swc

swc

حدیث بیداری (2)

با تبعید امام خمینى و قلع و قمع شدید مخالفین، سیاه‏ترین دوران حکومت پلیسى شاه آغاز شد. ساواک ابزار قدرت مطلقه بود، بدان حد که حتى استخدام جزءترین کارمندان در مناطق دورافتاده نیز مى‏بایست از تأیید سازمان امنیت بگذرد. در این دوران جز نامى از قواى سه‏گانه باقى نمانده بود. شخص شاه و تنى چند از مردان و زنان دربارى همه‏کاره کشور بودند. اما اعترافات خود شاه در آخرین کتاب و مصاحبه‏هایش و نوشته‏هاى منسوبین دودمان پهلوى و امراى ارتش و سران رژیم که پس از سقوط سلطنت در ایران منتشر شد و همچنین اسنادى که از سفارت امریکا در ایران به دست آمد، جاى هیچ‏گونه تردیدى باقى نمى‏گذارند که شاه و دربار نیز آلت دست و عامل بلا اراده‏اى بیش نبوده و هدایت جریانات و فعل و انفعالات داخل دربار و رژیم شاه و حتى تعیین وزرا و امراى ارتش و تنظیم لوایح حساس نیز در سفارت امریکا و در مواردى، سفارت انگلیس صورت مى‏گرفته است. در اینجا فقط به دو فراز از اعترافات شاه اشاره و بسنده مى‏کنیم. او مى‏نویسد:


... سفیران انگلیس و امریکا در هر دیدارى که داشتیم مى‏گفتند: از شما حمایت خواهیم کرد طى پاییز و زمستان 79- 1978 آنان مرا به ایجاد فضاى بى‏اندازه باز سیاسى تشویق کردند ... غالباً که سیاستمداران یا فرستادگان امریکایى را به حضور مى‏پذیرفتم، مرا به ایستادگى تشویق مى‏کردند؛ ولى هنگامى که در این خصوص از سفیر ایالات متحده جویا شدم، پاسخ داد به او چنین دستورى نرسیده است ... چند هفته جلوتر هنگامى که نماینده جدید سازمان سیا در تهران را به حضور پذیرفتم، از پیش پا افتادگى اظهاراتش حیرت کردم. لحظه‏اى درباره فضاى باز سیاسى حرف زدیم و لبخندى را در چهره‏اش مشاهده نمودم ... به هر حال، کسانى که طى سالها متحدان وفادار ما بودند، عجایب غافلگیرکننده دیگرى براى من در چنته داشتند. (43)

جالب آنکه شاه در این کتاب کوشیده است تا سقوط سلطنتش را به همین عوامل موهوم و غافلگیرکننده خارجى نسبت دهد و حتى تصریح مى‏کند که ژنرال ربیعى فرمانده کل نیروى هوایى پیش از اعدام به قضات گفته بود: «ژنرال هایزر شاه را مانند موش مرده‏اى از مملکت بیرون انداخت». (44)

هر چند که این سخن خود تحریف تاریخ است و طبق اسناد و مدارک بیشمار و از همه گویاتر اعترافات خود هایزر در کتابش، (45) او نه براى بیرون کردن شاه، بلکه براى حفظ سلطنتِ رو به زوال و ترتیب کودتاى نظامى در شرایط بحران به تهران آمده بود؛ اما بر فرض قبول این ادعا، شاه بر خلاف اسمِ انتخابى کتابش هیچ‏گونه پاسخى به تاریخ نداده است که مگر او با آن همه ادعاهایش و جملاتى نظیر «کورش بخواب! ما بیداریم» در طول سلطنت 37 ساله چگونه با استقلال کشورش رفتار کرده است که یک ژنرال رده چندم امریکا با چند روز اقامت در تهران قادر مى‏شود او را مانند موش مرده‏اى از مملکت بیرون بیندازد؟!! به هر حال شاه پس از سرکوبى قیام 15 خرداد و تبعید امام، مانعى را روبروى خود نمى‏دید. وضع کشور به جایى رسیده بود که زنان دربارى به عزل و نصب وزیر و وکیل و قاضى مى‏پرداختند و اشرف پهلوى، خواهر شاه که بارها رسواییهاى فساد اخلاقى و رهبرى باندهاى قاچاق مواد مخدر او در مطبوعات خارجى نیز برملا شده بود، همه کاره دربار لقب گرفته بود. انتخاب بهایى‏زاده‏اى به نام امیر عباس هویدا که تکیه کلام همیشگى‏اش «جان‏نثارى اعلیحضرت بود» و سیزده سال تمام در مسند صدارت کابینه‏هاى تشریفاتى قرار داشت به معناى آن بود که دیگر کمترین اثرى از استقلال قوا و حاکمیت مردم در نازلترین سطوح آن نیز باقى نمانده است.

شاه چهار اسبه به سوى تمدن بزرگ خیالبافانه‏اش مى‏تاخت. تمدنى که پایه‏هایش بر ترویج فرهنگ بیگانه، و رواج هرزگى و بى‏بند و بارى، و غارت منابع ملى به وسیله صدها شرکت امریکایى و اروپایى در ایران، و تخریب بنیانهاى کشاورزى نسبتاً مستقل ایران، و کوچاندن نیروهاى مولد ایران به سمت حاشیه شهرها و تبدیل آنها به نیروهاى بیکار و مصرف‏کننده، و توسعه صنایع مونتاژ و وابسته و غیر ضرورى، و تجهیز پایگاههاى استراق سمع و جاسوسى و نظامى امریکا در ایران‏ و در منطقه خلیج فارس از کیسه ملت ایران، بنا نهاده شده بود.

تنها در فاصله سالهاى 1970 تا 1977 بالغ بر 4/ 26 میلیارد دلار پول نفت صرف هزینه‏هاى واردات نظامى ایران از امریکا شد و فقط براى سال 1980، شاه 12 میلیارد دلار اسلحه به امریکا سفارش داده بود، (46) که بر اساس خط مشى‏هاى کاخ سفید اوّلین و آخرین هدف از خرید آنها حفاظت منافع امریکا در منطقه حساس خلیج فارس بود و مدیریت و استفاده از آنها نیز رسماً بر عهده 60 هزار مستشار امریکایى نهاده شده بود.

شاه در اوج ثباتش و بى‏آنکه هیچ‏گونه فشار و مشکل خارجى داشته باشد روزانه بیش از 6 میلیون بشکه نفت تولید مى‏کرد و جمعیت ایران از 33 میلیون نفر تجاوز نمى‏کرد و بهاى نفت نیز بنابه عللى چند و از آن جمله نبرد اعراب و اسرائیل و تلاش غرب براى ذخیره‏سازى بیشتر نفت براى مقابله با تحریمهاى احتمالى و همبستگى بیش از پیش ممالک اسلامى تولیدکننده نفت، از مرز سى دلار در هر بشکه گذشته بود اما در همین حال هنوز بسیارى از جاده‏هاى اصلى شهرهاى ایران فاقد آسفالت، و بخش عظیمى از کشور از نعمت برق و اوّلین امکانات بهداشتى و رفاهى محروم بود. حتى همان زمان که دهها رئیس جمهور و نخست‏وزیر و سران کشورهاى جهان براى شرکت در جشنهاى افسانه‏اى دو هزار و پانصدمین سال سلطنت به ایران آمده بودند، در پایتخت کشور دهها هزار تن از نیروهاى مولّدِ گذشته و آوارگان بیکار کنونى در بیغوله‏ها و مجتمعهاى آلونکى و حلبى‏آبادها در جنب فرودگاه تهران، محله‏هاى‏ جنوب شهر و شرق و غرب تهران و نقاط مرکزى آن، روزگار را در نهایت فقر و گرسنگى مى‏گذراندند. وجود این حلبى‏آبادهاى وسیع چنان منظره‏اى زشت پدید مى‏آورد که رژیم در جریان جشنها ناگزیر شد آن دسته از آلونکها را که در مسیر دید و تردد خارجیان بودند با دیوارهاى نقاشى شده محصور کند تا آثار تمدن بزرگ دیده نشود! در همین ایام هنوز محله‏هاى زیادى از جنوب و غرب تهران فاقد آب آشامیدنى بودند و هر چند صد خانوار مى‏بایست از یک شیر فشارى آب خوردن خود را تهیه مى‏کردند. نرخ بیسوادى در سال 1355 معادل 9/ 52 درصد براى جمعیت هفت ساله به بالا بوده است. (47) هنگامى که شاه در سال 1357 از ایران فرار کرد، پانزده سال از اجراى انقلاب سفید و اصلاحات امریکایى مى‏گذشت و در این مدت على رغم تولید و فروش بى‏رویه نفت و دیگر منابع ملى و حمایتهاى دول خارجى نه تنها ایران از وابستگى رهایى نیافت بلکه روز به روز بر میزان وابستگى اقتصاد، کشاورزى و صنعت کشور به بیگانگان افزوده شد و به موازات آن نابسامانى اقتصادى و فقر عمومى و بى‏عدالتى توسعه یافت. از لحاظ سیاسى، شاه کشور ایران را به صورت یکى از وابسته‏ترین ممالک به غرب و خصوصاً امریکا درآورده بود.

امام خمینى در تمام دوران پس از تبعید، على رغم دشواریهاى پدید آمده، هیچ‏گاه دست از مبارزه نکشید، و با سخنرانیها و پیامهاى خویش امید به پیروزى را در دلها زنده نگاه مى‏داشت. او در 27 فروردین 1346 در پیامى خطاب به حوزه‏هاى علمیه ایران نوشت:

من به شما آقایان محترم و به ملت ایران اطمینان مى‏دهم که دستگاه با شکست مواجه خواهد شد. پیشینیان آنها سیلى اسلام را خوردند، اینها نیز خواهند خورد ... استقامت کنید. در مقابل ظلم تسلیم نشوید. اینها رفتنى هستند و شما باقى هستید ... این شمشیرهاى کند و عاریتى در غلاف خواهد رفت. (48)

امام خمینى در همین روز، نامه‏اى سرگشاده به امیر عباس هویدا نخست‏وزیر شاه نوشت و در آن فجایع رژیم را برشمرد و نسبت به جبهه‏گیرى شاه در برابر دولتهاى اسلامى چنین هشدار داد:

با اسرائیل دشمن اسلام و مسلمین، آواره‏کننده بیش از یک میلیون مسلم بى‏پناه، پیمان برادرى نبندید؛ عواطف مسلمین را جریحه‏دار نکنید؛ دست اسرائیل و عمال خائن آن را به بازار مسلمین بیش از این باز نکنید؛ اقتصاد کشور را به خاطر اسرائیل و عمال آن به خطر نیندازید؛ فرهنگ را فداى هوس آنها ننمایید ... از قهر خدا بترسید؛ از قهر ملت بهراسید ... ان ربک لبالمرصاد. (49)

شاه به هشدارهاى امام خمینى وقعى ننهاد. على رغم آنکه ممالک اسلامى در آستانه جنگ اسرائیل قرار داشتند، بازار کالاهاى اسرائیل در ایران با اعطاى امتیازات ویژه از سوى رژیم شاه پر رونق بود و انواع میوه‏جات و مواد غذایى و مرغ و تخم مرغ اسرائیلى با قیمتهایى نازلتر از تولیدات داخلى فراوان یافت مى‏شد.

امام خمینى در پیامى (17 خرداد 1346) به مناسبت جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل فتواى انقلابى خویش را دایر بر حرمت هر گونه رابطه تجارى و سیاسى دولتهاى اسلامى با اسرائیل، و حرمت مصرف کالاهاى اسرائیلى در جوامع اسلامى را صادر کرد. (50) این فتوا لطمه‏اى جدى به روابط رو به توسعه شاه و اسرائیل وارد ساخت. علما و طلاب ایران نیز با انتشار اطلاعیه‏هایى رژیم شاه را تحت فشار گذاشتند. رژیم انتقام خویش را با یورش به منزل امام خمینى در قم و غارت اسناد و کتابهاى ایشان و یورش به مدارس اسلامى قم و جمع‏آورى آثار و عکسهاى امام عملى ساخت. در جریان این یورش فرزند امام خمینى، حجة الاسلام حاج سید احمد خمینى و حجة الاسلام حاج شیخ حسن صانعى و مرحوم آیت الله اسلامى تربتى (وکیل شرعى امام خمینى) دستگیر و بازداشت شدند. تلاشهاى آنها و دیگر یاران انقلابى امام، ساواک شاه را در قطع شهریه‏هامام و جلوگیرى از ارسال وجوهات شرعى‏ مردم براى مرجعشان ناکام گذارده بود. چندى پیش از این، حجة الاسلام حاج سید احمد خمینى که براى گرفتن پیامهاى حضرت امام و فرامین ایشان درباره چگونگى فعالیتها و اداره بیت امام در قم به نجف رفته بود به هنگام بازگشت (در اوایل سال 1346) در مرز عراق و ایران به وسیله نیروهاى امنیتى شاه بازداشت و براى مدتى در زندان قزل‏قلعه محبوس گردیده بود. در این سالها تلاش عمده ساواک- به استناد اسناد به دست آمده از ساواک- بر قطع ارتباط امام با مقلدین در ایران و جلوگیرى از پرداخت شهریه امام متمرکز شده بود و در این میان فعالیتهاى وکلاى شرعى امام خمینى در ایران نظیر حضرات آقایان: اسلامى تربتى، حاج شیخ محمد صادق تهرانى (کرباسچى) و آیت الله پسندیده (برادر بزرگ امام خمینى) که على رغم تهدیدهاى رژیم و بازداشت و تبعید ادامه داشت و همچنین فعال بودن بیت امام در قم که کانون قیام 15 خرداد شناخته شده و به وسیله فرزند امام اداره مى‏شد، مانعى عمده در تحقق اهداف رژیم بودند. ساواک در برابر احیاى نام و یاد امام و فعالیت بیت ایشان در قم چنان حساس بود که به مدت چهار سال با گماردن مأمورین امنیتى و انتظامى- از بامداد تا ساعاتى از شب- این محل را تحت مراقبت مستقیم قرار داده و از تردّد مراجعین و مقلدین امام جلوگیرى مى‏کرد اما در همین سالها نیز یاران امام پس از رفتن مأمورین، در نیمه شب در آنجا گردآمده و امور مربوط به ارتباط مردم با امام را پى مى‏گرفتند. در همین زمان (خرداد 1346) بود که قصد رژیم دایر بر تبعید امام از نجف به هندوستان با افشاگرى و تلاش و مخالفت گروههاى سیاسى مبارز خارج و داخل کشور عقیم ماند.

با روى کار آمدن حزب بعث (26 تیر ماه 1347) در عراق و دشمنى این حزب با حرکتهاى اسلامى، دشواریهاى بیشترى فرا روى نهضت امام خمینى پدید آمد، اما حضرت امام دست از مبارزه نکشید. اقامت ایشان در نجف، و خیزش جهان اسلام در ماجراى نبرد اعراب و اسرائیل فرصتى را پدید آورد تا امام آرمانهاى خویش را در سطحى وسیعتر مطرح سازد که همان احیاى دین‏باورى در عصر دین‏ستیزى و بازیابى هویت و مجد و وحدت امت اسلامى بود و محدود به مبارزه با شاه در ایران نمى‏شد.

امام خمینى در گفتگویى با نماینده سازمان الفتح فلسطین در 19 مهر 1347 دیدگاههاى خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح کرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجوه شرعى زکات به مجاهدان فلسطینى فتوا داد (51).

اوایل سال 1348 اختلافات بین رژیم شاه و حزب بعث عراق بر سر مرز آبى دو کشور شدت گرفت. رژیم عراق جمع زیادى از ایرانیان مقیم این کشور را در بدترین شرایط اخراج کرد. حزب بعث بسیار کوشید تا از دشمنى امام خمینى با رژیم ایران در آن شرایط بهره گیرد. از سوى دیگر شاه نیز مترصد کوچکترین بهانه‏اى بود تا استقلال نهضت امام را مخدوش جلوه دهد؛ اما امام خمینى با هوشمندى در مقابل‏  دسیسه‏هاى هر دو رژیم ایستاد. آیت الله حاج آقا مصطفى رسماً پیام امام در مخالفت شدید با اخراج طلاب و ایرانیان و ردّ هر گونه مصالحه‏اى بین ایشان و حزب بعث را در بغداد به اطلاع حسن البکر رئیس جمهور عراق و دیگر سران حاضر در جلسه ابلاغ کرد.

30 مرداد 1348 قسمتى از مسجد الاقصى به وسیله صهیونیستهاى افراطى به آتش کشیده شد. شاه که تحت فشار افکار عمومى قرار داشت با پیشنهاد قبول هزینه تعمیر مسجد به کمک اسرائیل شتافت تا از استمرار خشم مسلمانان کاسته شود. امام خمینى در پیامى، فریبکارى شاه را افشا کرده و در مقابل پیشنهاد کرد:

تا زمانى که فلسطین اشغال‏شده آزاد نشده است، مسلمانان مسجد الاقصى را نباید تجدید بنا کنند. بگذارند جنایت صهیونیسم همواره در برابر چشمان مسلمانان مجسم باشد و مایه حرکتى براى آزادى فلسطین گردد. (52)

چهار سال تدریس، تلاش و روشنگرى امام خمینى توانسته بود تا حدودى فضاى حوزه نجف را دگرگون سازد. اینک در سال 1348 علاوه بر مبارزین بیشمار داخل کشور مخاطبین زیادى در عراق، لبنان و دیگر بلاد اسلامى بودند که نهضت امام خمینى را الگوى خویش مى‏دانستند. حضرت امام سلسله درسهاى خویش را درباره حکومت اسلامى یا ولایت فقیه در بهمن 1348 آغاز کرد. انتشار مجموعه این درسها در قالب کتابى تحت عنوان ولایت فقیه یا حکومت اسلامى در ایران، و عراق و لبنان و در موسم حج‏  شور تازه‏اى به مبارزه مى‏داد. در این کتاب دورنماى مبارزه و هدفهاى نهضت ترسیم شده بود و مبانى فقهى و اصولى و عقلى حکومت اسلامى و مباحث تئوریک مربوط به شیوه‏هاى حکومت اسلامى از زبان رهبرى انقلاب ارائه مى‏شد.

در اردیبهشت ماه 1349 مطبوعات امریکا ورود هیأتى از بزرگترین سرمایه‏داران امریکایى به سرپرستى راکفلر به ایران را خبر دادند. آنها آمده بودند تا چگونگى بازگشت درآمدهاى نفتى ایران به امریکا را که از این سال به بعد به صورتى سرسام‏آور رو به فزونى مى‏نهاد و نحوه مشارکت شرکتهاى امریکایى در این خوان گسترده را بررسى کنند. با آنکه ساواک از چند ماه قبل بسیارى از روحانیون طرفدار امام خمینى را ممنوع المنبر ساخته بود اما عناصر روحانى متعهد که پس از مطالعه آراى امام در باب حکومت اسلامى به وجد آمده بودند دست به افشاگرى و مخالفت با نفوذ بیشتر امریکا در کشور زدند. آیت الله سعیدى از جمله پرشورترین یاران امام خمینى بود که در این ماجرا در خرداد 1349 دستگیر و پس از ده روز تحمل شکنجه‏هاى وحشیانه ساواک در زندان قزل‏قلعه به شهادت رسید. امام خمینى در پیامى به تجلیل از مبارزات وى پرداخت و در این پیام تأکید کرد که:

این تنها مرحوم سعیدى نیست که با این وضع اسف‏انگیز در گوشه زندان از پاى درمى‏آید. (53)

در همین پیام آمده بود:

کارشناسان و سرمایه‏داران بزرگ امریکا به اسم عظیمترین سرمایه‏گذارى خارجى براى اسارت این ملت مظلوم به ایران هجوم نموده‏اند ... هر قراردادى که با سرمایه‏داران امریکا و دیگر مستعمِرین بسته شود، مخالف خواست ملت و مخالف احکام اسلام است. (54)

احزاب و گروههاى سیاسى (از قیام 15 خرداد تا پیروزى انقلاب اسلامى):

عمده‏ترین حرکت سیاسى که در صحنه مبارزات مردم ایران پس از قیام 15 خرداد حضور جدى و فعال داشت و تا زمان پیروزى انقلاب پیشتاز پیگیرى اهداف قیام شناخته مى‏شد، جنبش غیر حزبى و خودجوش روحانیون معتقد به راه امام بود که با بهره‏گیرى از پایگاه مذهبى خویش در بین توده‏هاى مردم و ارتباطى که با اقشار مختلف ملت در شهرها و روستاهاى کشور داشت، مبارزه را با شیوه‏ها و اشکالى که امام خمینى در هر مقطع ترسیم مى‏نمود، هدایت مى‏کرد. ممنوع المنبر شدن، تبعید مکرّر به مناطق دور افتاده، حبسهاى متوالى توأم با شکنجه و به شهادت رسیدن در زندانهاى رژیم شاه سرنوشتى بود که روحانیت متعهد ایران در تمام سالهاى پس از قیام 15 خرداد از آن استقبال کرد ولى دست از هدفهاى‏  خویش نکشید. در سوى دیگر، پس از قیام 15 خرداد 42 تعدادى از هیأتهاى مذهبى تهران (عمدتاً از اصناف و برخى شخصیتهاى روحانى) معتقد به رهبرى و مرجعیت امام خمینى، جمعیتى را به نام هیأتهاى مؤتلفه اسلامى پایه‏گذارى کردند. شاخه نظامى این جمعیت به شیوه فداییان اسلام عمل مى‏کرد. عملیات اعدام انقلابى حسنعلى منصور، نخست‏وزیر شاه که ننگ تصویب لایحه کاپیتولاسیون را در کارنامه‏اش داشت به وسیله همین گروه صورت گرفت. رژیم شاه چند تن از عناصر مؤثر این جمعیت را پس از دستگیرى تیرباران کرد و دیگر همرزمانشان را به زندانهاى طویل المدت محکوم نمود. اعضا و هواداران این‏ جمعیت در طول دوران مبارزه، نقش مؤثرى در چاپ و توزیع اعلامیه‏هاى امام خمینى و سازماندهى اعتراضات بازاریان و اصناف داشته و در ماههاى پایانى رژیم شاه نیز سهم بسزایى در تدارک راهپیماییها و اعتصابها داشتند.

حزب ملل اسلامى نیز متشکل از عناصر روحانى دانشگاهى و دیگر قشرها پس از قیام 15 خرداد با انگیزه مبارزه مسلحانه با رژیم شاه، تشکیل شد و به جمع‏آورى سلاح و آموزش اعضاى خویش پرداخت اما پس از چندى تشکیلات آنان با پیگیریهاى ساواک لو رفت. چند تن از مسئولین و اعضاى حزب در کوههاى شمال تهران پناه گرفتند ولى با محاصره گسترده نیروهاى نظامى مواجه و سرانجام دستگیر و زندانى شدند.

از میان جمعیتهاى سیاسى که سابقه تشکیلاتشان به قبل از سال 42 مى‏رسید، مى‏توان به حزب توده، جبهه ملى و نهضت آزادى ایران اشاره کرد. حزب کمونیستى توده که در افکار عمومى مردم ایران متهم به خیانت بود عملًا مدتها قبل از 15 خرداد از صحنه مبارزه با رژیم شاه کنار رفته و تشکیلات خود را به خارج کشور منتقل کرده و دائماً درگیر اختلافات درون حزبى بود. ضمن آنکه برخى از سران و اعضاى این حزب پس از دستگیرى به سمت رژیم غلتیده و تا حدّ اشغال پستهاى‏ حساس در ارکان رژیم شاه پیش رفتند. سیاستهاى حزب توده تابعى مستقیم از مواضع مسکو بود، و سیاست کاخ کرملین در 25 ساله آخر سلطنت شاه، حفظ روابط با رژیم شاه و از دست ندادن موقعیتهاى اقتصادى در ایران بود. فعالیتهاى حزب توده در این دوران که به صدور بیانیه‏هاى سیاسى و داشتن رادیویى در خارج کشور محدود بود بیشتر به عنوان اهرم فشارى از سوى مسکو براى مقاصد اتحاد شوروى مورد استفاده قرار مى‏گرفت. جبهه ملى نیز على رغم موقعیتى که در نهضت ملى شدن صنعت نفت به دست آورده بود، پس از کودتاى شاه در 28 مرداد به انزوا گراییده و دچار انشعاب و اختلاف شدند. فعالیتهاى تبلیغاتى پراکنده و هواداران این جبهه عمدتاً به گروههاى دانشجویى خارج کشور محدود مى‏شد. هواداران دانشگاهى و مذهبى این جبهه على رغم موضع سرانشان از قیام امام خمینى جانبدارى مى‏کردند. نهضت آزادى ایران که از پشتیبانى شخصیت مبارزى چون آیت الله طالقانى برخوردار بود، از قیام 15 خرداد امام خمینى حمایت کرد. پایگاه نهضت آزادى محدود به عناصر مذهبى در دانشگاه و دانشجویان خارج کشور مى‏شد و فاقد چنان تشکیلات سیاسى‏اى بود که قادر به سازماندهى جریان مبارزه باشد.

سازمان مجاهدین خلق در سالهاى 44 تا 46 با هدف مبارزه مسلحانه با رژیم شاه تشکیل شد. این سازمان به دلیل برداشتهاى سطحى رهبران آن از اسلام به دام التقاط افتاد و على رغم آنکه خود را تشکیلاتى اسلامى معرفى مى‏کرد، در خفى مطالب مارکسیستى را به عنوان علم اقتصاد و مبارزه به اعضاى خویش آموزش مى‏داد.

امام خمینى در شرایطى که هنوز انحرافات ایدئولوژیک سازمان مذکور برملا نشده بود از تأیید آن خوددارى ورزید و در زمانى که نماینده سازمان براى جلب حمایت امام به نجف رفته بود، آن حضرت با یادآورى انحرافات فکرى آنان مجدداً بر موضع عدم حمایت خویش تأکید کرده بود.

سازمان چریکهاى فدایى خلق نیز تشکیلات دیگرى بود که با ائتلاف دو گروه کمونیستى کوچک (55) در سال 1350 با مشى مبارزه مسلحانه اعلام موجودیت کرد. تشکیل این سازمان بیشتر نتیجه احساس سرخوردگى و حقارت کمونیستهاى ایران از وضعیت حزب توده و خیانتهاى آن از یک سو و پیشتازى روحانیت و عناصر مسلمان در ماجراى قیام 15 خرداد از سوى دیگر بود.

هر دو سازمان چند سال اوّلیه را به جذب تعدادى عضو و آموزش آنان پرداختند (56) و پس از آن با دست زدن به چند فقره عملیات محدود و پراکنده مسلحانه با پیگیرى ساواک لو رفته و تشکیلات آنان با دستگیرى رهبرانشان متلاشى شد. بجز چند تن از مسئولین این تشکیلات که اعدام شدند بقیه اعضاى دستگیر شده غالباً با نوشتن توبه‏نامه و دادن تعهد همکارى به رژیم شاه از مرگ رهایى یافتند. هر چند که ساواک از مصاحبه‏هاى خفت‏بار تلویزیونى اینان در مشوه کردن اذهان عمومى نسبت به مبارزین واقعى بهره مى‏جست اما همین مصاحبه‏ها و اعترافات تکان‏دهنده آنها پرده از انحرافات اخلاقى و عقیدتى و تصفیه‏هاى خونین درون گروهى این تشکیلات برداشت. برخى از همین عناصر، در زندان مسئولیت جاسوسى به نفع ساواک در بین زندانیهاى سیاسىِ معتقد به نهضت امام خمینى را عهده‏دار بودند.

علاوه بر هیأتهاى مؤتلفه اسلامى و حزب ملل اسلامى گروههاى مبارز مسلمان دیگرى نیز در چهارچوب دفاع از نهضت امام خمینى به مبارزه مسلحانه روى آوردند که مى‏توان از گروههاى هفتگانه‏اى (57) که بعدها در تشکیلات واحدى به نام «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى» متشکل شدند و همچنین گروه روحانى مبارز شهید على اندرزگو نام برد.

در سالهاى پس از قیام 15 خرداد 42 گروهى تحت نام «انجمن حجتیه» که سابقه تشکیل آن به سالهاى پیش از این برمى‏گشت نیز فعالیت داشت. محور تلاش این گروه، مقابله فکرى با بهاییت در ایران بود. هر چند که به ظاهر اهداف این گروه با مقاصد رژیم شاه به عنوان حامى بهاییها در تضاد بود اما در عمل چنین نبود چرا که ماهیت تشکیلات انجمن حجتیه و رهبران آن به گونه‏اى بود که عدم دخالت در سیاست را به عنوان پیش شرط عضویت در انجمن تلقى مى‏کرد و این امر شرایطى مطلوب براى رژیم پدید مى‏آورد تا بدین وسیله جمع زیادى از نیروهاى پر شور مذهبى از مبارزه با عامل اصلى فساد در ایران، یعنى سلطنت وابسته شاه باز بمانند و خود را سرگرم مبارزه با معلول، آن هم در شکلى غیر مؤثر نمایند. و این چنین بود که انجمن حجتیه تشکیلات مخفى خود را بدون هیچ‏گونه مزاحمتى از سوى ساواک و حتى در مواردى با حمایت ساواک گسترش مى‏داد. (58) بسیارى از اعضاى این انجمن پس از افشاگریهاى امام خمینى بخصوص در آستانه پیروزى انقلاب اسلامى از آن جدا شده و به نهضت امام پیوستند. انجمن مزبور مبارزه با بهاییت را از مسیر مقابله آموزشى و فرهنگى دنبال مى‏کرد، در حالى که در چند دهه اخیر بهاییت چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان به عنوان یک حزب سیاسى وابسته به اسرائیل و تحت حمایت صهیونیستهاى مقیم امریکا فعالیت مى‏کند و طبعاً مبارزه واقعى با آن نیز باید از همین مسیر پیگیرى شود.

در سالهاى 1348 به بعد سلسله درسها و سخنرانیهاى افرادى نظیر استاد مطهرى، دکتر مفتح، دکتر باهنر، مهندس بازرگان و دکتر على شریعتى، مراکز مذهبى تهران همانند مسجد قبا، مسجد هدایت، کانون توحید و بخصوص حسینیه ارشاد تهران را مرکز توجه بسیارى از روشنفکران مذهبى و عناصر مسلمان دانشگاهى قرار داده بود. استاد مطهرى به عنوان فیلسوف و فقیهى برجسته که سالها از محضر درسهاى امام خمینى و علامه طباطبایى (ره) بهره گرفته بود، پس از هجرت به تهران، همت اصلى خویش را به تبیین مبانى عقیدتى اسلام به زبان روز و روشنگرى نسل جوان در مورد انحرافات مکاتب الحادى و التقاطى، معطوف ساخته بود. تلاشهاى دکتر مفتح و دکتر باهنر نیز به عنوان چهره‏هاى روحانى و دانشگاهى در همین راستا بود. امام خمینى پس از شهادت استاد مطهرى تمامى آثار وى را- بدون استثنا- مفید معرفى کرده و از خدمات ارزنده و دراز مدت آن اندیشمند متعهد به شایستگى تجلیل کرد. (59)

جاذبه آثار دکتر على شریعتى در آن زمان صرف نظر از قلم و بیان ادیبانه وى در این بود که او به عنوان یک روشنفکر تحصیلکرده، مقوله‏هاى دینى، تاریخى و اجتماعى جامعه مذهبى ایران را با نگاهى، نقادانه و رادیکال ارائه مى‏کرد. خلأ چنین بحثهایى در آن شرایط بین نسل جوان کشور به خوبى احساس مى‏شد.

بررسى منصفانه سندها، نامه‏ها و بحثهایى که دکتر شریعتى با ساواک داشته و اخیراً منتشر شده است، (60) این نتیجه را مدلّل مى‏سازد که ساواک با توجه به این واقعیت که گرایش نسل جوان به آثار او عاملى بازدارنده از گرایش آنان به افکار چپگرایانه کمونیستى بوده، و با این پندار که حملات تند و مداوم او علیه روحانیت سنتى ایران زمینه اختلاف‏افکنى در جبهه عناصر مذهبى را فراهم مى‏سازد، براى سالیانى چند از فعالیتهاى او جلوگیرى نکرده است؛ اما در سال 1352 ساواک شاه ناگزیر شد حسینیه ارشاد را تعطیل و دکتر شریعتى را بازداشت نماید.

نامه‏ها و آثارى که از استاد مطهرى در رابطه با علت کناره‏گیرى او از فعالیتهاى حسینیه ارشاد بر جاى مانده است نشان مى‏دهد: او بر این باور بوده‏ است که انقلاب فرهنگى و اجتماعى را مى‏بایست بر اساس اصالت وحى و مبتنى بر اندیشه دینى محض پى گرفت. از این رو استاد مطهرى معتقد بود که اثر نوگراییها و تفسیرهاى انقلابى از مسائل مذهبى و دینى که مبتنى بر مبانى مذکور نباشد و روشهاى کارشناسىِ فهم و استنباط احکام دینى در آن نادیده گرفته شود، اثرى زودگذر بوده و در دراز مدت راه را براى التقاط و آمیخته نمودن مقوله‏هاى دینى با نگرشهاى ناهمگون و غیر وحیانى هموار خواهد کرد و منفذ ورود دیدگاههاى فلسفى و جامعه‏شناختى غربى پدیدار خواهد شد.

پس از پیروزى انقلاب، عناصرى از گروههاى افراطى به بهانه دفاع از دکتر شریعتى رو در روى روحانیت و رهبرى انقلاب قرار گرفتند، و در مقابل نیز بسیارى از کسانى که از طریق آثار وى به مسائل اسلامى و سیاسى روى آورده بودند، در جمع مدافعین انقلاب اسلامى ایفاى نقش کردند، که نمى‏توان این واقعیت را قطع نظر از هر گونه داورى در مورد آثار او منکر شد. بنا به دلایل اشاره شده، در مورد نقش و شخصیت دکتر شریعتى داوریهاى مختلفى صورت گرفته است. برخى چهره وى را تا حدّ عاملى در جهت مقاصد فرهنگى رژیم معرفى مى‏کنند و بسیارى نیز او را به عنوان اندیشمندى مسلمان و انقلابى مى‏شناسند و به استناد یادداشتهاى اخیر وى بر آنند که او خود بر لزوم بازنگرى در آثارش و حذف و اصلاح برداشتهاى سطحى و تفسیرهاى ناصواب اذعان داشته و سفارش کرده بود. به هر حال موضع امام خمینى در این مسأله بسیار هوشمندانه انتخاب شده و تا زمان رحلت نیز ادامه داشت:

حضرت امام در بسیارى از سخنرانیها و پیامهاى خویش در آن زمان به دفاع از پیشتازى روحانیت مبارز شیعه در طول تاریخ و دفاع از چهره‏هاى بزرگ علماى روحانى پرداخته و تردیدهاى به وجود آمده را پاسخ گفته است. و در نامه‏هایى که به انجمنهاى اسلامى دانشجویان خارج کشور نوشته است مکرراً نسبت به برداشتهاى سطحى و غیر کارشناسانه از اسلام هشدار داده است و در عین حال ضمن تجلیل از خدمات اندیشمندان روشنفکر و مسلمان، آنان را از خطر تحجرگرایان و روحانى‏نمایان بر حذر داشته و طرح مسائل اختلاف‏انگیز و جبهه‏بندى تحت نام این و آن را خلاف مصالح انقلاب دانسته است.

امام خمینى و استمرار مبارزه (1356- 1350):

نیمه دوم سال 1350 اختلافات رژیم بعثى عراق و شاه بالا گرفت و به اخراج و آواره شدن بسیارى از ایرانیان مقیم عراق انجامید. امام خمینى طى تلگرافى به رئیس جمهور عراق، شدیداً اقدامات این رژیم را محکوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیش آمده تصمیم به خروج از عراق گرفت اما حکام بغداد با آگاهى از پیامدهاى هجرت امام در آن شرایط، اجازه خروج ندادند.

از سوى دیگر همزمان با افزایش تولید و بهاى نفت از سال 1350 به بعد، شاه احساس قدرت بیشترى مى‏کرد و به موازات آن قلع و قمع‏ مخالفین شدت یافت و رژیم ایران در مسابقه‏اى جنون‏آمیز خرید تجهیزات نظامى و کالاهاى مصرفى امریکا و ایجاد پایگاههاى نظامى متعدد براى امریکاییان در کشور و افزایش روابط تجارى و نظامى با اسرائیل را سرعت بخشید. جشنهاى افسانه‏اى و بى‏سابقه‏اى تحت عنوان دو هزار و پانصدمین سال سلطنت شاهان ایران با حضور سران بسیارى از ممالک جهان با هزینه‏هاى گزاف بر ملت ایران تحمیل شد. این جشنها نمایشى براى نشان دادن قدرت و ثبات رژیم شاه بود.

امام خمینى طى پیامهاى متعدد، جشنهاى تحمیلى را محکوم کرد و پرده از عقب‏ماندگى کشور و واقعیتهاى تلخ حاکم بر جامعه ایران برداشت.

در جریان جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در حالى که شاه به عنوان حامى مقتدر اسرائیل شناخته مى‏شد، امام خمینى طى پیامى (آبان 1352) از ملت ایران خواست تا در مقابل تجاوز رژیم صهیونیستى بپاخیزند. در همین پیام بر وجوب حمایت مادى و معنوى ملل اسلامى‏ از مبارزین فلسطینى و ارسال خون، دارو، اسلحه و آذوقه براى مجاهدین مسلمان فتوا داده شده بود. (61) در پیام دیگرى امام خمینى تأکید کرد:

ملت اسلام تا این جرثومه فساد را از بن نکنند روى خوش نمى‏بینند، و ایران تا گرفتار این دودمان ننگین است روى آزادى نخواهد دید. (62)

اواسط اسفند سال 1353، شاه با تشکیل حزب دربارى «رستاخیز» و ایجاد سیستم تک حزبى، خودکامگى را به حدّ اعلى رساند و طىّ یک نطق تلویزیونى اعلام کرد که تمام ملت ایران باید عضو این حزب شوند و کسانى که مخالفند بایست گذرنامه خود را گرفته و از کشور خارج شوند. (63) امام خمینى بلافاصله طى فتوایى اعلام کرد:

نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است؛ و مخالفت با آن از روشن‏ترین موارد نهى از منکر است. (64)

فتواى امام خمینى و برخى دیگر از علماى اسلام کارساز و مؤثر افتاد. رژیم شاه على رغم تبلیغات گسترده پس از چند سال رسماً شکست حزب رستاخیز را اعلام و آن را منحل کرد. امام خمینى در همان پیام نوشته بود:

این جانب در این کنج غربت از وضع اسفبار ملت ایران رنج مى‏برم، و چقدر خوب بود که در این شرایط حساس در میان آنها بودم و در این مبارزات مقدس، جهت نجات اسلام و ایران، از نزدیک با آنان همکارى مى‏کردم. (65)

سال 1354 در سالگرد قیام 15 خرداد، مدرسه فیضیه قم بار دیگر شاهد قیام طلاب انقلابى بود. فریادهاى درود بر خمینى و مرگ بر سلسله پهلوى به مدت دو روز ادامه داشت. پیش از این سازمانهاى چریکى متلاشى شده و شخصیتهاى مذهبى و سیاسى مبارز گرفتار زندانهاى رژیم بودند. این حرکت انقلابى بر شاه و ساواک بسیار گران مى‏آمد. مأمورین پلیس مدرسه را محاصره و در جریان یک یورش بى‏رحمانه و ضرب و شتم طلاب، کلیه معترضین را دستگیر و به زندان افکندند. امام خمینى در پیامى به همین مناسبت نوید داد:

با همه مصیبتها، بیدارى ملت مایه امید است. مخالفت دانشگاههاى سرتاسر ایران- به حَسَب اعتراف شاه- و مخالفت علماى اعلام و طبقه محصلین و طبقات مختلف ملت با همه فشارها و قلدریها، طلیعه به دست آوردن آزادى و رهایى از قید استعمار است. (66)

حضرت امام در پیام 2 مهر 54 به کنگره سالیانه انجمنهاى اسلامى دانشجویان امریکا و کانادا نوشت:

نقطه روشنى که در این آخر عمر براى من امیدبخش است، همین آگاهى و بیدارى نسل جوان و نهضت روشنفکران است که با سرعت در حال رشد است؛ و با خواست خداوند تعالى به نتیجه قطعى که قطع ایادى اجانب و بسط عدالت اسلامى است خواهد رسید. (67)

شاه در ادامه سیاستهاى مذهب‏ستیز خود در اسفند 1354 وقیحانه تاریخ رسمى کشور را از مبدأ هجرت پیامبر اسلام به مبدأ سلطنت شاهان هخامنشى تغییر داد. امام خمینى در واکنشى سخت، فتوا به حرمت استفاده از تاریخ بى‏پایه شاهنشاهى داد. تحریم استفاده از این مبدأ موهوم تاریخى همانند تحریم حزب رستاخیز از سوى مردم ایران استقبال شد و هر دو مورد، افتضاحى براى رژیم شاه شده و رژیم در سال 1357 ناگزیر از عقب‏نشینى و لغو تاریخ شاهنشاهى شد.

امضاى موافقت‏نامه 1975 در الجزایر بین شاه و صدام حسین (معاون وقت رئیس جمهور عراق) موقتاً به خصومتهاى دو رژیم پایان داد. ادامه تنشها میان بغداد و تهران در آن زمان به زیانِ ثبات مورد نظر امریکا در خلیج فارس ارزیابى مى‏شد، از این رو این توافق با پا در میانى رئیس جمهور الجزایر و دوست صمیمى شاه، انور سادات رئیس جمهور مصر، عملى گردید. الفت بین حکام بغداد و تهران شرایطى به مراتب دشوارتر از گذشته در مسیر مبارزات امام خمینى پدید مى‏آورد؛ اما این موانع نمى‏توانستند امام را از ادامه جهادى که آغاز کرده است منصرف سازند. در همین زمان سفیر ایران در عراق طى گزارشى خطاب به سران رژیم شاه نوشته بود:

آیت الله خمینى در عراق ساکت ننشسته و شدیداً علیه رژیم فعالیت مى‏کند. خواهشمند است دستورى در این زمینه صادر تا تکلیف روشن شود.

شاه در پاسخ به این گزارش با خشم نوشته بود:

براى چندمین بار گفتم این صدا را خفه کنید. (68)

شاه غافل از این بود که تقدیر خداوند رسالت و سرنوشتى دیگر براى امام خمینى رقم زده است- یریدون لیطفئوا نور اللَّه بافواههم و اللَّه متمّ نوره.

دموکراتها در سال 1355 به کاخ سفید راه یافتند. کمکهاى مالى‏ گسترده شاه به جمهوریخواهان در جریان انتخابات ریاست جمهورى امریکا نتیجه‏اى نبخشیده بود. جیمى کارتر با شعار حقوق بشر و محدودیت در صدور اسلحه به خارج کشور، پیروز شده بود. این شعارها به منظور جلوگیرى از رشد احساسات ضد امریکایى در کشورهایى نظیر ایران و پوشش دادن به بحران اقتصادى داخل امریکا و وارد آوردن فشار بیشتر بر شوروى (سابق) براى گرفتن امتیازات در جریان مذاکرات کنترل سلاحهاى هسته‏اى (سالت) مطرح شده بود. متعاقب سیاستهاى حزب دموکرات امریکا، شاه در ایران سیاست «فضاى باز سیاسى» را اعلام و دست به تغییرات ظاهرى و جابه‏جایى مهره‏ها زد.

خطمشیهاى امریکا در مورد ایران که به وسیله وزارت خارجه امریکا و سازمان سیا ترسیم و به سفارت این کشور در تهران ارسال شاه و جیمى کارتر، رئیس جمهور وقت امریکا مى‏شد و بعدها در مجموعه اسناد لانه جاسوسى منتشر گردید نشان مى‏دهد که هیچ‏گونه تغییرى در روند حمایتى همه‏جانبه امریکا از شاه بروز نکرده بود و دموکراتها نیز همچون گذشته شاه را عاملى اساسى براى حفظ منافع امریکا در منطقه خلیج فارس مى‏دانستند و به همین دلیل نیز ایران از طرح محدودیت صدور اسلحه مستثنا گردید. سفر کارتر و همسرش به تهران و سخنان او در پشتیبانى بدون شرط کاخ سفید از شاه بیانگر این بود که فضاى باز سیاسى حرکتى نمایشى و زودگذر مى‏باشد.

اوجگیرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قیام مردم:

امام خمینى که به دقت تحولات جارى جهان و ایران را زیر نظر داشت، از فرصت به دست آمده نهایت بهره‏بردارى را کرد. او در مرداد 1356 طى‏ پیامى اعلام کرد:

اکنون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجى فرصتى است که باید مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامى در هر جا است بى‏درنگ از آن استفاده کنند و بى‏پرده بپاخیزند. (69)

در همین پیام آمده بود:

نادیده گرفتن حقوق صدها میلیون مسلم و مسلط نمودن مشتى اوباش بر مقدرات آنها و مجال دادن به رژیم غیر قانونى ایران و دولت پوشالى اسرائیل براى غصب حقوق مسلمین و سلب آزادى و معامله قرون وسطایى نمودن، جنایاتى است که در پرونده رؤساى جمهور امریکا ثبت مى‏شود. (70)

شهادت آیت الله حاج آقا مصطفى خمینى در اوّل آبان 1356 و مراسم پر شکوهى که در ایران برگزار شد نقطه آغازى بر خیزش دوباره حوزه‏هاى علمیه و قیام جامعه مذهبى ایران بود. امام خمینى در همان زمان به گونه‏اى شگفت این واقعه را از الطاف خفیه الهى نامیده بود. رژیم شاه با درج مقاله‏اى توهین‏آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت.

اعتراض به این مقاله، به قیام 19 دى ماه قم در سال 56 منجر شد که طى آن جمعى از طلاب انقلابى به خاک و خون کشیده شدند. بار  دیگر قیام از قم آغاز شد و در مدت زمانى اندک و در شرایطى کاملًا متفاوت با 15 خرداد سال 42 در سراسر کشور همگانى شد. برگزارى مراسم سوم، هفتم و چهلمهاى پیاپى در بزرگداشت خاطره شهیدان قیام اخیر در تبریز، یزد، جهرم، شیراز، اصفهان و تهران قیامهایى مکرر پدید آورد. در تمام این مدت پیامهاى مستمر و متعدد امام خمینى و نوار سخنرانیهاى ایشان که در آنها مردم را به استقامت و ادامه قیام تا سرنگونى اساس سلطنت و تشکیل حکومت اسلامى دعوت کرده بود، به وسیله هواداران ایشان تکثیر و در سطحى وسیع در ایران توزیع مى‏شد. (71) شاه على رغم دست زدن به کشتارهاى جمعى نتوانست شعله‏هاى افروخته‏شده را خاموش کند. مانورها و ترفندهاى سیاسى و نظامى شاه پیش از آنکه اندک تأثیرى در فروکش کردن خشم مردم بگذارد با صدور بیانیه‏هاى افشاگرانه امام خمینى و دستور العملهاى مبارزاتى ایشان خنثى مى‏شدند. جایگزینى یک تکنوکرات غربزده به نام جمشید آموزگار به جاى هویدا، نخست‏وزیر سیزده ساله شاه، کمکى به‏ حل بحران رژیم نکرد. جعفر شریف امامى که یکى از پیشکسوتان جریان استعمارى فراماسونرى در ایران بود، با شعار «دولت آشتى ملى» روى کار آمد. فریبکاریهاى وى و مذاکرات او با آقاى شریعتمدارى در قم که در تحولات اخیر ایران مجدداً نامش به عنوان یکى از رهبران دینى مطرح و از سوى رژیم حمایت مى‏شد، نیز نتوانست مبارزات مردم را متوقف سازد. در زمان دولت او (شریف امامى) بود که کشتار بى‏رحمانه مردم به وسیله نیروهاى نظامى در میدان شهداى (ژاله) تهران در روز 17 شهریور اتفاق افتاد. رسماً حکومت نظامى در تهران و یازده شهر بزرگ ایران براى مدتى نامحدود برقرار شد؛ اما با رسیدن پیامهاى امام خمینى مردم به حکومت نظامى اعتنا نکرده و تظاهرات شبانه‏روزى خود را گسترش دادند. فریادهاى «اللَّه اکبر»، «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینى» در تمام ساعات به گوش مى‏رسید و همراه با آن صداى رگبار مسلسلها از هر کوى و برزن شنیده مى‏شد.

امام خمینى نهضت خویش را از آغاز بر اساس آیه شریفه ان‏اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم (72) رهبرى مى‏کرد و بر تقدم انقلاب فرهنگى، و آن گاه دست زدن به انقلاب و تحول اجتماعى به وسیله خود مردم تأکید داشت و معتقد به بى نتیجه بودن مبارزات حزبى و پارلمانى و همچنین بى‏ثمرى مبارزات مسلحانه بدون پشتوانه مردمى در شرایط آن روز ایران بود. او بسیج نظامى و جهاد مسلحانه عمومى را به عنوان تنها حل بحران رژیم نکرد. جعفر شریف امامى که یکى از پیشکسوتان جریان استعمارى فراماسونرى در ایران بود، با شعار «دولت آشتى ملى» روى کار آمد. فریبکاریهاى وى و مذاکرات او با آقاى شریعتمدارى در قم که در تحولات اخیر ایران مجدداً نامش به عنوان یکى از رهبران دینى مطرح و از سوى رژیم حمایت مى‏شد، نیز نتوانست مبارزات مردم را متوقف سازد. در زمان دولت او (شریف امامى) بود که کشتار بى‏رحمانه مردم به وسیله نیروهاى نظامى در میدان شهداى (ژاله) تهران در روز 17 شهریور اتفاق افتاد. رسماً حکومت نظامى در تهران و یازده شهر بزرگ ایران براى مدتى نامحدود برقرار شد؛ اما با رسیدن پیامهاى امام خمینى مردم به حکومت نظامى اعتنا نکرده و تظاهرات شبانه‏روزى خود را گسترش دادند. فریادهاى «اللَّه اکبر»، «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینى» در تمام ساعات به گوش مى‏رسید و همراه با آن صداى رگبار مسلسلها از هر کوى و برزن شنیده مى‏شد.

امام خمینى نهضت خویش را از آغاز بر اساس آیه شریفه ان‏اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم (72) رهبرى مى‏کرد و بر تقدم انقلاب فرهنگى، و آن گاه دست زدن به انقلاب و تحول اجتماعى به وسیله خود مردم تأکید داشت و معتقد به بى نتیجه بودن مبارزات حزبى و پارلمانى و همچنین بى‏ثمرى مبارزات مسلحانه بدون پشتوانه مردمى در شرایط آن روز ایران بود. او بسیج نظامى و جهاد مسلحانه عمومى را به عنوان تنها راه باقیمانده، در شرایط دست‏زدن امریکا به کودتاى نظامى ارزیابى مى‏کرد.

در انقلاب اسلامى ایران، مساجد و مراکز مذهبى پایگاه اصلى حرکت و تجمع مردم بود. شعارهاى مردم عموماً برگرفته از آموخته‏هاى دینى و رهنمودهاى امام خمینى بود. احزاب و جمعیتهاى سیاسى ایرانى که در جریان اوج گرفتن نهضت اسلامى، در سالهاى 56 و 57 مجدداً احیا شدند، آن قدر متعدد و از لحاظ گرایشها و ایدئولوژیها متنوع و از نظر جمعیت هوادار و عضو آن قدر محدود و در تنگنا بودند که هیچ‏گاه به عنوان یک جریان مؤثر در تعیین و تغییر مسیر مبارزات ملت ایران شناخته نمى‏شدند و ناگزیر از دنباله‏روى حرکت وسیع و بسیار شتابان مردم بودند. در همین زمان نیز گروههاى مسلح و متشکل مردمى با هدفهاى اسلامى و معتقد به راه امام فعال بودند که اقدامات مسلحانه آنان نه به عنوان یک روش مستقل مبارزاتى بلکه به صورت یک حرکت حمایتى و تقویتى از قیام اخیر ملت شناخته مى‏شد.

از روشهاى موفق امام خمینى در پیشبرد مبارزه علیه رژیم شاه دعوت مردم به اعتصاب و گسترش آن بود. اعتصابهاى سراسرى در ماههاى پایانى رژیم شاه به ارکان رژیم و وزارتخانه‏ها و ادارات و مراکز نظامى کشیده شد و ضربه نهایى را اعتصاب کارکنان شرکت نفت و بانکها و مراکز حساس دولتى وارد ساخت.

هجرت امام خمینى از عراق به پاریس:

در دیدار وزراى خارجه ایران و عراق در نیویورک تصمیم به اخراج امام خمینى از عراق گرفته شد. روز اول مهر 1357 منزل امام در نجف به وسیله قواى بعثى محاصره گردید. انعکاس این خبر با خشم گسترده مسلمانان در ایران، عراق و دیگر کشورها مواجه شد. رئیس سازمان امنیت عراق در دیدار با امام خمینى گفته بود که شرط ادامه اقامت ایشان در عراق دست کشیدن از مبارزه و عدم دخالت در سیاست است و امام نیز با قاطعیت پاسخ داده بود که به خاطر مسئولیتى که در مقابل امت اسلام احساس مى‏کند حاضر به سکوت و هیچ‏گونه مصالحه‏اى نیست. (73)

روز 12 مهر، امام خمینى نجف را به قصد مرز کویت ترک گفت. دولت کویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این کشور جلوگیرى کرد. قبلًا صحبت از هجرت امام به لبنان و یا سوریه بود اما ایشان پس از مشورت با فرزندشان (حجة الاسلام حاج سید احمد خمینى) تصمیم به هجرت به پاریس (74) گرفت. در روز 14 مهر ایشان وارد پاریس شدند.

و دو روز بعد در منزل یکى از ایرانیان در نوفل لوشاتو (حومه پاریس) مستقر شدند. مأمورین کاخ الیزه نظر رئیس جمهور فرانسه را مبنى بر اجتناب از هر گونه فعالیت سیاسى به امام ابلاغ کردند. ایشان نیز در واکنشى تند تصریح کرده بود که این گونه محدودیتها خلاف ادعاى دموکراسى است و اگر او ناگزیر شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور برود باز دست از هدفهایش نخواهد کشید. (75) ژیسکاردستن، رئیس جمهور وقت فرانسه در خاطرات خویش نوشته است که دستور اخراج امام از فرانسه را صادر کرده بود ولى در آخرین لحظه‏ها نمایندگان سیاسى شاه که در آن روزها در نهایت درماندگى قرار داشت، خطر واکنش تند و غیر قابل کنترل مردم را گوشزد کرده و در مورد عواقب آن در ایران و اروپا از خود سلب مسئولیت کرده بودند. (76)

در مدت اقامت چهار ماهه امام در پاریس، نوفل لوشاتو مهمترین مرکز خبرى جهان بود و مصاحبه‏هاى متعدد و دیدارهاى مختلف امام دیدگاههاى ایشان را در زمینه حکومت اسلامى و هدفهاى آتى نهضت براى جهانیان بازگو مى‏کرد. به این ترتیب جمع بیشترى از مردم جهان با اندیشه و قیام ایشان آشنا شدند و از همین جا بود که بحرانى‏ترین دوران نهضت را در ایران رهبرى کرد. (77)

دولت شریف امامى دو ماه بیشتر دوام نیاورد. شاه ریاست کابینه را به دولت نظامى «ازهارى» سپرد. کشتارها رو به فزونى نهاد اما تأثیرى در قیام مردم نداشت. شاه در نهایت استیصال از سفیر امریکا و انگلیس درخواست راه حل مى‏کرد اما هیچ یک از طرحهاى قبلى آنان نتیجه‏اى در بر نداشت. (78) راهپیماییهاى گسترده و میلیونى در روز تاسوعا و عاشورا در تهران و دیگر شهرها برگزار شد که به رفراندوم غیر رسمى مردم علیه سلطنت شاه شهرت یافت. شاپور بختیار؛ یکى از سران جبهه ملى، آخرین مهره امریکا بود که براى تصدى پست نخست‏وزیرى به شاه پیشنهاد شد. رهبران چهار کشور صنعتى جهان در کنفرانس گوادلوپ نظرات خویش را در حمایت از بختیار هماهنگ کرده‏ بودند. (79) متعاقب آن، ژنرال هایزر معاون فرماندهى سازمان ناتو براى انجام مأموریتى سرّى و دو ماهه به تهران آمد. او بعداً در اعترافاتش از مأموریت خود که جلب حمایت نظامیان از بختیار و سامان دادن به دولت وى و شکستن اعتصابها و سرانجام، تدارک کودتاى نظامى براى بازگشت دوباره شاه به قدرت- مشابه آنچه که در 28 مرداد 1332 اتفاق افتاده بود (80)- پرده برداشت. پیامهاى امام خمینى مبنى بر وجوب ادامه مبارزه، طرحهاى رژیم را نقش بر آب ساخت. امام خمینى در دى ماه 57 شوراى انقلاب را تشکیل داد. شاه نیز پس از تشکیل شوراى سلطنت و اخذ رأى اعتماد براى کابینه بختیار در روز 26 دى ماه از کشور فرار کرد. خبر در شهر تهران و سپس ایران پیچید و مردم در خیابانها به جشن و پایکوبى پرداختند. جلسات مداوم هایزر با مستشاران نظامى امریکا و امراى ارتش شاه نتوانست به بختیار در فائق آمدن بر اعتصابها و پایان دادن به قیام مردم کمکى بکند.

بازگشت امام خمینى به ایران پس از چهارده سال تبعید:

اوایل بهمن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت به کشور منتشر شد.

هر کس که مى‏شنید اشک شوق فرو مى‏ریخت. مردم چهارده سال انتظار کشیده بودند. اما در عین حال مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند چرا که هنوز دولت دست‏نشانده شاه سرِ پا و حکومت نظامى‏ برقرار بود. از این رو دوستان امام نیز توصیه به تعویق سفر تا تأمین شرایط داشتند. از سوى دیگر حضور امام در این شرایط در جمع میلیونها مردم بپاخاسته از دید امریکا به معناى پایان حتمى کار رژیم شاه بود. اقدامات فراوانى از تهدید به انفجار هواپیما گرفته تا وقوع کودتاى نظامى براى تعویق سفر ایشان صورت گرفت. حتى رئیس جمهور فرانسه‏ واسطه شد؛ (81) اما امام خمینى تصمیم خویش را گرفته و طى پیامهایى به مردم ایران گفته بود مى‏خواهد در این روزهاى سرنوشت‏ساز و خطیر در کنار مردمش باشد. دولت بختیار با هماهنگى ژنرال هایزر فرودگاههاى کشور را به روى پروازهاى خارجى بست. جمعیتى انبوه از سراسر کشور به سوى تهران سرازیر شدند و در تظاهرات میلیونها تن از مردم تهران شرکت کرده و خواستار باز شدن فرودگاهها بودند. جمعى از روحانیون و شخصیتهاى سیاسى در مسجد دانشگاه تهران تا باز شدن فرودگاه دست به تحصن زدند. دولت بختیار پس از چند روز تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر از پذیرفتن خواست ملت شد.

سرانجام امام خمینى بامداد 12 بهمن 1357 پس از چهارده سال دورى از وطن وارد کشور شد. استقبال بى‏سابقه مردم ایران چنان عظیم‏ و غیر قابل انکار بود که خبرگزاریهاى غربى نیز ناگزیر از اعتراف شده و مستقبلین را چهار تا شش میلیون نفر برآورد کردند. سیل جمعیت از فرودگاه به سوى بهشت زهرا (س)، مزار شهیدان انقلاب اسلامى، روانه شد تا سخنان تاریخى امام را بشنود. در همین نطق بود که امام خمینى با صداى بلند فرمود:

من به پشتیبانى این ملت دولت تعیین مى‏کنم. (82)

شاپور بختیار ابتدا این سخن را شوخى گرفته بود اما چند روز بیشتر نگذشت که در 15 بهمن 57 امام خمینى رئیس دولت موقت انقلاب را تعیین نمود. آقاى مهندس مهدى بازرگان که چهره‏اى متدین و با سابقه مبارزاتى و مردم تهران شرکت کرده و خواستار باز شدن فرودگاهها بودند. جمعى از روحانیون و شخصیتهاى سیاسى در مسجد دانشگاه تهران تا باز شدن فرودگاه دست به تحصن زدند. دولت بختیار پس از چند روز تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر از پذیرفتن خواست ملت شد.

داراى تجربه در نهضت ملى شدن صنعت نفت داشت، براى این منظور از سوى شوراى انقلاب معرفى و پیشنهاد شده بود. امام خمینى در متن حکم انتصاب وى تصریح کرده بود که او را بدون در نظر گرفتن روابط حزبى مأمور تشکیل کابینه براى تهیه مقدمات رفراندوم و برگزارى انتخابات نموده است. (83) حضرت امام از مردم ایران درخواست کرد تا نظر خود را در مورد این انتخاب اعلام کنند. سراسر کشور با برگزارى راهپیماییهاى گسترده به حمایت از تصمیم امام پرداختند. احزاب و گروههاى سیاسى که مسئولین و اعضاى اندکشان به برکت قیام مردم در چند مرحله از زندانهاى رژیم خلاصى یافته بودند، اینک در آستانه پیروزى ملت ادعاى میراث‏خوارى از انقلاب و گرفتن سهم بیشتر داشتند و از همین روزها بود که صف‏بندى علیه انقلاب اسلامى در طیفى از وابستگان رژیم شاه و ساواکیان، کمونیستها و مجاهدین خلق (منافقین) آغاز شد.

سرنگونى نظام شاهنشاهى و پیروزى انقلاب اسلامى (یوم اللَّه 22 بهمن):

روز 19 بهمن 1357 پرسنل نیروى هوایى در محل اقامت امام خمینى (مدرسه علوى تهران) با ایشان بیعت کردند. ارتش شاه در آستانه سقوط کامل قرار گرفته بود، پیش از این بسیارى از سربازان و درجه‏داران مؤمن ارتش با فتواى امام خمینى پادگانها را ترک گفته و به صفوف ملت پیوسته بودند.

روز 20 بهمن همافران در مهمترین پایگاه هوایى تهران دست به قیام زدند. گارد شاهنشاهى براى سرکوب آنان گسیل شد. مردم به حمایت از نیروهاى انقلابى وارد صحنه شدند. روز 21 بهمن‏ پایگاههاى پلیس و مراکز دولتى یکى پس از دیگرى به دست مردم سقوط کردند. فرماندار نظامى تهران طى اطلاعیه‏اى ساعات منع عبور و مرور را به ساعت چهار بعد از ظهر افزایش داد. همزمان با آن بختیار جلسه اضطرارى شوراى امنیت را تشکیل داد و فرمان اجراى کودتاى طراحى شده از سوى هایزر را صادر کرد. از سوى دیگر امام خمینى طى پیامى از مردم تهران خواست تا براى جلوگیرى از توطئه در شرف وقوع به خیابانها بریزند و حکومت نظامى را عملًا لغو کنند. سیل جمعیت زن و مرد و کودک و بزرگ به خیابانها ریخته و مشغول سنگربندى شدند. اوّلین تانکها و تیپهاى زرهى کودتاچیان به محض حرکت از پایگاههایشان به وسیله مردم از کار افتادند. کودتا در همان آغاز با شکست مواجه شد. بدین ترتیب آخرین مقاومتهاى رژیم شاه در هم شکسته شد و صبحدم 22 بهمن خورشید پیروزى نهضت امام خمینى و انقلاب اسلامى و پایانى بر دوران دیرپاى سلطنت شاهان ستمگر در ایران طلوع کرد. (84)

تشکیل جمهورى اسلامى و جبهه‏گیرى دُوَل استعمارى:

تحقق وعده‏هاى امام خمینى و پیروزى انقلاب اسلامى در ایران حادثه‏اى داخلى براى تغییر یک رژیم سیاسى نبود، بلکه همان گونه که بسیارى از دولتمردان امریکایى و اسرائیلى و اروپایى در خاطرات خویش از آن روزها تعبیر کرده‏اند، انقلاب از دیدگاه آنان زلزله‏اى ویرانگر براى جهان غرب بود. (85) گذشته از آنکه امریکا مطلوبترین شرایط جغرافیایى، اقتصادى و نظامى را در یکى از حساسترین مناطق جهان که مرزهایى طولانى با رقیب (دولت شوروى) داشت، از دست مى‏داد، امواج این انفجار بزرگ رژیمهاى وابسته غربى را در ممالک اسلامى و بلاد عربى سخت متزلزل و بیمناک کرده بود. پیام اصلى انقلاب اسلامى ماهیتى فرهنگى داشت و مبتنى بر اندیشه دینى و ارزشهاى معنوى بود. پیروزى انقلاب به معناى صدور پیام و ارزشهاى آن و به حرکت درآمدن موجى از خیزشهاى رهایى‏بخش در کشورهاى اسلامى و جهان سوم بود. همزمان با ایران، رژیم وابسته به امریکا در نیکاراگوئه نیز سرنگون شد. در افغانستان دولت شوروى ناگزیر از کودتایى خونین و سپس لشکرکشى و اشغال این کشور شد تا حرکت اسلامى را مهار کند. مردم لبنان و فلسطین پیروزى انقلاب ایران را جشن گرفتند و جهاد خویش را در شکلى نوین و ملهم از انقلاب اسلامى آغاز کردند. جنبشهاى اسلامى در مصر، تونس، الجزایر، سودان، عربستان و ترکیه احیا شدند.

پس از جنگ جهانى دوم نظمى ظالمانه و ناعادلانه بر جهان حکمفرما بود. مناطق مختلف جهان بین دو قدرت غالب شرق و غرب تقسیم شده بود و سازمانهاى نظامى ورشو و ناتو نگهبانان این نظم نفرت‏انگیز بودند. هیچ حرکت و تحولى در جهان سوم خارج از این چهارچوب و بدون وابستگى به یکى از دو قطب حاکم امکان موفقیت نمى‏یافت. اینک انقلابى در جهان معاصر و در منطقه امن غربیها پیروز شده بود که شعار اصلى آن «نه شرقى نه غربى» بود. نهضت امام در ایران مستقیماً با امپریالیسم امریکا درافتاده بود و شکست را بر او تحمیل کرده بود و این واقعیت کمونیستها را در ادعاى مبارزات ضد امپریالیستى شان خلع سلاح مى‏کرد و براى نخستین بار در عصر حاضر، دین را به عنوان عاملى حرکت‏زا در پهنه مبارزات ملتها مطرح مى‏ساخت.

با وجود همه ناباوریها و تمامى تلاشهایى که در سطح بین المللى براى حفظ رژیم شاه و جلوگیرى از موفقیت امام خمینى به عمل آمد، انقلاب اسلامى در مرحله نخست مبارزات خویش پیروز گردید و از این جهت پیروزى آن بیشتر به یک معجزه مى‏ماند تا تحولى عادى. بجز امام خمینى و توده‏هاى بیشمارى که خارج از تحلیلهاى معمول، به گفته‏ها و وعده‏هاى امام باور قلبى داشتند، عموم تحلیلگران سیاسى و همه کسانى که در رخدادها و حوادث ایران دخیل بودند، وقوع چنین پیروزى را، حتى تا روزهاى واپسین عمر رژیم شاه ناممکن مى‏دانستند.

و چنین بود که از صبحدم 22 بهمن 1357 خصومت با نظام نوپاى اسلامى در پهنه‏اى گسترده آغاز شد. جبهه دشمنیها را امریکا رهبرى مى‏کرد و دولت انگلیس و برخى دول اروپایى دیگر به همراه تمامى رژیمهاى وابسته به غرب در آن مشارکت فعال داشتند. شوروى (سابق) و اقمار آن نیز ناخرسند از اتفاقى که در ایران افتاده و به حاکمیت دین و مذهب منجر گردیده، با امریکاییان در بسیارى از خصومتها همسو شده و حمایت مى‏کردند. نمونه‏هاى بارزى از این هم‏پیمانیها را در همنوایى نیروهاى چپ و راست ضد انقلاب داخل کشور که بعدها اسناد وابستگى آنان به سفارتخانه‏هاى شوروى و امریکا افشاء گردید (86) و از آن بارزتر هماهنگى همه‏جانبه دو کشور در تجهیز صدام و حمایت از او در جنگ با جمهورى اسلامى را مى‏توان دید. اما امام خمینى با همان منطقى که سالها پیش و در زمان تنهایى، نهضت خویش را آغاز کرده بود اینک در اوج فتنه‏ها و فشارهاى خارجى، انقلاب را هدایت مى‏کرد. او شعارش «پیروزى خون بر شمشیر» بود. او معتقد بود که اگر جامعه‏اى به شهادت به عنوان عالیترین درجه کمال روحانىِ انسان، ایمان داشته باشد و براى خدا مقاومت کند پیروز است. امام خمینى درصدد بود تا با بسیج عمومى ملت ایران براى سازندگى کشور الگویى از جامعه سالم و پیشرفته دینى را به جهانیان ارائه نماید. جهاد ملت با نام جهاد سازندگى آغاز شد. هزاران تن از متخصصین و نیروهاى انقلابى به سوى مناطق محروم کشور و روستاها سرازیر شدند. عملیات اجرایى احداث راه و مراکز بهداشتى و درمانى و آب و برق‏رسانى در سطح وسیعى آغاز شده بود؛ اما چند صباحى نگذشت که امواج فتنه‏ها و فشارهاى خارجى بالا گرفت. امریکا درصدد بود تا با استفاده از ستون پنجم خویش نظام اسلامى را درگیر مشکلات داخلى کند و با دامن‏زدن به اختلافات، فرصت را براى سرنگونى آن فراهم سازد.

سفارت امریکا در ایران فعالانه در تلاش بود تا از طریق عناصرى در دولت موقت راه نفوذ براى حرکتهاى آتى خویش بیابد. آنها موفقیتهایى نیز به دست آورده بودند. کابینه دولت موقتِ آقاى بازرگان مرکب از افرادى بود که اکثریت آنان از ملى‏گرایان محافظه‏کار بودند. (87) آنان قادر به هضم شرایط و ضرورتهاى انقلاب و درک رهنمودها و دوراندیشیهاى امام خمینى نبودند. ضعف دولت موقت و روحیه مماشات آن باعث شد تا گروهکهاى ضد انقلاب با استفاده از کمکهاى خارجى به سرعت سازماندهى شده و در گنبد و کردستان و دیگر مناطق دست به تشنج‏آفرینى بزنند. رژیم بعثى عراق که بیش از سایر رژیمهاى عربى از پیروزى انقلاب اسلامى و امکان قیام مردمش احساس وحشت مى‏کرد در استانهاى جنوبى کشور و کردستان به تجهیز عناصر ضد انقلاب پرداخت. سفارت امریکا و شوروى به وسیله‏ ساواکیها و پس‏مانده‏هاى رژیم شاه و با تحریک گروهکهاى کمونیستى و مجاهدین خلق (منافقین) در حرکتهاى ایذایى علیه انقلاب مشارکت فعال داشتند. گروهک تروریستى فرقان، اندیشمند برجسته و عضو شوراى انقلاب، علامه مرتضى مطهرى (12/ 2/ 58)، آیت الله قاضى طباطبائى (10/ 8/ 58)، و دکتر محمد مفتح (27/ 9/ 58)، حاج مهدى عراقى و پسرش (4/ 6/ 58) و تیمسار قرنى رئیس ستاد ارتش را (3/ 2/ 58) ترور کرد و در ترور آقایان هاشمى رفسنجانى و موسوى اردبیلى ناکام ماند. امام خمینى با آگاهى از دستهاى پشت پرده، معتقد به برخورد قاطع و سریع در سرکوبى ضد انقلاب در آشوبهاى کردستان بود؛ اما دولت موقت با مذاکرات بى‏نتیجه در کردستان و نرمش با عوامل آشوبگر فرصتها را از دست مى‏داد و عملًا زمینه براى آشوبهاى بیشتر فراهم مى‏شد. از سوى دیگر اقتصاد به ارث رسیده از رژیم شاه کاملًا وابسته به درآمدهاى حاصل از فروش ثروت ملى یعنى نفت بود و امریکا و اروپا با اطلاع از این واقعیت و به کمک رژیم عربستان سعودى و همفکران آن در سازمان اوپک بتدریج قیمت نفت را چندین برابر کاهش دادند و در بازار خرید نفت ایران اختلال فراوان کردند. با وجود همه این مشکلات، امام خمینى حاضر به مصالحه نشد و حتى یک قدم نیز عقب ننشست. او با تشکیل نهادهاى انقلابى به ترمیم ضعفهاى دولت موقت و تضمین ادامه انقلاب پرداخت. مردم ایران فداکارانه در صحنه انقلاب ایستاده بودند. کمتر از دو ماه از پیروزى انقلاب نمى‏گذشت که 2/ 98 درصد رأى‏دهندگان در رفراندوم 12 فروردین‏ سال 58 در یکى از آزادترین انتخابات تاریخ ایران رأى به استقرار نظام جمهورى اسلامى دادند و متعاقب آن انتخابات پیاپى براى تدوین و تصویب قانون اساسى و انتخاب نمایندگان مجلس شوراى اسلامى برگزار گردید. امام خمینى براى استقرار ارکان نظام اسلامى و تبیین هدفها و اولویتهاى حکومت اسلامى و تشویق مردم به حضور در صحنه‏ها همه روزه در محل اقامت خود و مدرسه فیضیه قم در دیدار با هزاران تن از مشتاقان خویش سخنرانى مى‏کرد. او پس از پیروزى انقلاب در تاریخ دهم اسفند 1357 از تهران به قم آمده بود و تا زمان ابتلا به بیمارى قلبى (2 بهمن 1358) در این شهر بود. حضرت امام پس از 39 روز مداوا در بیمارستان قلب تهران، موقتاً در منزلى واقع در منطقه دربند تهران ساکن شد و سپس در تاریخ 27/ 2/ 1359 بنابه تمایل خود به منزلى محقر متعلق به یکى از روحانیون (حجة الاسلام سید مهدى امام جمارانى) در محله جماران نقل مکان کرد و تا زمان رحلت در همین منزل ماند.

انقلاب دوم، تسخیر لانه جاسوسى امریکا در ایران:

برگزارى موفقیت‏آمیز انتخابات و مشارکت گسترده مردم، امیدهاى امریکا را در سرنگونى قریب الوقوع نظام اسلامى که خبر آن مرتباً در رسانه‏هاى گروهى غرب و بیانیه‏هاى ضد انقلاب داخلى منعکس مى‏شد، بر باد داد. امریکا و اروپا نه تنها خواست مشروع ملت و دولت ایران را در استرداد شاه و اموال و داراییهاى بلوکه شده ایران در این کشور که بالغ بر 22 میلیارد دلار بود نادیده گرفتند بلکه امکاناتى وسیع در اختیار فراریان رژیم شاه گذاشتند تا علیه نظام اسلامى تشکیلات خود را در خارج کشور سازماندهى کنند. تحریکات و دشمنیهاى کاخ‏ سفید خشم ملت ایران را برانگیخته بود. در سال 1358 در آستانه سالگرد تبعید امام خمینى به ترکیه (13 آبان) خبر ملاقات اعلام نشده آقاى بازرگان با برژینسکى مشاور امنیت ملى کاخ سفید در الجزیره به ایران رسید. روز 13 آبان گروهى از نیروهاى مسلمان دانشگاهى با نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» سفارت امریکا در تهران را اشغال کرده و پس از شکستن مقاومت تفنگداران امریکایىِ نگهبانِ سفارت، جاسوسان امریکایى را بازداشت کردند. سندهاى به دست آمده از سفارت بتدریج در بیش از پنجاه جلد کتاب تحت عنوان اسناد لانه‏ جاسوسى امریکا در ایران منتشر گردید. این اسناد غیر قابل خدشه، از اسرار جاسوسیها و دخالتهاى بیشمار امریکا در ایران و کشورهاى مختلف جهان پرده برمى‏داشت و اسامى بسیارى از عوامل و رابطها و جاسوسهاى امریکا و انواع شیوه‏هاى جاسوسى و تحرکات سیاسى این کشور را در مناطق مختلف جهان افشا مى‏کرد. اشغال سفارت این کشور که در فرهنگ انقلاب اسلامى به نام «اشغال لانه جاسوسى» معروف گردیده است، رسوایى بزرگى براى هیأت حاکمه امریکا بود. یک روز پس از این واقعه دولت موقت آقاى بازرگان با پذیرفتن استعفا از سوى امام خمینى سقوط کرد. استعفاى شتابزده رئیس دولت موقت (آقاى مهدى بازرگان) به این امید مطرح شده بود که امام خمینى واکنش نشان داده و دانشجویان را براى تخلیه محل اشغال‏شده تحت فشار بگذارد؛ اما امام خمینى بلافاصله استعفا را پذیرفت و فرصت را براى حاکمیت نیروهاى انقلابى و کوتاه کردن دست محافظه‏کارانى که در مدت کوتاه دولتشان با برخوردهاى ضعیف، ایران را در معرض اغتشاشات ضد انقلاب قرار داده بودند، از دست نداد.

امام خمینى از حرکت انقلابى دانشجویان حمایت کرد و آن را انقلابى بزرگتر از انقلاب اوّل نامید. واقعیت نیز چنین بود. امریکا در انقلاب منجر به 22 بهمن رسماً از رژیم شاه حمایت مى‏کرد و رو در رو ایستاده بود اما اینک اسناد دسیسه‏هاى مخفى این کشور و ایادى آن افشا مى‏شدند. امریکاییان پس از این ماجرا به انواع روشها متوسل شدند تا ایران را وادار به تسلیم کنند. ایران اسلامى رسماً از سوى امریکا و اقمار این کشور تحریم و محاصره اقتصادى و سیاسى شد. مردم ایران با الهام از پیامهاى امام خمینى دوران سخت محاصره را آغاز کردند اما حاضر به تسلیم نشدند. طرح عملیات آزاد کردن جاسوسان بازداشت شده با واقعه شگفت و معجزه‏آسا در صحراى طبس ایران، با شکست مواجه شد. روز 4 اردیبهشت 59، شش فروند هواپیماى نظامى 130 در یکى از پایگاههاى سابق نظامى امریکا در بیابانى واقع در شرق ایران فرود آمدند. این واقعه در زمان ریاست جمهورى بنى‏صدر اتفاق افتاد. قرار بود هواپیماها پس از سوختگیرى و رسیدن هشت فروند هلى‏کوپتر عملیاتى و نفربر به تهران پرواز کنند و با همکارى عوامل نفوذى، بیت امام و مراکز حساس دیگر را بمباران کنند. ناگهان طوفانى سهمگین شنهاى روان را در صحرا به حرکت درآورد. تعدادى از هلى‏کوپترها ناگزیر به بازگشت به ناو نیمیتس شدند و چند فروند نیز در بیابانهاى اطراف به ناچار فرود اضطرارى داشتند. یکى از آنها با هواپیماى فرود آمده‏ برخورد کرد و هر دو منفجر شدند. در این واقعه هشت نفر از متجاوزین نظامى امریکا کشته شدند و جیمى کارتر، رئیس جمهور وقت امریکا عملیات را شکست‏خورده و ناتمام متوقف ساخت. (88)

مرگ شاه در تاریخ 5 مرداد 1359 در مصر عملًا یکى از شرایط ایران را که استرداد او به عنوان جنایتکار اصلى در کشتارهاى مردم بود، منتفى ساخت. سرانجام پس از 444 روز با وساطت الجزایر و بنا به‏ رأى نمایندگان مجلس شوراى اسلامى و بر طبق توافقنامه الجزیره بین ایران و امریکا جاسوسان آزاد شدند و امریکا متعهد به عدم دخالت در امور داخلى ایران و بازپس دادن اموال و داراییهاى بلوکه شده ایران شد که هیچ‏گاه بدان عمل نکرد. مهمترین دستاورد اشغال جاسوسخانه امریکا علاوه بر تضمین ادامه انقلاب اسلامى، شکست ابهّت فرعونى امریکا و امیدوار ساختن ملتهاى جهان سوم به امکان ایستادگى در برابر قدرتهاى بزرگ بود. بعد از این واقعه، هیمنه اقتدار امریکا که سالها براى آن سرمایه‏گذاریهاى مادى و نظامى و تبلیغاتى فراوانى شده بود، فرو ریخت و این کشور را در کنترل جهان سوم دچار دشواریها و بحرانهاى عدیده‏اى ساخت.

در انتخابات اوّلین دوره ریاست جمهورى ایران (5/ 11/ 1358) و در حالى که امام خمینى در بیمارستان قلب تهران بسترى بود، آقاى ابو الحسن بنى صدر از رقباى خود پیشى گرفت. او که در آستانه پیروزى انقلاب به کشور بازگشته بود با سخنرانیها و ارائه کتابهاى خویش از خود چهره‏اى مذهبى- انقلابى و اقتصاددانى آگاه ارائه کرد. امام خمینى در مراسم حکم تنفیذ ریاست جمهورى وى فرمودند:

من یک کلمه به آقاى بنى صدر تذکر مى‏دهم، این کلمه تذکر براى همه است:

حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئة. (89) (90)

کیش شخصیت آقاى بنى صدر و قدرت‏طلبى وى مانع از به کارگیرى این نصیحت شد. او مغرور از آراى به دست آمده، از آغاز بنا را بر اختلاف با جناح خط امام و مخالفت با روحانیت گذاشت. او نیز همچون دولت موقت معتقد به سازش و زد و بندهاى سیاسى با کشورهاى قدرتمند بود. در سیاست داخلى، وى حذف نیروهاى مذهبى انقلابى و جایگزین کردن عناصر وابسته به گروهکهاى ضد انقلابى را آغاز کرده بود. در دوران ریاست جمهورى او خاک ایران بر اثر تجاوز نظامى گسترده عراق اشغال شد. عوامل وابسته به رئیس جمهور که بقاى خویش را در افزایش مشکلات و ایجاد بحران براى نظام اسلامى مى‏دیدند با استفاده از موقعیت بنى صدر به عنوان فرمانده کل قوا، در کار دفاع و دفع تجاوز دشمن کارشکنى کرده و از تجهیز نیروهاى مردمى و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى جلوگیرى مى‏کردند. وحدت ملى با اختلاف‏افکنیهاى بنى صدر به مخاطره افتاده بود. سرانجام امام خمینى طى حکمى کوتاه در 20 خرداد 1360 بنى صدر را از فرماندهى کل قوا عزل (91) و متعاقب آن مجلس شوراى اسلامى رأى به بى‏کفایتى وى داد. با سقوط بنى صدر اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، که بعد از پیروزى انقلاب از ضعف دولت موقت و حمایتهاى بنى صدر کمال استفاده را برده و تشکیلات خود را گسترش داده بودند، در 30 خرداد 1360 دست به اغتشاشى خونین زدند. ساعاتى بعد مردمِ تهران، آشوبگران را سرکوب و جمعى را دستگیر کردند. از این پس منافقین رسماً دست به اقدامات براندازى و فعالیتهاى تروریستى زدند و سران و اعضاى آن در خانه‏هاى تیمى مخفى شدند. حزب جمهورى اسلامى در رأس حملات تروریستى منافقین قرار داشت. این حزب پس از پیروزى انقلاب با همت بزرگانى همچون حضرات آقایان: خامنه‏اى، دکتر بهشتى، دکتر باهنر، هاشمى رفسنجانى و موسوى اردبیلى به منظور سازماندهى نیروهاى مؤمن به راه امام و مقابله با تحرکات گروهکهاى سیاسى ضد انقلاب تشکیل شده بود. این حزب که با پشتوانه حمایت معنوى امام خمینى به سرعت در سراسر کشور طرفداران بسیار زیادى یافته بود، مانعى عمده بر سر راه عوامل ضد انقلاب محسوب مى‏شد. آیت الله خامنه‏اى روز 6 تیر ماه 1360 بر اثر انفجار بمبى که منافقین در مسجد ابا ذر تهران کار گذاشته بودند به هنگام سخنرانى مجروح گردید. فرداى آن روز فاجعه‏اى عظیم‏ به وقوع پیوست. 72 تن از کارآمدترین عناصر نظام اسلامى و یاران امام خمینى که در میان آنان رئیس دیوان عالى کشور (دکتر بهشتى)، چند تن از وزرا، تعدادى از نمایندگان مجلس شوراى اسلامى و جمعى از مسئولین قوه قضاییه و جمعى از متفکرین و نویسندگان و نیروهاى انقلابى حضور داشتند، در مقرّ حزب جمهورى اسلامى بر اثر انفجار بمبى قوى که عامل نفوذى سازمان منافقین کار گذاشته بود، شهید شدند. دو ماه بعد در روز 8 شهریور 1360 آقاى محمد على رجایى چهره محبوب مردم ایران که بعد از عزل بنى صدر از سوى مردم به ریاست جمهورى انتخاب شده بود، به همراه حجة الاسلام دکتر محمد جواد باهنر [نخست‏وزیر] در محل کار خویش با انفجار بمبى دیگر به شهادت رسیدند. تصمیم سریع و قاطع حضرت امام در انتخاب و نصبِ بلافاصله افراد به جاى شهیدانى که در این حوادث از مدیریت نظام گرفته مى‏شدند، در سامان دادن به امور و مأیوس کردن دشمن نقشى بس مؤثر داشت و موجب حیرت محافل خبرى و سیاسى جهان بود.

اگر ایمان و صلابت اعجاب‏انگیز امام خمینى و هوشیارى مردم مؤمن ایران نبود هر یک از این وقایع به تنهایى مى‏توانست نظام اسلامى‏ را از پاى درآورد. اما در پى هر حادثه‏اى پیامها و سخنرانیهاى تسکین‏بخش امام خمینى بود که تحمل مصیبتها را آسان و مردم را بر ادامه راهشان مصمم مى‏ساخت. مردم بعد از شهادت دکتر بهشتى فریاد مى‏زدند: «امریکا در چه فکریه ایران پر از بهشتیه». این شعار برگرفته از سخنان امام بود که دستهاى پنهان دشمن اصلى یعنى امریکا را در این ترورها افشا مى‏کرد و از سوى دیگر امام از آغاز نهضت خویش بارها به مردم آموخته بود که انقلاب اسلامى وابسته به اشخاص، هر چند برجسته و مؤثر، نیست؛ حافظ انقلاب: خدا و ایمان مردم خداجوست.

یکى از مهمترین موفقیتهاى امام خمینى افزایش شعور و آگاهى جمعى ملت و ایجاد حس مسئولیت و قدرت تحلیل آنان در مسائل سیاسى روز بوده است. سالها بود که رسانه‏هاى گروهى غرب در تحلیلهاى خود اجتناب‏ناپذیر بودن از هم گسستگى نظام اسلامى را بعد از مرگ امام وعده مى‏دادند. این موضوع حتى در سمینارهاى تحلیلى اندیشمندان غربى و مذاکرات سیاسى دولتمردان آنان به طور جدى مورد بحث و تأیید قرار گرفته بود و بر همین اساس گروههاى ضد انقلاب داخلى نیز خود را براى این زمان آماده کرده بودند اما دنیا شاهد بود که وقتى امام به ملکوت پیوست کمترین اثرى از تحقق وعده‏هاى دشمنان دیده نشد و امیدهاى چندین ساله آنان بر باد رفت. علت همان است که اشاره کردم. امام خمینى نسل خمود و بى‏تحرکى که بر اثر خودکامگى و خیانتهاى پنجاه ساله حکومت پهلوى به یأس و بى‏تفاوتى کشیده شده بود را چنان بازسازى و تربیت کرد که قادر شدند در زمانى اندک عادات و روابط اجتماعى گذشته و ضد ارزشهاى دیرپا و رسوخ کرده در همه زوایاى زندگى‏شان را منطبق بر آرمانهاى جدید دگرگون سازند. صدها هزار جوانى که در جبهه‏هاى نبرد هشت ساله با متجاوزین عراقى، داوطلبانه و در اوج معنویت و آگاهى جانبازى کردند گواهان این مدعا بودند. نمونه‏هاى بیشمارى از میزان درک و شعور و درجه ایمان و معنویت آنان در وصیتنامه‏هاى شهیدان منعکس و به چاپ رسیده است. اینها همانهایى بودند که تا چند سال قبل از پیروزى‏ انقلاب در معرض انواع مفاسد و تبلیغات سوء و جاذبه‏هاى تخدیرى قرار داشتند.

شاید کسانى که جامعه عصر امام خمینى را از نزدیک درک نکرده‏اند بیان این مسائل را اغراق در واقعیتها و ناشى از محبت بیش از حد به امام و انقلاب بدانند. اما هنوز شواهد زنده و اسناد و مدارک گویا آن قدر وجود دارند که براى اثبات آن نیازى به بحث و مناظره نباشد. هنوز در فرهنگ جامعه مذهبى ایران به کسانى که فرزندانشان را در راه آرمانهاى امام خمینى فدا کرده‏اند به جاى تسلیت تبریک گفته مى‏شود. هنوز پدران و مادران زیادى در ایران حضور دارند که چندین فرزند خویش را در این راه از دست داده‏اند و وقتى از احساسشان مى‏پرسى آن را افتخارى بزرگ براى خانواده و نعمتى از سوى خدا مى‏دانند. شاید براى غربیها باور کردنى نباشد که محل اختفاى عده زیادى از عوامل ضد انقلاب و تروریستهاى منافق به وسیله پدران و مادران و دیگر اعضاى خانواده‏شان که به انقلاب و امام پایبند بودند به نیروهاى انتظامى گزارش مى‏شد و در دستگیرى آنان مشارکت داشتند. اهمیت این احساس زمانى آشکارتر مى‏شود که به روابط عمیق عاطفى در خانواده‏هاى ایرانى توجه شود که در هیچ سطحى قابل قیاس با روابط سرد و بى‏روح خانواده‏هاى غربى نیست. هنوز اگر از هر یک از دهها هزار رزمنده‏اى که خاطرات جبهه را به یاد دارند سؤال کنى که سخت‏ترین روزهاى دوران جبهه کدام روز است؟ لحظه پخش خبرِ قبول قطعنامه را اشاره مى‏کنند. توصیف احساسات غیر قابل کنترل و اندوه جانکاه بسیجیان در آن روز جز با مشاهده نزدیک صحنه‏ها ممکن نیست؛ چرا که آنان بیمناک از آن بودند که این واقعه «درِ باغ شهادت» را به رویشان بر بندد و امیدشان در وصل به قافله شهیدان از دست برود.

ایجاد چنین تحولى روحى در سطح یک جامعه و به حرکت درآوردن امواج اسلامخواهى در روان یک امت بزرگ کارى آسان و معمولى نبوده است. لبنان و حماسه حزب اللَّه آن دیار، نمونه‏اى دیگر از تحول یادشده است. بر خلاف تبلیغات غربیها، این دخالتها و حمایتهاى ایران نبود که‏ باعث آن پایداریها شد چرا که امریکا و اروپا و شوروى (سابق) حضورى دیرینه و بسیار گسترده و مستقیم در آنجا داشته‏اند. دانشگاه امریکایى بیروت سالها در لبنان فعالیت دارد. امریکا و اروپا در ماجراى حوادث لبنان نیروى نظامى به این کشور گسیل داشتند. لبنان تا چندى پیش بازار بزرگ سیاست غرب در خاورمیانه لقب داشت. چه عاملى باعث شد که جمعیتى، در قیاس با دشمنانش، کم‏مقدار، در کشور کوچکى از هر جهت محاصره شده و هم‏مرز با اسرائیل با کمترین امکانات دفاعى چنان پایدارى کردند که نیروهاى نظامى غربى رسماً از صحنه نبرد فرار کرده و ناگزیر از تخلیه کشور شدند و اکنون سالها است که با وجود تنگناهاى اقتصادى شدید و بمبارانها و تجاوزهاى‏ باعث آن پایداریها شد چرا که امریکا و اروپا و شوروى (سابق) حضورى دیرینه و بسیار گسترده و مستقیم در آنجا داشته‏اند. دانشگاه امریکایى بیروت سالها در لبنان فعالیت دارد. امریکا و اروپا در ماجراى حوادث لبنان نیروى نظامى به این کشور گسیل داشتند. لبنان تا چندى پیش بازار بزرگ سیاست غرب در خاورمیانه لقب داشت. چه عاملى باعث شد که جمعیتى، در قیاس با دشمنانش، کم‏مقدار، در کشور کوچکى از هر جهت محاصره شده و هم‏مرز با اسرائیل با کمترین امکانات دفاعى چنان پایدارى کردند که نیروهاى نظامى غربى رسماً از صحنه نبرد فرار کرده و ناگزیر از تخلیه کشور شدند و اکنون سالها است که با وجود تنگناهاى اقتصادى شدید و بمبارانها و تجاوزهاى‏ مکرر اسرائیل، حزب اللَّه همچنان موجودیت خویش را بر غرب تحمیل کرده و مقاومت مى‏کند؟ علت واقعى آن است که مسلمانان لبنان به لحاظ روابط فرهنگى و عقیدتى دیرینه، زودتر از سایر بلاد اسلامى امام خمینى را شناختند و پیامش را درک کردند، و پس از آن در فلسطین و پیدایش جنبش حماس و احیاى حرکتهاى اسلامى در دیگر ممالک مسلمین، اثرگذارى مستقیم و یا غیر مستقیم همان اندیشه و پیام را شاهد هستیم.

تنها اندیشه سیاسى و نوع مبارزات سیاسى امام خمینى نبوده است که چنین تحولى را پدید آورده است. انسان‏شناسى، جامعه‏شناسى و مکتب تربیتى امام خمینى است که زمینه‏ها و بستر این تحولات سیاسى‏ را فراهم ساخته است. متأسفانه هنوز ابعاد نگاه امام به انسان و جامعه و تاریخ و مقوله‏هاى تربیتى بازشناسى و تدوین نشده‏اند. مکتب تربیتى و جامعه‏شناختى امام خمینى با آنچه که تحت این عناوین در دانشگاههاى کشورهاى جهان سوم و ممالک اسلامى تدریس مى‏شود، هیچ سنخیتى ندارد.

اساس نهضت امام خمینى بر روش انبیا استوار است. همان روشى که از بردگان منزوى و ستم‏کشیده، شخصیتهایى چون ابو ذر و سلمان مى‏پرورد و از جامعه جاهلیت آن روز پیشتازان تمدن و فرهنگ اسلامى مى‏سازد، و این روش در عصر حاضر فراموش شده و آنچه که اکنون به نام علوم انسانى روز مى‏شناسیم تعریف انسان و روابط انسانى در مقوله‏هاى مختلف از دیدگاهِ غیر وحیانىِ لیبرالیسم و اومانیسمِ غربى است که آن نیز خود برآیند عصر رنسانس و نتیجه خودفراموشى و پذیرش اصالت ماده و حاکمیت ماشین بر انسان است.

به اصل سخن که بیان چگونگى هدایت انقلاب در سالهاى پر آشوب پس از پیروزى بود، بازگردم. پس از فاجعه هفتم تیر سال 1360 و شهادت دهها تن از یاران امام و مسئولین نظام جمهورى اسلامى، سرکردگان گروهک منافقین به همراه رئیس جمهور معزول با لباس و آرایش زنانه و به وسیله عوامل نفوذى در فرودگاه تهران به پاریس گریختند. خلبان هواپیماى آنان، خلبان ویژه و مورد اعتماد شاه بود (92) که هدایت هواپیماى شاه را در آخرین فرارش از کشور به عهده داشت. دولت فرانسه بر خلاف ادعاى حقوق بشر و مبارزه با تروریسم به کسانى پناه داد که رسماً در اطلاعیه‏هایشان مسئولیت عملیات تروریستى و انفجار بمب در اماکن عمومى را بر عهده مى‏گرفتند. از آن پس منافقین فرارى در کشورهاى دیگر اروپایى و کشور امریکا تحت حمایت دولتهاى غربى قرار گرفتند و در جریان جنگ عراق با ایران، آنها پایگاه اصلى خویش را طى معامله‏اى با صدام به عراق منتقل کردند و در تمام دوران جنگ رسماً به عنوان مزدور و جاسوس، امکانات خویش را در اختیار ارتش بعثى گذاردند. کار اصلى آنها جمع‏آورى اطلاعات از جبهه‏هاى ایران به وسیله عوامل نفوذى و دادن اطلاعات مربوط به موشکهایى که به سوى مناطق مسکونى شهرهاى ایران پرتاب مى‏شد و بازجویى از اسراى ایرانى و شرکت در عملیات نظامى عراق بود.

تلاش نظامى منافقین براى ورود به ایران در سال 1367 و پس از صلح ایران و عراق، در «عملیات مرصاد» بشدت سرکوب شد و مهاجمین مزدور با به جا گذاشتن بیش از هزار کشته به داخل خاک عراق فرار کردند. آنچه که در جهان به وسیله سازمانهاى وابسته به امریکا تحت نام نقض حقوق بشر علیه جمهورى اسلامى تبلیغ مى‏شود عمدتاً بازگویى ادعاهاى همین گروهک و توجیهى براى پوشش حمایتهاى دول غربى از آنهاست.

منافقین در نظر مردم ایران منفورترین مجرمینى هستند که هیچ‏گاه جنایات جانیان مشهور تاریخ معاصر ایران به آنان نمى‏رسد. علاوه بر شهادت 72 نفر از محبوبترین شخصیتهاى نظام اسلامى در انفجار مقرّ حزب جمهورى اسلامى و شهادت رئیس جمهور و نخست‏وزیر  ایران، چهره‏هاى برجسته دیگرى نیز به وسیله اقدامات تروریستى منافقین از مردم ایران گرفته شدند که مى‏توان از ترور آیت الله قدوسى به همراه سرتیپ دستجردى (14/ 6/ 60)، ترور آیت الله مدنى، امام جمعه تبریز (20/ 6/ 60)، ترور حجة الاسلام هاشمى‏نژاد (7/ 7/ 60)، ترور آیت الله دستغیب، امام جمعه شیراز (20/ 9/ 60)، ترور آیت الله صدوقى، امام جمعه یزد (11/ 4/ 61)، ترور آیت الله اشرفى اصفهانى، امام جمعه کرمانشاه (23/ 7/ 61)، و دهها شخصیت روحانى دیگر نام برد که هر یک در منطقه‏اى وسیع از ایران بر دلهاى مردم حکومت داشتند و نقش‏آفرینان نهضت امام خمینى بودند. علاوه بر چهره‏هاى سیاسى و مذهبى و مدیران نظام اسلامى، افراد زیادى از مردم کوچه و بازار نیز به جرم دفاع و پاسدارى از انقلابشان در اقدامات تروریستى و انفجار بمبهایى که منافقین در اماکن عمومى کار گذاشتند، به شهادت رسیدند. (93) (که آخرین مورد آن قتل فجیع دو کشیش مسیحى و انفجار بمب در روز عاشورا و در جوار ضریح حضرت امام رضا (ع) در مشهد در سال 1373 بود.) 

قابل توجه آنکه در برابر همه فجایعى که اتفاق افتاد، امریکا و دول اروپایى و سازمانهاى بین المللى نه تنها سکوت کردند بلکه به تروریستها پناه و امکان ادامه حیات دادند. آنها قبلًا نیز در جریان حمایت از کشتارهاى شاه موضعى مشابه و در تضاد با ادعاهاشان داشتند و دقیقاً به همین دلیل بود که امام خمینى هیچ‏گاه مبناى ارزیابى‏ و مواضع خویش را قبل و بعد از پیروزى انقلاب بر اساس داورى دولتهاى بیگانه و مواضع سازمانهاى بین المللى قرار نمى‏داد. او معتقد بود و بارها در سخنرانیهاى خود تصریح داشت که سازمان ملل متحد، شوراى امنیت، سازمان دفاع از حقوق بشر جز ابزارى در اختیار سلطه‏گران بین المللى نیستند. چنانکه ادعاى کمونیستها و شوروى (سابق) در آزادى‏خواهى و مبارزه با امپریالیسم نیز جز براى همین هدف مطرح نمى‏شود. حتى امام خمینى بر اساس همین واقعیتها معیارى جالب به مدیران نظام اسلامى ارائه داده و مى‏فرمود آن روزى که این گونه مجامع و امریکا و شرق و غرب از شما تعریف کردند و داوطلبانه موجودیت شما و انقلاب را پذیرفتند، آن روز باید در سلامت راه و حقانیت مواضعتان تردید کنید. (94)

جنگ تحمیلى و دفاع 8 ساله امام و ملت ایران:

شکست طرحهاى براندازى نظام جمهورى اسلامى با استفاده از محاصره اقتصادى و سیاسى که از سوى امریکا در جهان پیگیرى مى‏شد و شکست این کشور در عملیات صحراى طبس پس از اشغال لانه جاسوسى امریکا، و ناکامى در تجزیه کردستان، هیأت حاکمه این کشور را در سال 1359 به سمت تجربه راه حل نظامى تمام عیار سوق مى‏داد. شرایط آن روز جهان موازنه قدرت بین شرق و غرب بود که مانع از اقدام یکجانبه امریکا مى‏گردید. از سوى دیگر افکار عمومى‏ جهانیان که با فعالیتهاى امام خمینى در فرانسه و حوادث پس از انقلاب، با مسائل ایران و مظلومیت و حقانیت این ملت آشنا شده بود، نوعى همدلى با مردم ایران داشت و از این جهت شرایط براى توجیه لشکرکشى مستقیم امریکا فراهم نبود و شرایط سیاسى و وضعیت متزلزل رژیمهاى حاکم بر حاشیه خلیج فارس نیز اجازه چنین اقدامى را نمى‏داد. انتخاب عراق به عنوان آغازگر جنگ، انتخابى بسیار حساب شده بود. این کشور متحد شوروى و بلوک شرق شناخته مى‏شد و درگیر شدن عراق با ایران به طور طبیعى شوروى و کمونیستها را در حمایت از صدام در کنار امریکا و اروپا قرار مى‏داد و تنشهاى احتمالى را منتفى مى‏ساخت. عراق دومین کشور از لحاظ نیرو و تجهیزات نظامى در منطقه، و کشورى نفتخیز بود و در صورت لزوم مى‏توانست تا مدتها با ثروت ملى خود و کمک دولتهاى مرتجع عربى بدون تحمیل‏ هزینه‏اى مستقیم بر امریکا و بدون نیاز به حضور سربازان امریکایى و اروپایى جنگ علیه ایران را اداره کند، هر چند که در پیش‏بینیهاى اوّلیه امریکا و صدام جنگ دراز مدت مطرح نبود و قرار بر این بود که در روزهاى اوّلیه هجوم عراق، تکلیف ایران و انقلاب یکسره شود.

روحیه قدرت‏طلبى صدام و خصومتهاى مرزىِ گذشته دو کشور نیز شرایطى ایده‏آل براى امریکا پدید مى‏آورد تا به صدام براى تجاوز و اشغال نظامى ایران چراغ سبز داده و فرمان عملیات صادر کند. اگر در سالهاى نبرد، دنیا دلایل و اسناد ارائه شده از سوى ایران را بر اثبات این مدعا که امریکا همسو با اروپا و شوروى عامل اصلى جنگ بوده‏اند، نمى‏پذیرفت، بعدها در جریان جنگ نفت که امریکا رو در روى صدام قرار گرفت، اعترافات و اسناد منتشرشده پرده‏ها را بالا زد و حقایق کتمان شده را آشکار ساخت.

به هر حال ارتش عراق در روز 31 شهریور 1359 تجاوز گسترده نظامى خویش را در طول 1280 کیلومتر مرز مشترک از شمالى‏ترین نقطه مرز مشترک با ایران تا بندر خرمشهر و آبادان در جنوب ایران آغاز کرد. همزمان هواپیماهاى نظامى عراق فرودگاه تهران و مناطق دیگر را (در ساعت دو بعد از ظهر آن روز) بمباران کردند. ماشین جنگى صدام که از مدتها قبل به کمک دولت فرانسه و کارتلهاى اسلحه‏سازى امریکایى و انگلیسى و تجهیزات نظامى روسى آماده این تجاوز شده بود به سرعت کیلومترها در خاک ایران پیشروى کرد و مناطقى وسیع از پنج استان ایران را اشغال کرد. مقاومتهاى جانانه مرزنشینان در مراحل اوّلیه جنگ به علت عدم اطلاع و آمادگى قبلى و نداشتن تجهیزات و نیروى نظامى با قساوت بعثیها در هم شکسته شد. شهرها و روستاهاى موجود در مناطق اشغالى به سرعت تخریب و به تلّى از خاک بدل شدند و صدها هزار تن از خانه و کاشانه خود آواره گردیدند.

ارتش ایران که بر اثر حوادث انقلاب بشدت آسیب دیده و از هم گسیخته بود، دوران اوّلیه بازسازى خود را مى‏گذراند. هزاران کارشناس نظامى خارجى و عمدتاً امریکایى که در سالهاى حکومت شاه، ارتش را در همه زمینه‏هایش بشدت به خود وابسته کرده بودند، در جریان‏ انقلاب از ایران خارج شده بودند. بسیارى از تجهیزات پیچیده و هواپیماهاى مدرن نظامى و موشکهاى پیشرفته‏اى که با پول ملت ایران خریدارى شده بود در آخرین روزهاى حکومت شاه با تلاشهاى دوماهه ژنرال هایزر به امریکا منتقل شده بود. (95) سپاه تازه تأسیس پاسداران انقلاب اسلامى که به فرمان امام خمینى تشکیل شده بود در آغاز راه بود و نیرو، تجهیزات، و تجربه کافى در روزهاى نخست جنگ نداشت. صدام حسین نیز با اطلاعاتى که امریکا و فرانسه و عوامل ستون پنجم در اختیارش گذاشته بودند از این واقعیتها و نقاط ضعف به خوبى آگاهى داشت و به همین جهت نیز حتى نقشه‏هاى عراق بزرگ را آماده کرده بود که در آن، استان خوزستان به طور کامل و بخشهایى از استانهاى غربى ایران جزو خاک عراق دیده مى‏شدند. او مطمئن شده بود که نظام اسلامى توان مقابله در برابر این لشکرکشى را نداشته و بزودى ساقط خواهد شد و دنیاى استکبار نیز از او حمایت خواهد کرد.

پخش خبر آغاز جنگ عراق علیه ایران با همه اهمیتش با سکوت مرگبار تمامى مجامع بین المللى و قدرتهاى مطرح جهان همراه بود. این سکوت معنى‏دار، و خصومت کینه‏توزانه همان قدرتها با جمهورى اسلامى ایران، و واقعیتهاى موجود در داخل کشور، و توان گسترده نظامىِ به کار گرفته‏شده از سوى بعثیها، شرایطى بس دشوار براى تصمیم‏گیرى پدید مى‏آورد. ایران در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بود و دو راه بیشتر در پیش روى نبود: یا تصمیم به مقاومت در جنگى نابرابر با ابعاد و دورنمایى- به حسب ظاهر- تیره و مبهم و یا تسلیم شدن در برابر خواستهاى امریکا و پناه بردن به او براى‏ واداشتن صدام به عقب‏نشینى، و در نهایت دست کشیدن از انقلاب و اسلام.

اما این شرایط با همه دشواریهایش کوچکتر از آن بودند که امام خمینى را در تشخیص وظیفه دچار دغدغه و تردید سازد. او به «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ» (96) ایمان شهودى داشت و مقامات معنوىِ «فناى فى اللَّه» را سالها قبل از آنکه زمام هدایت امت را به دست گیرد طى کرده بود. او «اسفار اربعه» هجرت انسانهاى کامل را، از لحاظ نظرى چندین دوره تدریس کرده بود و در عمل نیز خود، این سفرها را به کمال پیموده بود. امام خمینى احکام جهاد و دفاع را در متن رساله عملیه خویش به عنوان تکالیف تخطى‏ناپذیر الهى آورده بود. اگر کسى با گذشته زندگى و سیر تکامل شخصیت امام آشنایى داشته باشد از قبل مى‏تواند حدس بزند که او کدام مسیر را در این دوراهى و با چه دورنمایى انتخاب خواهد کرد.

نخستین واکنشهاى امام خمینى و اوّلین پیامها و سخنرانیهاى او در رابطه با تجاوز ارتش عراق از لحاظ شناخت شخصیت وى و نوع فرماندهى او بسیار جالب توجه است که در اینجا مجال بازگویى ظرافتها و ویژگیهاى آن نیست. امام بى‏درنگ فرمان مقاومت صادر کرد. در اوّلین تحلیلهایش طى سخنانى امریکا را عامل اصلى جنگ و حامى و تحریک‏کننده صدام خواند و با صراحت به مردم اطمینان داد که اگر براى خدا به دفع تجاوز دشمن به عنوان یک تکلیف شرعى بپاخیزید شکست دشمن قطعى است هر چند که همه عوامل ظاهرى خلاف آن را ثابت کنند. (97) فرداى روز نخست تجاوز عراق، امام خمینى طى پیامى به ملت ایران خطوط اصلى نحوه اداره امور جنگ و امور کشور در شرایط جنگى را در هفت بند کوتاه ولى بسیار دقیق و جامع ترسیم نمود (98) و متعاقب آن طى چند پیام با ملت و ارتش عراق اتمام حجت کرد (99) و از آن پس نظارت و هدایت امر دشوار دفاع طولانى و هشت ساله ملت را با مدیریتى کم‏نظیر آغاز کرد.

در اوّلین روزهاى جنگ، دهها هزار تن از نیروهاى مردمى و داوطلب‏ با پیامهاى امام خمینى براى کمک به نیروهاى نظامى عازم جبهه‏ها شدند و در نخستین مرحله، پیشروى دشمن با جانبازى رزمندگان اسلام متوقف گردید. نبرد، بسیار نابرابر و باورنکردنى بود. امام خمینى مثل همیشه تکیه‏گاهش خدا و مردم خداجو بود. او با یک سلسله سخنرانیها و پیامهاى متوالى مردم را آماده نبردى سخت و طولانى مدت کرد. حضرت امام بر طبق آیات قرآنى معتقد به وجوب دفاع تا رفع تجاوز و تنبیه متجاوز بود. او چند روز پس از شروع جنگ خطاب به سفراى کشورهاى اسلامى مقیم ایران فرمود: «ما مدافع اسلام هستیم و مدافع اسلام با جان و مال و عزیزان خودش دفاع مى‏کند و هر گز نخواهد نشست». (100) امام در این دیدار و همچنین با نوشتن نامه‏ها و پیامهایى به سران کشورهاى اسلامى از آنان خواست، حتى اگر آنان صدام بى‏دین را مسلمان مى‏انگارند به حکم آیه قرآن گردن نهند که بر طبق آن طوایف و ممالک اسلامى باید با کشور یاغى و متجاوز تا مرحله بازگشت به حکم خدا و ترک تجاوز به مقاتله برخیزند. (101)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد