swc

swc

صحیفه امام - جلد اول (6)

بیانات [در جمع علماى قم (هشدار درباره رفراندم شاه و مقاومت علما و مردم)]

زمان: اواخر دى 1341/ شعبان 1382

مکان: قم‏

موضوع: هشدار پیرامون رفراندم شاه و لزوم هوشیارى و مقاومت علما و مردم‏

مناسبت: اعلام برگزارى رفراندم انقلاب سفید از سوى رژیم‏

حضار: کمالوند، روح اللَّه- آیات عظام و علماى قم‏

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

آینده تاریک و مسئولیت سنگین‏

آقایان توجه داشته باشند که با وضعى که پیش آمده، آینده تاریک، و مسئولیت ما سنگین و دشوار مى‏باشد. حوادثى که اکنون در جریان است، اساس اسلام را به خطر نابودى تهدید مى‏کند. توطئه حساب شده‏اى علیه اسلام و ملت اسلام و استقلال ایران تنظیم شده است. باید توجه داشت که این حادثه را نمى‏توان با غائله «تصویبنامه» «1» مقایسه کرد و به همان ملاک، نسبت به این ماجرا برخورد نمود.


طرف ما، شخص شاه‏ آن غائله به حسب ظاهر به دولت مربوط مى‏شد، طرف حساب ما دولت بود؛ شکست نیز به پاى دولت محسوب گردید و شکست یک دولت حتى سقوط دولتى در یک حکومت چندان اهمیت ندارد، اساس رژیم را بر باد نمى‏دهد و حتى گاهى براى تحکیم رژیم و حفظ آن از خطر، به سقوط دولت مبادرت مى‏شود؛ لکن در اینجا آن که روبروى ما قرار دارد و طرف خطاب و حساب ما مى‏باشد، شخص شاه است که در مرز مرگ و زندگى قرار گرفته و چنانکه خود اظهار داشته، عقب‏نشینى او در این مورد به قیمت سقوط و نابودى او تمام خواهد شد. بنا بر این او مأمور است که این برنامه را به هر قیمتى است به مرحله اجرا بگذارد و نه تنها عقب‏نشینى نمى‏کند و دست از کار نمى‏کشد، بلکه با تمام قدرت و با کمال درندگى با هر گونه مخالفتى مقابله خواهد کرد. بنا بر این نباید مثل غائله گذشته، عقب‏نشینى دستگاه را انتظار داشت؛ و در عین حال، مخالفت و مبارزه با آن از وظایف حتمیه و ضروریه ما مى‏باشد، زیرا خطرى که اکنون عموم مردم را تهدید مى‏کند بزرگتر از آن است که بتوان از آن چشم پوشید و در قبال آن بى‏تفاوت ماند.

وظیفه ما در برابر دام استعمار

دستگاه حاکمه براى اغوا و اغفال ملت، دام وسیعى گسترده و به یک سلسله اعمال ظاهر فریب و گمراه‏کننده دست زده است. و ما اگر در مقابل به بیدار کردن و متوجه ساختن توده مردم اقدام نکنیم و از افتادن آنها به دام استعمارى که براى آنان گسترده‏اند جلوگیرى ننمایم، ملت اسلام در معرض فنا و نیستى قرار خواهد گرفت؛ فریب خواهد خورد و منحرف خواهد شد؛ و در آن صورت علماى اسلام و جامعه روحانیت علاوه بر آنکه خواه ناخواه خود نیز راه نیستى و انحراف را خواهد پیمود و خداى نخواسته از میان خواهد رفت، پیش خداوند تبارک و تعالى نیز مسئول و مؤاخذ خواهد بود که چاه را دیده و نابینایان را از افتادن در آن بر حذر نداشته است. ما اگر بتوانیم در مقابل این دسیسه و توطئه‏هاى شاه، فقط مردم را بیدار و آگاه سازیم و نگذاریم که گول بخورند و تحت تأثیر برنامه فریبنده او قرار بگیرند، حتماً او را با شکست مواجه خواهیم ساخت و درمانده خواهیم کرد. ما که نمى‏خواهیم به جنگ توپ و تانک برویم که مى‏گویید از ما ساخته نیست، چه کار مى‏توانیم بکنیم و مشت با درفش مناسبت ندارد؛ بزرگترین کارى که از ما ساخته است بیدار کردن و متوجه ساختن مردم است. آن وقت خواهید دید که داراى چه نیروى عظیمى خواهیم بود که زوال ناپذیر است و توپ و تانک هم حریف آن نمى‏شود. در عین حال، چنانکه گفتم راه دشوار و خطرناکى در پیش داریم و آنها که وظیفه خود را مقابله مى‏دانند، باید جوانب امور را بسنجند؛ عواقب امور را ملاحظه کنند و ببینند که در برابر شداید و مصایبى که ممکن است در این راه به آنان وارد آید تا چه درجه تاب مقاومت و استقامت دارند .....

پیام [به جمعى از متدینین تهران جهت افشاى ماهیت رفراندم شاه‏]

زمان: 2 بهمن 1341/ 25 شعبان 1382

مکان: قم‏

موضوع: افشاى اهداف و ماهیت رفراندم غیر قانونى شاه‏

مخاطب: جمعى از متدینین تهران‏

 [حضور محترم حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین، آیت اللَّه العظمى فى الارضین، آقاى حاج آقا روح اللَّه خمینى- دام ظله العالى على رءوس الأنام‏

تقاضا داریم نظریه خودتان را در موضوع «تصویب ملى» که در مطبوعات اعلام شده بیان فرمایید.

جمعى از متدینین تهران‏]

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

هر چند میل نداشتم مطلب به اظهار نظر برسد، لهذا مصالح و مفاسد را به وسیله آقاى بهبودى «1» به اعلیحضرت تذکر دادم و انجام وظیفه نمودم، و مقبول واقع نشد؛ اینک باید به تکلیف شرعى عمل کنم. به نظر این جانب این رفراندم، که به لحاظ رفع برخى اشکالات به اسم «تصویب ملى» خوانده شده، رأى جامعه روحانیت اسلام و اکثریت قاطع ملت است، در صورتى که تهدید و تطمیع در کار نباشد و ملت بفهمد که چه مى‏کند. این جانب عجالتاً از بعضى جنبه‏هاى شرعى آن، که اساساً رفراندم یا تصویب ملى در قبال اسلام ارزشى ندارد، و از بعضى اشکالات اساسى قانونى آن براى مصالحى صرف نظر مى‏کنم، فقط به پاره‏اى اشکالات اشاره مى‏نمایم:

1- در قوانین ایران رفراندم پیش‏بینى نشده و تا کنون سابقه نداشته، جز یک مرتبه، آن‏ هم از طرف «مقاماتى غیر قانونى» اعلام شد، و به جرم شرکت در آن جمعى گرفتار شدند و از بعضى حقوق اجتماعى محروم گردیدند «1». معلوم نیست چرا آن وقت این عمل «غیر قانونى» بود، و امروز قانونى است!

2- معلوم نیست چه مقامى صلاحیت دارد رفراندم نماید «2»؛ و این امرى است که باید قانون معین کند.

3- در ممالکى که رفراندم قانونى است باید به قدرى به ملت مهلت داده شود که یک یک مواد آن مورد نظر و بحث قرار گیرد، و در جراید و وسایل تبلیغاتى آراى موافق و مخالف منعکس شود و به مردم برسد؛ نه آنکه به طور مبهم، با چند روز فاصله، بدون اطلاع ملت اجرا شود.

4- رأى دهندگان باید معلوماتشان به اندازه‏اى باشد که بفهمند به چه رأى مى‏دهند. بنا بر این اکثریت قاطع حق رأى دادن در این مورد را ندارند؛ و فقط بعضى اهالى شهرستانها که قوه تشخیص دارند صلاحیت رأى دادن در مواد ششگانه را دارند که آنان هم بى‏چون و چرا مخالف هستند.

5- باید رأى دادن در محیطِ آزاد باشد و بدون هیچ گونه فشار و زور و تهدید و تطمیع انجام شود؛ و در ایران این امر عملى نیست و اکثریت مردم را سازمانهاى دولتى در تمام نقاط و اطراف کشور ارعاب کرده و در فشار و مضیقه قرار داده و مى‏دهند.

اساساً پیش آوردن رفراندم براى آن است که تخلفات قانونىِ قابل تعقیب که ناچار مقامات مسئول گرفتار آن مى‏شوند، لوث شود. و کسانى که در مقابل قانون و ملت مسئول هستند اعلیحضرت را اغفال کرده‏اند که به نفع آنان این عمل را انجام دهند. اینان اگر براى ملت مى‏خواهند کارى انجام دهند چرا به برنامه اسلام و کارشناسان اسلامى رجوع نکرده‏

و نمى‏کنند تا با اجراى آن براى همه طبقات زندگى مرفه تأمین شود و در دنیا و در آخرت سعادتمند باشند؟! چرا صندوق تعاونى درست مى‏کنند که حاصل دسترنج زارع را ببرند؟! با تأسیس این چنین صندوق تعاونى، بازار ایران بکلى از دست مى‏رود و بازرگانان و کشاورزان به خاک سیاه مى‏نشینند؛ و در نتیجه سایر طبقات نیز به همین روز مبتلا مى‏شوند. اگر ملت ایران تسلیم احکام اسلام شوند و از دولتها بخواهند برنامه مالى اسلام را با نظر علماى اسلام اجرا کنند، تمام ملت در رفاه و آسایش زندگى خواهند کرد

مقامات روحانى براى قرآن و مذهب احساس خطر مى‏کنند. به نظر مى‏رسد این رفراندم اجبارى مقدمه براى از بین بردن مواد مربوط به مذهب است. علماى اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتى، براى اسلام و قرآن و مملکت احساس خطر کرده‏اند؛ و به نظر مى‏رسد که همان معانى را دشمنان اسلام مى‏خواهند به دست جمعى مردم ساده دلِ اغفال شده اجرا کنند. علماى اسلام وظیفه دارند هر وقت براى اسلام و قرآن احساس خطر کردند، به مردم مُسْلِم گوشزد کنند تا در پیشگاه خداوند متعال مسئول نباشند. از خداوند متعال حفظ قرآن مجید و استقلال مملکت را خواهانیم.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

پیام [تشکر به اهالى الشتر (حمایت از قیام علیه انجمنهاى ایالتى و ولایتى)]

زمان: زمستان 1341 ه. ش./ 1382 ه. ق‏

مکان: قم‏

موضوع: قدردانى از حمایت مردم در قیام علما علیه تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى‏

مخاطب: اهالى الشتر و مناطق مجاور

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

خدمت ذى شرافت اهالى محترم الشتر و اهالى محترم سایر بخشها- ایّدهم اللَّه تعالى‏

از تأخیر جواب آقایان که براى رسیدن به هدف عالى اسلامى بود، معذرت مى‏خواهم. و از مساعى جمیله حضرات مؤمنین عزیز که در این موقع به پشتیبانى از روحانیت احساسات شریفه خود را ظاهر فرمودند و ما را امیدوار نمودند که در مشکلاتى که خداى نخواسته براى اسلام ممکن است پیش آید سربازان رشید اسلام همه نوع در فداکارى حاضرند، تشکر مى‏کنم. امید است خداى تعالى به همه اهالى محترم آن سامان اجر و جزاى خیر عنایت فرماید و شماها را براى اسلام نگهدارى کند و برکات خود را به اهالى محترم آن قُطر «1» نازل فرماید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

نامه [به آقاى روح اللَّه کمالوند (تقدیر از همراهى در لغو لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى)]

زمان: زمستان 1341 ه. ش./ 1382 ه. ق‏

مکان: قم‏

موضوع: تقدیر از همراهى آقاى کمالوند در قیام علیه لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى‏

مخاطب: کمالوند، روح اللَّه‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

به عرض عالى مى‏رساند، ان شاء اللَّه وجود مسعود در کمال سلامت و سعادت است‏

بحمد اللَّه تعالى در این قضیه مسلمین پیشرفت نموده و براى روحانیت عظمت خاص پیدا شد. گرچه در مدتى که بر ما گذشت بسیار تلخیها دیدیم و رنج فراوان بردیم و حقیقتهاى ناگوارى روشن شد «1» که کاش نمى‏شد؛ لکن تلخیها را، اعلامِ لغو تصویبنامه، با همه لجاجت و سرسختى دولت و غیره محو کرد و این جانب در خلال این مدت که به مطالعه شخصیات نیز مشغول بودم اعتراف مى‏کنم که جنابعالى در صف اول واقع بودید؛ «شکّر اللَّه سعیکم و جزاکم اللَّه عن الاسلام خیر الجزاء». به اخلاص شما تبریک عرض مى‏کنم، لکن از بیدار شدن دشمن باید بیمناک بود «2» و راه تدبیرى اتخاذ کرد که لطمه‏اى وارد بیاورند و جبران فضاحت خود را بخواهند بکنند؛ محتاج به همفکرى مثل جنابعالى هستیم. امید است ان شاء اللَّه در وقت ملاقات مطالب را در میان بگذاریم، بلکه راه صحیحى پیدا کنیم. و السلام علیکم.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

نامه [به آقاى روح اللَّه کمالوند (پاسخ نامه و تشکر)]

زمان: زمستان 1341 ه. ش./ 1382 ه. ق‏

مکان: قم‏

موضوع: پاسخ نامه و تشکر

مخاطب: کمالوند، روح اللَّه‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

به عرض عالى مى‏رساند، مرقوم محترم که حاکى از سلامت وجود مبارک بود موجب تشکر گردید. یک مکتوب که به جنابعالى عرض کرده بودم، اشتباهاً به کرمان رفته بود ارجاع داده شد به قم. جناب مستطاب ثقة الاسلام آقاى آقا شیخ عباس على- دامت افاضاته- تشریف آوردند و مطالبى تذکر دادم که خدمت جنابعالى عرض کنند. سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند تعالى خواستار است.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

پیام [به ملت ایران به مناسبت محاصره منازل آقایان خوانسارى و بهبهانى‏]

زمان: 3 بهمن 1341/ 26 شعبان 1382

مکان: قم‏

مناسبت: محاصره منازل آقایان خوانسارى و بهبهانى در تهران توسط عمال رژیم شاه‏

مخاطب: ملت مسلمان ایران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

مسلمین آگاه باشند که اسلام در خطر کفر است. مراجع و علماى اسلام بعضى محصور و بعضى محبوس و مهتوک «1» هستند. دولت امر داد حوزه‏هاى علمیه را هتک کنند، و طلاب بى‏پناه را کتک بزنند، و بازار مسلمین را غارت کنند و درب و پنجره مغازه‏ها را بشکنند. در تهران حضرت آیت اللَّه خوانسارى «2» و حضرت آیت اللَّه بهبهانى «3» را در محاصره شدید قرار دادند؛ و عده‏اى از علماى محترم و وعاظ معظم را محبوس نمودند. و ما از آنها به هیچ وسیله نمى‏توانیم اطلاع پیدا کنیم. اراذل و اوباش را تحریک مى‏کنند که به علما و روحانیون اهانت کنند. آقایان طلاب و مبلغین را مانع مى‏شوند که براى تبلیغ اسلام در نواحى ایران بروند و تبلیغ احکام کنند. با ما معامله بردگان قرون وسطى مى‏کنند. به خداى متعال من این زندگى را نمى‏خواهم. إِنّى لَا ارَى المَوْتَ إِلّا سَعادةً وَ لَا الحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلّا بَرَماً «4». کاش مأمورین بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم. فقط جرم علماى اسلام و سایر مسلمین آن است که دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملکت مى‏نمایند و با استعمار مخالفت دارند. این است حال ما، تا آقاى عَلَم و ارسنجانى «5» چه بگویند.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

پیام [به ملت مسلمان ایران (حمله ساواک به فیضیه)]

زمان: 3 بهمن 1341/ 26 شعبان 1382

مکان: قم‏

موضوع: حمله مأموران و عوامل ساواک به مردم و طلاب در مدرسه فیضیه و خیابانهاى قم‏

مخاطب: ملت مسلمان ایران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

إِنَّا للَّهِ وَ إِنَّا إِلَیه رَاجِعُونَ‏

بعد از نصایح بسیار و اداى وظیفه روحانیت، نتیجه این شد که امروز- که 26 شهر شعبان است- از اوایل روز عده‏اى رجّاله «1» با مأمورین دولت در شهر مقدس قم به راه افتادند و به مردم بى‏پناه قم و طلاب و روحانیون حمله کرده و اهانت نمودند و بسیارى را کتک زدند و به زندان بردند. جمعى از مأمورین و رجاله به مدرسه فیضیه، مجاور حرم مطهر، ریخته و تیراندازى کردند و با چوب و چماق طلاب مظلوم را کتک زدند؛ و به بازار و خیابان قم ریخته و بعضى دکانها را غارت کردند و درب و پنجره و شیشه مغازه‏ها را شکستند؛ هیچ کس پیدا نشد که به داد مردم متدین و روحانیت برسد. این است حال ما در این ساعت که ظهر است. و عاقبت امر معلوم نیست چه خواهد شد. این است معناى طرفدارى دولت از دیانت. و این است معناى آزادى رأى و رأى دهندگان. ما این وضع را در شهر مذهبى قم و در جوار حرم مطهر و در حوزه علمیه قم به قضاوت افکار عمومى مى‏گذاریم. و از خداوند تعالى اسلام و استقلال مملکت را خواهانیم. خداوند تعالى ان شاء اللَّه اسلام و قرآن را حفظ کند.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

بیانات [در جمع مراجع و روحانیون (ضرورت عزل نخست وزیر)]

زمان: 3 بهمن 1341/ 26 شعبان 1382

مکان: قم‏

موضوع: ضرورت عزل عَلم از نخست‏وزیرى‏

مناسبت: حوادث خونین دوم و سوم بهمن ماه 41 در قم و تهران، و ورود شاه به قم‏

حضار: مراجع، روحانیون و فرماندار قم‏

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

... با یورش وحشیانه دیروز مأمورین دولت به علما و مردم شریف تهران و هتک مقام مقدس روحانیت پایتخت، و نیز رفتار غیر انسانى امروز مأمورین دولت با اهالى محترم قم و جامعه روحانیت این شهر و تجاوز به حریم این حوزه مقدسه، دیگر جاى هیچ گونه تفاهم و حُسن مراوده با دستگاه حاکمه باقى نمانده است و هیچ راهى جهت ملاقات با شاه وجود ندارد مگر آنکه شاه براى جبران اهانت و تجاوزى که به حریم مقدس روحانیت شده، آقاى عَلم را به عنوان مجرم اصلى از مقام نخست‏وزیرى عزل نماید و به این بگیر و ببندها و اعمال پلیسى پایان بخشد تا راه براى ملاقات و مذاکره با او هموار گردد.

 

نامه [به اداره تلفن شهرستان قم (نقل و انتقال تلفن)]

زمان: 22 بهمن 1341/ 16 رمضان 1382

مکان: قم‏

موضوع: نقل و انتقال تلفن‏

مخاطب: اداره تلفن شهرستان قم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

اداره تلفن قم‏

تلفن نمره 3261 که از آقاى ابو الفضل سبحانى خریدارى نموده‏ام، زحمت کشیده به نام این جانب ثبت نمایید.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

** 29/ 11/ 41

اداره تلفن شهرستان قم‏

آنچه مطابق مقررات درباره نقل و انتقال تلفن مى‏باشد، مورد قبول این جانب است.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

اعلامیه مشترک [امام خمینى و مراجع (شرکت زنان در انتخابات)]

زمان: اسفند 1341/ شوال 1382 «1»

مکان: قم‏

موضوع: اعلامیه مشترک مراجع و علماى قم- قانونى نبودن طرح «شرکت زنان در انتخابات‏

مخاطب: ملت ایران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

و لا حول و لا قوة إلّا باللَّه العلىّ العظیم‏

چون دولت آقاى عَلم با شتابزدگى عجیبى، بدون تفکر در اصول قانون اساسى و در لوازم مطالبى که اظهار کرده‏اند، زنها را در انتخاب شدن و انتخاب کردن به صورت تصویبنامه حق دخالت داده، لازم شد به ملت مسلمان تذکراتى داده شود که بدانند مسلمین ایران در چه شرایطى و با چه دولتهایى ادامه زندگى مى‏دهند. لهذا توجه عمومى را به مطالب ذیل جلب مى‏نماید:

1- آقاى وزیر کشور در طرحى که تقدیم آقاى نخست وزیر کرده‏اند مى‏نویسند: «به طورى که استحضار دارند در مقدمه قانون اساسى صریحاً مقرر است که هر یک از افراد اهالى مملکت در تصویب و نظارت امور عمومى، محق و سهیم مى‏باشند. و به موجب اصل دوم قانون اساسى، مجلس شوراى ملى نماینده قاطبه اهالى مملکت ایران است که در امور معاش و سیاسى وطن خود مشارکت دارند. بنا بر این محروم ماندن طبقه نسوان از شرکت در انتخابات، نه تنها در قانون اساسى و متمم آن مجوزى ندارد بلکه با توجه به جمله «افراد اهالى مملکت» در مقدمه قانون اساسى و با توجه به جمله «قاطبه اهالى مملکت» مذکور در اصل دوم، مغایر آن نیز مى‏باشد. و هیأت دولت تصویب نموده‏اند که بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سیزدهم قانون انتخابات مجلس شورا، و همچنین قید کلمه «ذکور» از ماده ششم و ماده نهم قانون انتخابات مجلس سنا حذف شود. و وزارت کشور را مکلف کرده‏اند که پس از افتتاح مجلسین، مجوز قانونى این تصویبنامه را تحصیل نماید». لازم است اشکالاتى که به این چند جمله است بیان شود:

الف- اگر سهیم بودن زنها در انتخابات، به طورى که آقاى وزیر کشور مدعى است و از هیأت دولت نیز ظاهر مى‏شود، موافق قانون اساسى است، تصویب هیأت دولت بیمورد است؛ و درست مثل آن است که شرکت مردان را در انتخابات تصویب کند. و اگر تصویب صحیح است، معلوم مى‏شود به نظر هیأت دولت شرکت نسوان مخالف قانون اساسى است‏

ب- اگر سهیم نبودن زنها به عقیده آنها مغایر قانون اساسى است، مکلف کردن هیأت دولت، آقاى وزیر کشور را که پس از افتتاح مجلسین مجوز قانونى تصویبنامه را تحصیل نماید، بى‏اساس است. و اگر مجوز قانونى مى‏خواهد، معلوم مى‏شود به نظر دولت شرکت زنها مغایر قانون اساسى است. آیا بهتر نبود که هیأت دولت با قدرى فکر و تأمل تصویبنامه صادر مى‏کرد که این تناقض گوییهاى واضح رخ ندهد؟

2- مقدمه قانون اساسى غیر قانون اساسى است بلکه کلام شاه وقت است و رسمیت قانونى ندارد. و آقاى وزیر کشور آن را بدون تأمل، یا براى اغفال، مورد استدلال قرار داده‏اند. لکن بهتر بود تا آخر این مقدمه را مطالعه کنند که واضح شود نسوان حق مداخله در انتخابات ندارند. زیرا در همان مقدمه است: «اینک که مجلس شوراى ملى بر طبق نیات مقدسه ما افتتاح شده است»؛ پس اگر شرکت نسوان منظور بوده چطور ممکن است مجلس را بدون شرکت زنها «بر طبق نیات مقدسه» افتتاح نمایند؟ این عبارت صریح است به اینکه دوره اول مجلس طبق نیات شاه بوده، و زنها در آن شرکت نداشته‏اند. پس معلوم مى‏شود که براى زنان حق نبوده است.

3- از بیان سابق معلوم مى‏شود مراد از «قاطبه اهالى مملکت»، که در اصل دوم است، آن نیست که هیأت وزیران فهمیده‏اند بلکه مراد آن است که وکیل تهران وکیل همه ملت است، و وکیل قم نیز وکیل همه ملت است، نه وکیل حوزه انتخابیه خود. چنانچه در اصل‏ سى‏ام متمم قانون اساسى به آن تصریح شده است. و دلیل بر این مدعا آنکه بیشتر از ده طبقه حق رأى ندارند، با آنکه جزء قاطبه اهالى مملکت هستند. پس باید تصدیق کنند که یا محروم کردن این طبقاتْ مخالف قانون اساسى است، و یا شرکت نسوان مخالف است.

4- فرضاً که در تفسیر این اصل خلافى باشد، به موجب اصل بیست و هفتم از متمم قانون اساسى، شرح و تفسیر قوانین از مختصات مجلس شوراى ملى است و آقایان وزرا حق تفسیر ندارند.

5- به نظر هیأت دولت که طایفه نسوان و سایر محرومین به موجب قانون اساسى حق شرکت در انتخابات دارند، از صدر مشروطیت تا کنون تمام دوره‏هاى مجلس شورا بر خلاف قانون اساسى تشکیل شده و قانونیت نداشته است، زیرا که طایفه نسوان و بیش از ده طبقه دیگر در قانون انتخابات از دخالت محروم شده‏اند؛ و این مخالف با قانون اساسى بوده است! در این صورت مفاسد بسیارى لازم مى‏آید که ذیلًا تشریح مى‏شود:

الف- کلیه قوانین جاریه در مملکت، از اول مشروطه تا کنون، لغو و بى‏اثر بوده و باید باطل و غیر قانونى اعلام شود

ب- مجالس مؤسسان که تشکیل شده، به نظر دولت آقاى عَلم، خلاف قانون اساسى و لغو و بى‏اثر بوده؛ و این دعوى بر حسب قانون جرم است، و گوینده آن باید تعقیب شود

ج- دولت آقاى عَلم و جمیع دولتهایى که از صدر مشروطیت تا کنون تشکیل شده است غیر قانونى است. و دولت غیر قانونى حق صدور تصویبنامه و غیره را ندارد بلکه دخالت کردن آن در امر مملکت و خزینه کشور، جرم و موجب تعقیب است‏

د- کلیه قراردادها با دوَل خارجه، از قبیل قرارداد نفت و غیر آن، به نظر دولت آقاى عَلم، لغو و باطل و بى‏اثر است و باید به ملت اعلام شود.

6- حذف بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سیزدهم قانون انتخابات مجلس شوراى ملى، مصوب شوال 1329 هجرى قمرى، و حذف قید کلمه «ذکور» از ماده ششم و نهم قانون انتخابات مجلس سنا، مصوب 14 اردیبهشت 1339، که به استناد مقدمه قانون اساسى و اصل دوم است، غیر قانونى است و براى دولت چنین حقى نیست؛ زیرا مستندْ چنانچه‏ گفته شد باطل است. به علاوه از براى دولت نیز حق ابطال قانون مصوب در مجلس شوراى ملى نیست. و به نص اصل بیست و هشتم متمم قانون اساسى، قوه مجریه از قوه مقننه همیشه ممتاز و منفصل خواهد بود

آنچه مذکور شد جنبه‏هاى قانونى تصویبنامه غیر قانونى است. این تصویبنامه با اصل دوم و اصل بیست و هفتم متمم قانون اساسى نیز مخالف است‏

روحانیت، با هر فشار و مضیقه و اهانتى که دولت بر آن وارد کرده و درصدد وارد کردن است، تکلیف دینى و وجدانى خود را در این تشخیص داده که مصالح و مفاسد را به دولتها و به جامعه مسلمین گوشزد کند؛ و از نصیحت مشفقانه به زمامداران و اولیاى امور خوددارى نکند؛ و آنچه را براى این ملت بدبخت ضعیف گرسنه بناست پیشامد کند، و آثار و نشانه آن یکى بعد از دیگرى نمایان مى‏شود، به جامعه بشر برساند. با این اختناق جانفرساى مطبوعات و سختگیرى دستگاه انتظامى، که حتى براى طبع یک ورقه مشتمل بر نصیحت و راهنمایى یا پخش آن اشخاصى به حبس کشیده و مورد اهانت و شکنجه واقع مى‏شوند، روحانیت ملاحظه مى‏کند که دولت مذهب رسمى کشور را ملعبه خود قرار داده، و در کنفرانسها اجازه مى‏دهد که گفته شود قدمهایى براى تساوى حقوق زن و مرد برداشته شده. در صورتى که هر کس به تساوى حقوق زن در ارث و طلاق و مثل اینها، که جزء احکام ضرورى اسلام است، معتقد باشد و لغو نماید، اسلام تکلیفش را تعیین کرده است‏

روحانیت مى‏بیند که پایه‏هاى اقتصادى این مملکت در شرف فروریختن است؛ و بازار این کشور در حکم سقوط است. چنانکه از پرونده‏هاى مربوط به سفته‏هاى بى‏محل، که هر روز بر قطرش افزوده مى‏شود، این مطلب واضح مى‏شود. و همین طور امر زراعت این کشور در معرض سقوط است. به دلیل اینکه در این مملکت، که باید هر استانش زراعت مورد احتیاج تمام مملکت را بدهد، هر چند وقت به عنوان احتمال خشکسالى یا به عنوان دیگرى تصویبنامه وارد کردن گندم صادر مى‏کنند. بلکه چنانچه گفته مى‏شود، اخیراً به صورت آرد مى‏آورند که آسیاهاى ایران نیز از کار بیفتد. با این‏ وضع رقتبار به جاى آنکه دولت درصدد چاره برآید، سر خود و مردم را گرم مى‏کند به امثال دخالت زنان در انتخابات، یا اعطاى حق زنها، یا وارد نمودن نیمى از جمعیت ایران را در جامعه. و نظایر این تعبیرات فریبنده، که جز بدبختى و فساد و فحشا چیز دیگرى همراه ندارد. آقایان نمى‏دانند که اسلام مراعات بانوان را در تمام جهت بیش از هر کس نموده؛ و احترام به حیثیت اجتماعى و اخلاقى آنها موجب شده است که از این نحو اختلاطِ مخالف با عفت و تقواى زن جلوگیرى کند؛ نه آنکه خداى نخواسته آنان را مانند محجورین «1» و محکومین قرار داده. مگر فقط علامت عدم محجوریت آن است که در این مجلسها وارد شوند؟! اگر چنین است، باید اولْ نظام برّى و بحرى، و صاحب منصبان و اجزاى امنیه و نظمیه «2»، و شاهزادگان بلافصل، و اشخاصى که کمتر از بیست سال دارند، از محجورین و محکومین باشند!

روحانیون تمام این پیشامدها را که اکنون مى‏بینید و بعد خواهید دید پیش‏بینى کرده بودند، و با صراحت در اعلامیه‏هاى دو- سه ماه قبل ذکر نموده‏اند؛ و حالا نیز خطرهاى بالاتر و بیشترى را اعلام مى‏کنند، و از عواقب امر این جهشهاى خلاف شرع و قانون اساسى بر این مملکت و استقلال و اقتصاد و تمام حیثیات آن مى‏ترسند؛ و وظیفه خطیر خود را در این شرایط، که همه ملت مى‏دانند و مى‏بینند، ادا مى‏کنند و با صراحت مى‏گویند تصویبنامه اخیر دولت راجع به شرکت نسوان در انتخابات از نظر شرع بى‏اعتبار و از نظر قانون اساسى لغو است. و با اختناق مطبوعات و فشارهاى قواى انتظامى و جلوگیرى از طبع و نشر امثال این نصایح و حقایق، اقدام به نشر آن به مقدار مقدور مى‏کنند تا دولتها نگویند ما تصویبنامه صادر کردیم و علما مخالفت نکردند. و به خواست خداوند متعال در موقع خود اقدام براى جلوگیرى مى‏کنند ملت ایران نیز با این نحو تصویبنامه‏ها مخالف است؛ به دلیل آنکه در دو- سه ماه قبل‏

که فشار و ارعاب قدرى کمتر بود، تبعیت خودشان را از علماى اسلام به وسیله تلگرافات و مکاتیب و طومارها از اطراف و اکناف ایران اعلام نموده، و لغو تصویب نامه غیر قانونى دولت را راجع به انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتى خواستار شدند. و دولت نیز قبول درخواست ملت را کرده و احاله به مجلس نمود. اینک که به وسیله حبس و زجر و اهانت به طبقات مختلفه ملت- از روحانیین و متدینین- تسلط خود را بر ملت احراز نموده، بدون اعتنا به قوانین اسلام و قانون اساسى و قانون انتخابات، دست به کارهایى زده که عاقبت آن براى اسلام و مسلمین خطرناک و وحشت آور است. خداوند ان شاء اللَّه دولتهاى ما را از خواب غفلت بیدار کند، و بر ملت مسلمان و مملکت اسلام ترحم فرماید

اللَّهُمَّ إِنَّا نَشکُو إِلَیکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا- صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ و آلهِ- و غَیبَةَ وَلیِّنَا و کَثرَةَ عَدُوِّنَا و قِلَّةَ عَدَدِنَا و شِدَّةَ الفِتَنِ بِنَا و تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَینَا. فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ و آلِهِ، و أَعِنَّا عَلى‏ ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنکَ تُعَجِّلُهُ و بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ و نَصرٍ تُعِزُّهُ و سُلطانِ حقٍّ تُظهِرُهُ. «1» فإنَّا للَّهِ و إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ‏

مرتضى الحسینى اللنگرودى، احمد حسینى الزنجانى، محمد حسین طباطبائى، محمد الموسوی الیزدى، محمد رضا الموسوی الگلپایگانى، سید کاظم شریعتمدارى، روح اللَّه الموسوی الخمینى، هاشم الآملى، مرتضى الحائرى‏

 

سخنرانى [در جمع روحانیون و طلّاب قم (مقاومت در برابر رژیم پهلوى)]

زمان: 7 اسفند 1341/ اول شوال 1382

مکان: قم،

موضوع: ضرورت مقاومت در برابر اعمال غیر قانونى رژیم‏

مناسبت: فرا رسیدن عید فطر

حضار: روحانیون، طلاب، اهالى قم و زائران حرم حضرت فاطمه معصومه (س)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

شکست رفراندم شاه‏

... شما آقایان محترم، در هر مقامى که هستید، با کمال متانت و استقامت در مقابل کارهاى خلاف شرع و قانون این دستگاه بایستید. از این سرنیزه‏هاى زنگ زده و پوسیده نترسید؛ این سرنیزه‏ها بزودى خواهد شکست. دستگاه حاکمه با سرنیزه نمى‏تواند در مقابل خواست یک ملت بزرگ مقاومت کند و دیر یا زود شکست مى‏خورد. اکنون هم درمانده و شکست خورده است و روى درماندگى به این بى‏فرهنگیهایى که ملاحظه مى‏کنید، دست مى‏زند. ما میل نداشتیم که کار به این رسواییها بکشد. چرا باید شاه مملکت این قدر از ملت جدا باشد که وقتى پیشنهادى مى‏دهد با بى‏اعتنایى و عکس العمل منفى مردم مواجه گردد. شاه مملکت باید جورى باشد که وقتى پیشنهادى مى‏دهد، درخواستى مى‏کند، ملت با جان و دل در انجام آن بکوشند، نه آنکه با آن به مقابله برخیزند و رفراندم شاه در سراسر مملکت بیش از دو هزار نفر به همراه نداشته باشد. ما میل نداشتیم براى سران این مملکت، چنین شکست و فضاحتى به بار آید.

بى‏اثر بودن سرنیزه‏

خوب است که قدرى عبرت بگیرند، بیدار شوند و در سیاست خود تجدید نظر کنند؛ به جاى قانون‏شکنى و به زندان کشیدن علما و محترمین، به جاى سرنیزه و قلدرى، در مقابل درخواست ملت تسلیم شوند و به این حقیقت توجه کنند که با سرنیزه نمى‏توان‏ ملت را ساکت و تسلیم کرد؛ با زور و قلدرى نمى‏توان روحانیت را از وظایفى که اسلام به عهده آنان گذاشته است، بازداشت. اگر آقاى اسلامى را نگذاشتند در تهران منبر برود، دیدند که ایشان در بندر پهلوى «1» منبر رفتند و حقیقت را در آنجا بیان داشتند. اگر در بندر پهلوى از ادامه سخنان ایشان جلوگیرى کردند، شک نداشته باشند که ایشان سخنان خود را در جاى دیگر دنبال خواهد کرد؛ و هر جا که فرصت پیدا کند، مطالب را به گوش مردم خواهد رساند. اگر با بردن عده زیادى از علما و خطبا به زندان، آنها را از سخن گفتن بازداشتند، سایر آقایان روحانیون که هنوز توقیف نشده‏اند، سخن خواهند گفت و مردم را متوجه خواهند کرد. مگر مى‏شود زبان روحانیت را برید؟ ....

 

پیام [به ملت ایران (اعتراض به زیر پا گذاشتن احکام اسلام)]

زمان: 22 اسفند 1341/ 16 شوال 1382

مکان: قم‏

موضوع: اعتراض به زیر پا گذاشتن احکام ضرورى اسلام و قرآن‏

مخاطب: ملت مسلمان ایران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

إِنَّا للَّهِ و إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ‏

دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرد، و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد. نوامیس مسلمین در شُرُفِ هتک است. و دستگاه جابره با تصویبنامه‏هاى خلاف شرع و قانون اساسى مى‏خواهد زنهاى عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند

دستگاه جابره در نظر دارد تساوى حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند. یعنى احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد، یعنى دخترهاى هجده ساله را به نظام اجبارى ببرد و به سربازخانه‏ها بکشد، یعنى با زور سرنیزه دخترهاى جوان عفیف مسلمانان را به مراکز فحشا ببرد

هدف اجانب قرآن و روحانیت است. دستهاى ناپاک اجانب با دست این قبیل دولتها قصد دارد قرآن را از میان بردارد، و روحانیت را پایمال کند. ما باید به نفع یهود، امریکا، و فلسطین هتک شویم، به زندان برویم، معدوم گردیم، فداى اغراض شُوم اجانب شویم‏

آنها اسلام و روحانیت را براى اجراى مقاصد خود مضر و مانع مى‏دانند. این سد باید به دست دولتهاى مستبد شکسته شود. موجودیت دستگاهْ رهین شکستن این سد است. قرآن و روحانیت باید سرکوب شود. من این عید را براى جامعه مسلمین عزا اعلام مى‏کنم، تا مسلمین را از خطرهایى که براى قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم‏ من به دستگاه جابره اعلام خطر مى‏کنم. من به خداى تعالى، از انقلاب سیاه و انقلاب‏ از پایین نگران هستم. دستگاهها با سوء تدبیر و با سوء نیت گویى مقدمات آن را فراهم مى‏کنند. من چاره در این مى‏بینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسى کنار برود؛ و دولتى که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید

بارالها! من تکلیف فعلى خود را ادا کردم؛ الّلهُمَّ قَد بَلَّغتُ «1». و اگر زنده ماندم تکلیف بعدى خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد. خداوندا! قرآن کریم و ناموس مسلمین را از شرّ اجانب نجات بده.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

نامه [به آقاى محمد تقى فلسفى (عزاى عمومى در نوروز سال 1342)]

زمان: اواخر اسفند 1341/ شوال 1382

مکان: قم‏

موضوع: اعلام عزاى عمومى در نوروز سال 1342 به مناسبت تحرکات ضد دینى رژیم شاه‏

مخاطب: فلسفى، محمد تقى‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

به عرض عالى مى‏رساند، ان شاء اللَّه مزاج محترم خالى از کسالت است. تلگرافى به قزل‏قلعه «1» کردم. پس از آنکه مخابره شد مژده بیرون آمدنتان را دادند. «ذهب العناء بقى الاجر» «2» تصمیمى که ما براى نوروز امسال گرفتیم به نظرم مؤثر و خوب است، لکن با اختلاف سلیقه‏ها باز برخورد کرده. انصافاً ما براى کوبیده شدن خوب هستیم! در هر صورت به گمان بنده اگر جنابعالى و حضرت آیت اللَّه والد و آیت اللَّه آملى و آیت اللَّه آشتیانى اعلامیه [اى‏] به مضمون اعلامیه ما یا هر طور صلاح مى‏دانید مشترکاً یا جداگانه انتشار دهید مؤثر خواهد بود. البته باید اسم وفات حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- برده نشود و با صراحت نوشته شود براى صدماتى که در این سال به اسلام وارد شده است. اگر آقاى آشتیانى هم حاضر نشد بقیه کافى است و عمل دولت که جدیت دارد مذهب را به اسم حضرت صادق بکوبد، خنثى مى‏شود. چون شنیدم دولت هم چنین تظاهرى مى‏خواهد بکند. و السلام علیکم.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

پیام [به علما و روحانیون (اعلام عزاى عمومى در نوروز 1342)]

زمان: 22 اسفند 1341/ 16 شوال 1382

مکان: قم‏

موضوع: اعلام عزاى عمومى در عید نوروز سال 1342

مخاطب: علما و روحانیون‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

خدمت ذى شرافت حضرات علماى اعلام و حجج اسلام- دامت برکاتهم‏

 «أَعظَمَ اللَّهُ تَعَالَى أُجُورَکُم «1»». چنانچه اطلاع دارید دستگاه حاکمه مى‏خواهد با تمام کوشش به هَدمِ احکام ضروریه اسلام قیام؛ و به دنبال آن مطالبى است که اسلام را به خطر مى‏اندازد. لذا این جانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر- عجل اللَّه تعالى فرجه- جلوس مى‏کنم و به مردم اعلام خطر مى‏نمایم. مقتضى است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبتهاى وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

سخنرانى [در جمع روحانیون و اهالى قم (توطئه‏هاى استعمار- مسئولیت علما)]

زمان: 29 اسفند 1341/ 23 شوال 1382

مکان: قم، مسجد اعظم‏

موضوع: توطئه‏هاى استعمار بر ضد اسلام- مسئولیت سنگین عالمان دینى‏

مناسبت: فرا رسیدن عید نوروز 1342

حضار: روحانیون، طلاب و اهالى قم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

اعلام عزاى ملى‏

امسال «1» ما عید نداریم و این عید را عزاى ملى اعلام مى‏کنیم، نه به خاطر اینکه مصادف است با شهادت حضرت صادق- سلام اللَّه علیه؛ آن حضرت مقامش عالى و بلند است، ولادت و شهادتش موجب تحکیم و پیشرفت اسلام است. به قول سید بن طاوس- علیه الرحمة- براى شهادت [مثل‏] امام صادق باید جشن گرفت. «2»

ما در این عید عزاداریم براى مصیبتها و لطمه‏هایى که در این سال «3» به اسلام وارد شد، این سال، سال خوشى براى مسلمین نبود، سال خوبى براى روحانیت نبود. در این سال به اسلام تجاوز شد. علماى دین و روحانیون مورد اهانت قرار گرفتند، هتک شدند. در این سال استعمار توطئه‏هایى را علیه اسلام تدارک دید، عمال پلید استعمار به قرآن جسارت کردند، براى پایمال کردن احکام نورانى قرآن نقشه‏ها کشیدند، برنامه‏ها ریختند، طرحها دادند. اگر مسلمین بدانند که چه توطئه‏ها و نقشه‏هایى علیه عزت اسلام، سعادت ملتهاى مسلمان و استقلال ممالک اسلامى در دست اقدام است، دیگر هیچ وقت عید نمى‏گیرند بلکه قیام مى‏کنند به وظایف دینى که بر عهده دارند. وظیفه علماى دین، وظیفه ملتهاى مسلمان سنگین است. همه وظیفه دارند که از اسلام دفاع کنند. در برابر توطئه‏ها بایستند و با آن مقابله کنند. آنها که در برابر خطرهایى که متوجه اسلام شده است قیام نکنند، مقابله نکنند و به دفاع برنخیزند، آنها در عداد مردگانند.

حوزه‏هاى علمیه، پایگاه دفاع از اسلام‏

روحانیت اسلام تا این لحظه از تاریخ حیات درخشان خود در خدمت اسلام و مسلمانها بوده و در راه دفاع از دین خدا و حقوق ملتها مجاهده و مبارزه کرده است و در مواقع لزوم مردم را متوجه خطرهایى کرده که علیه اسلام و استقلال کشورهاى اسلامى مطرح بوده است و در برابر فشارها، قلدریها و تهدیدهایى که از جانب ستمکاران و حاکمان جائر بر روحانیت وارد شده عقب‏نشینى نکرده و سکوت را جایز نشمرده است و با ارعاب و تهدید از وظایف خود دست نکشیده و تسلیم جباران نشده است. روحانیان را با تهدید و قلدرى نمى‏توان در برابر سلطه و قدرت ظَلمه و ستمکاران مرعوب کرد. روحانیان از سرنیزه جباران و جنایتکاران نمى‏ترسند و از وظایف خود دست نمى‏کشند. إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموُا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ الا تَخافُوا وَ لا تَحزَنوُا وَ أَبْشِروُا بِالْجَنَّةِ الَّتى‏ کُنْتُمْ توعَدوُنَ. «1» آنها که گفتند مربى ما خداست و سپس استقامت ورزیدند، ملائکه بر آنها فرود مى‏آید، قلبهایشان را تسکین مى‏بخشد و آنها را دلدارى مى‏دهد که مترسید و اندوهگین نشوید و شادمان شوید به بهشتى که وعده داده مى‏شدید. پس براى چه بترسیم براى چه اندوهگین باشیم، اینها که آدم نیستند که ما از آنها بترسیم. ما را به چه تهدید مى‏کنند اینها؟

روحانیت نباید از چیزى بترسد، روحانیت نباید از عربده‏کشیها، وحشیگریها و غوغاى مشتى رجاله و اراذل وحشت کند. علما و روحانیان باید تا آخرین قطره خون‏ خود را در راه اسلام، در راه قرآن و در راه اعلاى کلمة اللَّه نثار کنند. اگر بناست- خداى نخواسته- اسلام نباشد، احکام قرآن نباشد، مذهب جعفرى در کشور از رسمیت بیفتد، روحانیت اصلًا نمى‏خواهیم باشد، (در آن صورت) حوزه‏هاى علمیه نمى‏خواهیم وجود داشته باشد. ما حوزه‏هاى علمیه را مى‏خواهیم براى حفظ اسلام، ترویج احکام الهى و قوانین قرآنى. اما اگر بنا باشد، دستگاه جبار، دین مقدس اسلام را از رسمیت بیندازد، احکام اسلام را از بین ببرد و قرآن را مهجور و منکوب کند، وجود حوزه‏هاى علمیه چه ثمره‏اى دارد و چه آثارى بر آن مترتب است؟ «1» آیا این حوزه‏ها را مى‏خواهیم که فقط از ترتب بحث کند؟ «2» حوزه‏هاى علمیه باید زنده باشد و در برابر دشمنان اسلام چون کوه محکم بایستد و بخروشد. این حکومت فاسد همه قواى خود را براى ضربه زدن به اسلام و مردم مسلمان به کار گرفته است و بساط ظلم و جنایت خود را هر روز بیشتر گسترش مى‏دهد. ما وظیفه داریم که در برابر این جنایتکاران بایستیم و سکوت نکنیم.

آیا در شرایطى که استعمار، قرآن مسلمانها را تحریف مى‏کند ما ساکت باشیم؟! آیا در موقعى که دستگاه طاغى بر مدرسه علوم دینى هجوم مى‏برد و اهل مدرسه را مورد ضرب و شتم قرار مى‏دهد و اموال طلاب را غارت مى‏کند و علماى اعلام را به زندان مى‏برد، هتک مى‏کند و مورد تهدید و تحقیر و اهانت قرار مى‏دهد، ما ساکت باشیم؟ آیا ما ساکت باشیم در صورتى که علماى تهران حبس مى‏شوند و هتک مى‏شوند؟ آیا ما ساکت باشیم در حالى که علماى قم مورد شدیدترین اهانتها قرار مى‏گیرند؟! به جرم اینکه مى‏گویند «ربنا اللَّه»، مربى ما امریکا نیست، مربى ما انگلیس نیست، مربى ما اسرائیل نیست، مربى ما خداست.

خوابهاى خطرناک‏

جرم علما و روحانیون این است که از اسلام دفاع مى‏کنند، از احکام قرآن دفاع‏ مى‏کنند و رودرروى جباران و ستمکاران مى‏ایستند و بر سرشان فریاد مى‏زنند که تجاوز به احکام اللَّه نکنید، سنن الهى را بازیچه دست خود قرار ندهید. شما هر گز نمى‏توانید احکام خدا را تغییر دهید و چنین حقى ندارید. احکام الهى حق انبیا است که آن را از جانب خداوند متعال براى سعادت بشر آورده‏اند و علماى اعلام وظیفه دارند آن را حفظ کنند و آن را براى ملت بیان کنند. ما قانون الهى داریم و نیازمند قانون ظلمه و دولتهاى دست نشانده نیستیم. آنها مى‏خواهند قوانین اسارتبار اربابان خود را در کشور ما اجرا کنند. ما مى‏دانیم آنها چه نقشه‏هاى شومى در سر دارند. ما مى‏دانیم دستهاى خیانتکار عوامل استعمار مى‏خواهند بر ضد قرآن قوانینى وضع کنند و اسلام را از رسمیت بیندازند و قرآن را در کنار کتابهاى ضاله قرار دهند.

ما مى‏دانیم که دستگاه جبار چه خوابهاى خطرناکى براى اسلام دیده است که مى‏آید شرط مسلمان بودن را از انتخاب‏کننده و انتخاب شونده حذف مى‏کند، براى اینکه راه را براى نفوذ طایفه ضاله باز کند و آنها را بر مقدرات ملتهاى مسلمان و کشورهاى اسلامى مسلط سازد. ما صداى شیطانى آنها را در گوشه و کنار این مملکت بارها شنیده‏ایم که گاهى صراحتاً و گاهى تلویحاً مزمزه مى‏کنند که ما اسلام را نمى‏خواهیم، اسلام مال عربهاست. این سخنان کینه‏توزانه آنهاست نسبت به شریعت محمدى- صلى اللَّه علیه و آله- و ما از این گونه گفتار کفرآمیز و رسوا، به ماهیت ضد دینى آنها بهتر پى مى‏بریم و بهتر آنها را مى‏شناسیم. آنها عمال استعمارند، آنها ایادى بیگانگانند، آنها براى ریشه کن کردن اساس اسلام بر کشور ما مسلط شده‏اند. ما سالیان درازى شاهد اعمال جنایتبار آنها بوده‏ایم. ما وظیفه داریم ملت را بیدار کنیم و این نکات را به مردم برسانیم تا اتمام حجت شده باشد.

انگیزه مخالفت با تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى‏

اى مسلمانان عالم! بدانید در جریان تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى علت مخالفت علماى اسلام قضیه شرکت زنان در انتخابات نبود، این قضیه ناچیزتر از آن بود که آن قیام عمومى را به همراه داشته باشد. مسأله این بود که علما و روحانیون دیدند که دستگاه جبار مى‏خواهد با کیْد شیطانى اسلام را قلب کند و اوضاع را به عقب برگرداند.

آیا در چنین شرایطى که آنها قوانین مقدس اسلامى را بازیچه دست خود قرار داده‏اند ما ساکت بنشینیم و اعتراض نکنیم و نگوییم که چرا وعاظ و خطباى اسلام را تحت فشار قرار مى‏دهند؟ چرا صداى مبلغین اسلام را خفه مى‏کنند؟ چرا چاپخانه‏ها را تحت سانسور قرار مى‏دهند و از چاپ و نشر نوشته‏هاى اسلامى جلوگیرى مى‏کنند؟ چرا آزادى مطبوعات را سلب مى‏کنند؟

اینها به نام امام صادق- سلام اللَّه علیه- مى‏خواهند با مکتب آن حضرت مقابله کنند. به نام امام صادق مى‏خواهند احکام مقدس قرآن را از بین ببرند و تعالیم درخشان آن را ریشه کن کنند. آنها در کنار شعار احترام به مقام حضرت صادق، از تساوى حقوق زن و مرد دم مى‏زنند. تساوى حقوق زن و مرد یعنى قرآن را زیر پا گذاردن؛ یعنى مذهب جعفرى را کنار زدن؛ یعنى قرآن را مهجور کردن و به جاى آن کتابهاى ضاله قرار دادن، یعنى دخترها را به سربازخانه‏ها کشانیدن و سایر کارهایى که نوامیس اسلام و مسلمین را به خطر تهدید مى‏کند.

این تساوى حقوق زن و مرد و ملحقات آن از نظر بیست میلیون نفوس ایرانى مردود، و محکوم است. مع ذلک با زور و سرنیزه، با فشار و با آتش گلوله مى‏خواهند آن را بر ملت ما تحمیل کنند. اگر این فشارها از ناحیه انگلیس یا امریکاست به ما بگویند تا ما خودمان با آنها برخورد کنیم. اگر الزامات بین المللى است باز هم به ما بگویند تا فکر دیگرى بکنیم. این دولتهاى غیر قانونى از جان ما چه مى‏خواهند؟ این نخست وزیر خبیث بیسواد «1» از جان این مردم چه مى‏خواهد؟ چرا نمى‏رود به دنبال کارش تا یک نفر فهمیده و با سواد که غمخوار این ملت باشد بر سر کار آید؟

آیا ما ساکت باشیم و حرفى نزنیم در حالى که آنها به مدرسه فیضیه مى‏ریزند، در و پنجره‏ها را مى‏شکنند، طلاب را کتک مى‏زنند و اموالشان را غارت مى‏کنند «1» علماى تهران را به زندان مى‏برند، در قم به مغازه‏ها حمله مى‏کنند، در مغازه را مى‏شکنند و مال مردم را مى‏برند؟ این بدبختها خیال مى‏کنند با زدن یک عده مردم بى‏سلاح و طلاب بیگناه فتح هندوستان کرده‏اند و مملکت را در سطح ممالک راقیه دنیا قرار داده‏اند!

من در کمین آنها ایستاده‏ام‏

دستگاه جبار بداند که اگر بخواهد به اسلام تجاوز کند و احکام کفر را در بلاد اسلامى جارى سازد، من در کمین آنها ایستاده‏ام. من تا آخرین لحظه‏هاى زندگى‏ام از نوامیس اسلام و مسلمین دفاع مى‏کنم. من به حکم اسلام که به ما دستور جهاد و مقابله داده است در برابر خیانت به اسلام دست روى دست نمى‏گذارم و ساکت نمى‏نشینم. اگر مى‏خواهند راحت باشند بیایند مرا که مزاحم هستم از این کشور تبعید کنند. تا من هستم نمى‏گذارم قوانین مخالف اسلام تصویب و اجرا شود؛ تا من هستم نمى‏گذارم که دستگاه جبار استقلال این ملت را بر باد دهد.

ملت اسلام نیز بیدار و نسبت به دین و آیین خود حساس و پایبندند. به علماى خود علاقه‏مندند؛ پشت سر علماى اسلام ایستاده‏اند و مسلماً در برابر خیانت به اسلام و قرآن ساکت نمى‏نشینند و اجازه نمى‏دهند که جباران و ستمکاران هر چه مى‏خواهند بر سر اسلام بیاورند و دستهایى را که به حریم قرآن دراز شود قطع مى‏کنند.

دعوت به فداکارى و پایدارى‏

شما آقایان روحانیون نیز باید هوشیار باشید. شما مسئولید که حقایق را با مردم در میان بگذارید و به اقشار مختلف ملت برسانید که چه نقشه‏اى علیه اسلام و استقلال مملکت کشیده‏اند و چه ضربه‏هایى مى‏خواهند بر اسلام وارد کنند. در برابر زور و فشار طاغیان خضوع نکنید، تسلیم نشوید، صفوف خود را فشرده تر کنید. مردم زنده‏اى باشید. در برابر حوادثى که پیش مى‏آید استقامت داشته باشید و از آنهایى باشید که خداوند در حقشان فرمود: ان الذین قالوا ربنا اللَّه ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة ألّا تخافوا و لا تحزنوا و أبشروا بالجنة التى کنتم توعدون. خداوند ملائکه بر شما فرو مى‏فرستد و قلبتان را آرامش مى‏بخشد که از کشته شدن و اعدام شدن نگران نشوید. جایگاه ابدى شما «جنات عدن» است که وُعِدَ المتقون. «1» روز خوشى و سعادت ما روزى است که از این دنیاى آلوده و انباشته از درد و رنج و بلا راحت شویم. عید ما و روز سعید ما در شهادت است. زندگانى در این روزگار براى مسلمین خوش و گوارا نیست. ما زندگى در سایه حکومت جباران و ستمکاران را نمى‏خواهیم و براى همه گونه حوادثى آماده‏ایم. شما هم باید آماده باشید، اگر واقعاً روحانى هستید نترسید، نگران نشوید، قلبتان را محکم کنید. خود را آماده کنید براى کشته شدن، خود را آماده کنید براى زندان رفتن، خود را آماده کنید براى سربازى رفتن، خود را آماده کنید براى ضرب و شتم و اهانت، خود را آماده کنید براى تحمل مصایبى که در راه دفاع از اسلام و استقلال براى شما در پیش است. کمربندها را محکم ببندید براى حبس، براى تبعید، براى سربازى رفتن، براى ناسزا شنیدن، نترسید و مضطرب نشوید. به من اگر فحش مى‏دهند شما چرا غصه مى‏خورید؟ شما چرا نگران مى‏شوید؟ چرا کاغذها را جمع مى‏کنید؟

پیشینیان اسلام، زجرها و رنجها کشیدند

مگر من از حضرت امیر- علیه السلام- بالاتر هستم؟ معاویه چند سال در بالاى منبر به على فحش داد و آن حضرت صبر کرد. مگر حضرت على غیر از این حرفى مى‏زد که ما مى‏زنیم؟ ما مى‏گوییم احکام قرآن باید در مملکت ما عمل شود. آن حضرت هم همین را مى‏فرمود. مگر شما از اصحاب حضرت امیر بالاتر هستید که جان خود را در راه دین مى‏دادند؟ پیشینیان ما، بزرگان دین ما و ائمه معصومین- علیهم السلام- در راه دفاع از اسلام هتک شدند، سیلى خوردند، به شهادت رسیدند؛ زندان رفتند، مسموم شدند. پیروان على و فاطمه و اولاد روحانى و جسمانى آن بزرگواران همواره با حکام جائر مقابله کردند. عمار یاسر، ... «1» عمر مبارک خود را در مقابله گذراند تا سرانجام در سن نود سالگى به دست «فئه باغیه» «2» به شهادت رسید. میثم تمار، این زبان گویاى اسلام تا آنجا گفت و گفت که جلادان معاویه- علیه اللعنه- زبانش را بریدند، دستهایش را قطع کردند و بدترین شکنجه‏ها را به او دادند.

اولاد فاطمه- سلام اللَّه علیها- در طول تاریخ اسلام همیشه در برابر دستگاههاى ظالم و جائر ایستادند و از اسلام دفاع کردند؛ زجرها کشیدند؛ ناسزاها شنیدند؛ لاى جرز قرار گرفتند؛ دسته جمعى سر بریده شدند، قتل عام شدند، به شهادت رسیدند، مع الوصف مقاومت کردند و نگذاشتند که بدخواهانْ اسلام را از بین ببرند و احکام خدا را محو و نابود کنند.

اى فاطمیین!

اکنون بحمد اللَّه اولاد فاطمه زنده‏اند، در قم اولاد فاطمه هستند، در مشهد اولاد فاطمه هستند، در نجف اولاد فاطمه هستند، در سایر بلاد اولاد فاطمه هستند، اینها نمى‏نشینند تا دولتها هر خیانتى که خواستند بکنند و احکام قرآن را پایمال کنند. تا اولاد فاطمه زنده‏اند، اجازه نمى‏دهند که دشمنان به مقدسات اسلام تجاوز کنند و مقدرات مسلمین را به دست یهود و اسرائیل بسپرند. اى فاطمیین! به داد اسلام برسید. من امسال 63 سالم تمام است. پیغمبر اکرم- صلى اللَّه علیه و آله- 63 سالش بود که وفات کرد، حضرت امیر- علیه السلام- 63 سالش بود که به شهادت رسید. ما از پیروان پیغمبر اکرم هستیم، ما از پیروان‏ حضرت امیر هستیم، ما از پیروان حضرت ابا عبد اللَّه هستیم. کسانى که پیروان آن بزرگواران باشند هر گز نمى‏ترسند، ترس براى کسانى است که اعتقاد به عالم آخرت ندارند. غم و غصه براى آنهایى است که فقط همین دنیا را دارند و آمالشان دنیا است، اما آنها که مى‏دانند در جنت نعیم و مقام کریم جا دارند از چه مى‏ترسند؟ ان الذین قالوا ربنا اللَّه ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة ألّا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التى کنتم توعدون.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد