بوجود آورد که هنگام رعایت قوانین کشور یا دفاع از نظام، چنین احساس کنند که در حال ادای واجبات عبادی ـ همانند نماز و روزه ـ هستند، یا از ارتکاب برخی معاصی ـ مانند شرب خمر ـ پرهیز می‌کنند و به طور کلّی اجرای قانون و احترام به آن به عنوان جزیی از تکالیف شرعی محسوب گردد. به همین دلیل صفت مرجعیت، جایگاه رهبری و ولایت را تقویت می‌کند. بویژه آنکه گروهی به بهانه اینکه در تاریخ سیاسی تشیع نمونه‌ای از ولایت فقیه به چشم نمی‌خورد، ولایت فقیه را نمی پذیرفتند، اما آمادگی پذیرش مرجعیت رهبر را داشتند. بنابراین می‌توان گفت مرجعیت امام(رحمه الله)، تأثیر مهمی در اعتماد و ارتباط ملت با ایشان داشت.


شخصیت عرفانی امام

در کنار این مسائل نباید از بعد عرفانی شخصیت امام(رحمه الله) غافل شویم. این بعد ایشان را از تکبر، ظلم و زورگویی که برخی حرفه ای های بی تقوای سیاسی- که قدرت سیاسی آنها بیش از طاقت روحی است - با به دست آوردن قدرت مطلق سیاسی به آن دچار می‌شوند، مصون داشت.

امام(رحمه الله) با بیداری و هوشیاری عرفانی، توانست شخصیت خود را برای دین خاضع نماید و با مجاهده و تقوا در صراط مستقیم گام بر دارد. او موفق شد نهضتش را از هواهای نفسانی مصون دارد؛ همچنانکه توانست انقلاب را از گزند امیال نفسانی دیگران حفظ کند. حضرت امام سجاد(علیه السلام) در این رابطه می فرمایند: «اللهم فکما کرهت الظلم لی فقنی من ان اظلم؛ خدایا همان گونه که از ظلم در حق خود بیزارم مرا از ظلم کردن [به دیگران] مصون دار».

به نظر من، سلطه و حاکمیت خطرناک است؛ هرچند که حاکمیت مرجع، ولی یا حاکم مسلمان باشد؛ حتی در سطح ریاست بر ادارات. اگر انسان خود را بر اساس تقوای الهی، محبت و ترس از خدا تربیت ننماید، حاکمیت و زمامداری _ حتی در پست‌ترین مراتب آن _ ممکن است انسان را به سقوط و تباهی بکشاند. این مطلب را می توان بوضوح در سخنان حضرت امام سجاد(علیه السلام) مشاهده نمود: «اللهم لا ترفعنی من الناس درجه الا حططتنی عند نفسی مثلها ولا تحدث لی عزاً ظاهراً الا احدثت لی ذلة باطنة عند نفسی بقدرها؛ خدایا و درجه مرا در میان مردم بالا مبر جز بعد از آنکه درجه مرا نزد خودم پست وذلیل گردانی [تا مایه غرور من نشود] وپیش نیاور عزتی برای من درظاهر جز همان قدر ذلت وخواری در باطن ذاتم کرم فرمائی». امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز هنگامی که کسی ایشان را مدح می‌نمود می‌فرمودند: «اللهم اجعلنی خیرا مما یظنون واغفر لی ما لایعلمون؛ خداوندا، مرا بهتر از آنچه گمان می‌کنند قرار ده و آندسته از اعمال مرا که آنان از آن مطلع نیستند، ببخش و بیامرز ».

شجاعت سیاسی امام

امام(رحمه الله) حرکت اسلامی را یک تکلیف شرعی ـ مثل نماز و روزه ـ می‌دانست و به همین جهت حتی تا خطرناک ترین مراحل، پیش رفت. بیداری، هوشیاری و آگاهی از وظیفه امام(رحمه الله)، عوامل صلابت، پایمردی و شجاعت ایشان بود، که برای احتمالات منفی _ که معمولا سیاست‌مداران به آن می‌اندیشند _ هیچ ارزشی قائل نبود، همچنین راه‌حلهای ناقص را نمی‌پذیرفت. صلابت و عناصر ذاتی شخصیت ایشان، شجاعت سیاسی را برای وی به ارمغان آورد و به واسطه همین شجاعت، بدون هیچ ترس و واهمه ا‌ی با توکل بر خدا و استمداد از او، در راه مبارزه قدم گذاشت؛. «اذ اخرجه الذین کفروا ثانی اثنین اذ هما فی الغار اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا؛ هنگامی که کسانی که کفر ورزیدند اورا [از مکه] بیرون کردند، واو نفر دوم از دو تن بود، انگاه که در غار [ثور] بودند، وقتی به همراه خود می گفت : اندوه مدار که خدا با ماست».

اطمینان امام به ملت

یکی از دلایل شجاعت امام(رحمه الله)، اطمینان و اعتماد ایشان به ملت بود. یکی از سخنرانی‌های ایشان را به یاد می‌آورم که در حضور دولتمردان فرمودند: «هر چه ما داریم از خداست، و اگر چیزی هست از ملت است، من هیچ کاری نکرده‌ام.» امام(رحمه الله) به اخلاص، پاکی و ایمان مردم اعتماد داشت و نقاط منفی ملت را نتیجه ضعف و انحراف زمامداران و آلودگی محیط پیرامون می‌دانست. با این حال همراهی آنها را در تمام مراحل نهضت مشاهده کرده بود و به همین دلیل تا آخرین لحظه اعتماد خود را به ملت از دست نداد و به هیچ عنوان آنها را مسؤول ناکامی‌ها نمی‌دانست؛. بلکه مسئولیت را متوجه کسانی می کرد که به عنوان اقلیت در مقابل انقلاب ایستادند؛ افرادی که در مراکز قدرت، یا در احزاب و تجمعات و دیگر جاها، جایگاهی داشتند. امام(رحمه الله) به اکثریتی که همواره همراه و در کنار ایشان پایداری می نمود ایمان داشت.

رشد سیاسی

آنچه در جنبه سیاسی شخصیت امام(رحمه الله) جلب نظر می‌نماید، این است که او نیروهای مؤثر در معادلات سیاسی بین‌المللی را از نظر دور نمی داشت؛. اما با این حال اعتقاد و توجه به عامل غیب سراسر وجود وی را دربرگرفته بود.

امام(رحمه الله) در فهم وبررسی شرایط سیاسی جهان حکیم بود. و بر خلاف بسیاری از رهبران سیاسی که با ترس و هراس به قدرتهای استکبار جهانی می‌نگرند، نقاط ضعف این قدرتها را مد نظر داشت.
خلاصه کلام اینکه، منشأ شجاعت سیاسی وی، خداوند متعال و عناصر و خصوصیات ذاتی منحصر به فردی است که خداوند در وجود او به ودیعه نهاده بود. البته در این رابطه ملت نیز از نقش ویژه‌ای برخوردار بودند.

 زدودن روحیه شکست خوردگی

امام(رحمه الله) می خواست روحیه شکست و ضعف را از قلب مردم بزداید. معمولاً مردم با در نظر گرفتن نقاط قوت و ضعف به میدان مبارزه قدم می‌گذارند و طبیعی است که در ایستادگی در برابر نظام مستبدی چون رژیم شاهنشاهی، یا استکبار جهانی دچار ضعف و سستی شوند. این مسأله همواره در تاریخ وجود داشته است،همچنانکه در قرآن کریم و احادیث نبوی به حالتی از ضعف و هراس مسلمانان در برخی از مراحل مبارزه اشاره شده است. مثلاً در سوره احزاب می خوانیم: «واذ زاغت الا بصار و بلغت القلوب الحناجر وتظنون با الله الظنونا.هنا لک ابتلی المومنؤن و زلزلوا زلزالا شدیدا؛ آنجا [بود که] مؤمنان در آزمایش قرار گرفتند وسخت تکان خوردند» ایمان به خداوند و امداد غیبی و پشتیبانی الهی، عناصر ایمانی، روحی و روانی هستند که قابل تفکیک از شخصیت انسان مسلمان نخواهند بود. همین عناصر باعث می شوند که احساس ترس و شکست از دل‌های مؤمنین رخت بربندد و در مقابله و رویارویی با مشکلات وسختی‌ها توانا گردند؛«أحسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون. ولقد فتنا الذین من قبلهم فلیعملن الله الذین صدقوا ولیعملن الکاذبین؛ آیامردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند ومورد آزمایش قرار نمی گیرند؟ وبه یقین،کسانی را که پیش از اینان بودند آزمودیم، تا خدا آنان را که راست گفته اند معلوم دارد ودروغگویان را [نیز] معلوم دارد» .

پیروزی امام و شکست نهضت‌های دیگر

اگر بین نهضت امام(رحمه الله) و دیگر نهضت‌های اسلامی مقایسه کنیم، می بینیم که نهضت‌های دیگر، شرایط لازم برای پیروزی را نداشتند. مردم در جهان اسلام به طور کلّی وبه خصوص درخاورمیانه، همواره در نهضت‌ها و حرکت‌ها با شخصیت رهبر همراه می‌گردند نه با احزاب و جنبش ها. شاید قداست مرجعیت در اذهان شیعه در این مسیر نقش مهمی داشته است؛ خصوصاً اینکه مسلمانان شیعه خود را ملزم به تبعیت از احکام شرعی و فتاوی دانسته، ایستادگی و عصیان در برابر مرجع را چون سر پیچی از اوامر پیامبر و ائمه اطهار و در نتیجه خداوند متعال می‌دانند.

به همین دلیل، نهضت‌های دیگر موفق به وحدت و یکپارچگی جامعه برای انقلاب نشدند؛ زیرا تحرکات آنها در سطحی محدود و خارج از برنامه ریزی و استراتژی خاصی قرار داشت. اما امام(رحمه الله) موفق شد ملت را یکپارچه و متحد در مقابل دستگاه شاهنشاهی قرار دهد. ملت نیز با توجه به لمس واقعیت موجود در بطن جامعه، آمادگی این کار را داشت. ولی به عاملی جهت رهبری و به جریان انداختن این قدرت بالقوه نیازمند بود. امام(رحمه الله) در همان ابتدای و تولد نهضت، این واقعیت را درک نمود و تمام مخالفین رژیم شاهنشاهی را با توجه به شرایط تلخ موجود جامعه در یک جبهه و با هدفی واحد ـ که سرنگونی رژیم مستبد شاهنشاهی بود ـ گردهم آورد و به این ترتیب به عنوان سمبل مبارزه و انقلاب شناخته شد. امام(رحمه الله) در مسیر مبارزه با مشکلات و خطرات زیادی دست و پنجه نرم کرد؛ مثلاً علی رغم اینکه یکی از بزرگترین اساتید حوزه علمیه بود اما هنوز به عنوان مرجع تقلید معرفی نشده بود. بهمین جهت شاه حکم اعدام ایشان را صادر کرد زیرا نمی‌توان حکم اعدام برای مرجع صادر کرد. مراجع، علما و روحانیان قم با صدور بیانیه‌ای مرجعیت ایشان را تأیید نمودند و او را از توطئه‌ای که شهید نواب صفوی را به کام خود فرو برده بود نجات دادند.

بعد از تبعید، شخصیت فقهی و اصولی حضرت امام(رحمه الله) متبلور شد و در همین راستا ایشان طرح حکومت اسلامی را در درس خارج خود مطرح کرد. کتابی با همین عنوان، شامل نظرات و درس‌های حضرت امام(رحمه الله) _ که بیان‌گر دیدگاه سیاسی ایشان است _ تألیف گردید و همین امر باعث شد تا توجه بسیاری از مقلّدین و روحانیان به سوی وی جلب شود. با مطرح شدن امام(رحمه الله) به عنوان مرجع تقلید، نهضت اسلامی نیروی مضاعفی یافت و تعداد مقلّدان ایرانی و غیر ایرانی ایشان رو به فزونی نهاد. سخنرانیهای او بر روی نوار ضبط می شد و در سراسر جهان توزیع می‌گردید. همه این عوامل باعث شد که امام(رحمه الله) به عنوان رهبر نهضت و حرکت مخالف با دستگاه ستمشاهی شناخته شود. تشکیلات نهضت به صورت متمرکز و هماهنگ ـ اما نه به شکل ساختار شناخته شده احزاب، بلکه با شکلی جدید ـ پایه ریزی شد و یاران امام(رحمه الله) مسئولیت‌ها را به عهده گرفتند.

اخراج امام(رحمه الله) از عراق و هجرت ایشان به پاریس، پیروزی بزرگی را نصیب نهضت نمود؛ زیرا ایشان با استفاده از رسانه‌های ارتباط جمعی، صدای انقلاب را به گوش تمام جهانیان رساندند. ایستادگی و پایمردی امام(رحمه الله)، عدم قبول راه حلهای ناقص وگسترش دامنه انقلاب به تمام شهرهای ایران، باعث شد که نهضت به پیروزی نزدیکتر شود.

علاوه بر این، خصوصیات اخلاقی ملت مسلمان ایران با توجه به سابقه صد ساله در مبارزات سیاسی و پشت سر گذاشتن حوادثی چون نهضت مشروطه و استبداد صغیر و همچنین تدین و علاقه این ملت به علما و روحانیان و مراجع، نیروی تحرک سیاسی و بسیج عمومی را تقویت بخشید. که نظیر آن را در هیچکدام از کشورهای منطقه نمی توان یافت.

البته می توان انقلابی مانند انقلاب سال 1920 عراق را در سیاق این مبارزات و نهضت‌ها نام برد؛ اما این انقلاب با بیداری و هوشیاری و درک ملت از جزییات رخدادهای سیاسی در منطقه به وقوع نپیوست، در حالی که ملت ایران به علت درک و آگاهی سیاسی، آمادگی بسیج عمومی و حرکت گسترده انقلابی را داشت.

 انقلاب در مرجعیت و حوزه

هنگامی که سخنان امام(رحمه الله) در مورد گروه‌های متحجر حوزوی که با وی به مخالفت برخواستند را بررسی می‌کنیم، با اینگونه تعابیر مواجه می شویم: «سخنان این گروه و تیرهای آنان که قلب مرا نشانه رفته است، برای من بسیار دردناک‌تر از گلوله‌های آتشین دشمنان است.» این مقدس مآبان دروغین که علیه انقلاب و تحرکهای سیاسی موضع گیری می‌نمودند، همواره در تیر رس انتقاد شدید امام(رحمه الله) بودند.
از سوی دیگر مشاهده می‌نماییم که امام(رحمه الله) در تلاش بود که حوزه و دانشگاه را در کنار یکدیگر قرار دهد؛ تا با اتحاد و همبستگی این دو نهاد مقدس، هر دو به کمال و تعالی برسند. در حقیقت امام(رحمه الله) از جو حاکم بر حوزه ناخشنود بود و تحجر و عقب ماندگی برخی از مراجع و بزرگان را شایسته حوزه نمی‌دانست.
همچنین ایشان در اولین روزهای تولد نهضت، در کنار اعلام نظریه ولایت فقیه به عنوان نمونه‌ای از حکومت اسلامی، حکومت ستم شاهی را مورد انتقاد قرار می‌داد.

هدف امام(رحمه الله) از این حرکت توجه دادن حوزه به مسائل درونی جامعه اسلامی و ایستادگی و واکنش این نهاد مقدس در برابر تجاوزات استکبار و کفر جهانی بود. به همین علت امام(رحمه الله) حوزه‌ای را که تحت سیطره عده‌ای از متحجرین و کهنه‌پرستان قرار گرفته بود، نمی‌پسندید.

بر همین اساس ایشان بر ضرورت آگاهی مجتهد فقیه به مسائل زمانه تاکید می نمود و آن را یکی از شرایط اساسی و لازم اجتهاد به حساب می‌آورد. نظر ماهم دقیقاً موافق نظر ایشان است. اینجانب از اولین روزهای ورود به حوزه علمیه نجف اشرف با حقیقت تلخ تحجر و عقب ماندگی بسیاری از تفکرات حاکم برحوزه آشنا شدم و آن را یکی از بزرگترین معضلات موجود در حوزه علمیه دانستم. سپس با افکار حضرت امام(رحمه الله) آشنا شدم و در این راه با وی همگام گردیدم. امام(رحمه الله) اولین مرجع تقلیدی بود که با شجاعت و صراحت تمام از وضع موجود انتقاد کرد. در واقع ایشان انقلاب عظیمی را در سطح مرجعیت، رهبری نمودند که در طول تاریخ بی نظیر است.

امام خمینی و آیت الله خامنه‌ای

اگر شخصیت امام(رحمه الله) را از بعد معنوی، شجاعت، سیاست و اطلاعات فقهی مورد بررسی قرار دهیم، مشاهده خواهیم کرد که ایشان شخصیت بی‌نظیری است که نمی‌توان مشابهی برای وی یافت. ولی رهبری کنونی انقلاب اسلامی«آیت الله خامنه‌ای» نیز شخصیتی بیدار و آشنا به تمام مسائل جهان معاصر است؛ خصوصاً که ایشان علاوه بر حضور در مراحل مختلف نهضت و انقلاب در منصب ریاست جمهوری نیز تجربیات ارزشمندی را کسب نموده‌اند.

هنگامی که سخنان رهبر انقلاب را بررسی می‌کنیم، آن را در راستای سخنان امام(رحمه الله) می یابیم. همچنین مشاهده می کنیم که ایشان همواره پیگیر تمامی مسائل و مشکلات مسلمانان جهان بوده، و به عنوان سد محکمی در برابر امواج توفنده ـ که ممکن است امت را دچار ضعف نماید ـ ایستادگی می‌نماید و با سخنان دلنشین و حکیمانه خود، روح جدیدی به امت می بخشد. این موضوع را می توان در ایستادگی ایشان در برابر تحرک برخی عناصر و گروه‌ها برای از سرگیری روابط ایران با آمریکا مشاهده نمود. ایشان با صدای گرم و دلنشین خود ملت را از خطرات احتمالی رابطه با آمریکا آگاه کرد؛ زیرا امام خمینی(رحمه الله) از قبل شرایط برقراری رابطه با آمریکا را اعلام نموده بود و در این مدت دولتمردان آمریکایی پیوسته در تلاش بودند تا بدون هیچ قید و شرطی، ایران را مجبور به برقراری روابط نمایند. اما رهبر معظم انقلاب توانست مواضع انقلاب را با صراحت اعلام نماید و مسیری را که حضرت امام(رحمه الله) برای نهضت معین نموده بود ادامه دهد.

           مسأله مهم دیگری که باید بدان اشاره نمود شرایط کنونی ایران است که با شرایط زمان حضرت امام(رحمه الله) تفاوت بسیاری دارد. در آن زمان ساختار اقتصادی جمهوری اسلامی به علت جنگ تحمیلی و به خدمت گرفتن تمام امکانات برای تقویت جبهه‌های نبرد دچار ضعف گردیده بود. مدت باقی مانده از عمر پر برکت امام(رحمه الله) پس از جنگ تحمیلی نیز در سایه اثرات ناشی از جنگ سپری شد؛ اما شرایط امروز با روزهای جنگ بسیار متفاوت است. مسأله اصلی ایران امروز، بازسازی ویرانی‌های ناشی از جنگ تحمیلی است؛ آن هم با شرایط اقتصادی دشوار و شرایط سیاسی و امنیتی دشوارتر؛ خصوصاً با آزادی‌های گسترده‌ای که این روزها در جامعه ایران اسلامی شاهد آن هستیم، که بحران‌های زیادی را برای جمهوری اسلامی به همراه داشته، باعث دغدغه خاطر دولتمردان و دلسوزان انقلاب شده است، که امیدوارم این نظام مقدس هر چه سریع‌تر این بحران‌ها را پشت سر بگذارد. البته این آزادی‌ها به جهانیان فهماند که اسلام راه را برای آزادی‌های فرهنگی سالم ـ تا آنجا که باعث سقوط و اضمحلال خط اسلام نگردد _ و نیز آزادی‌های سیاسی _ تا جایی که امور زندگی را مختل نکند _ باز گذاشته است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد