بیانات [در جمع علماى قم (هشدار درباره رفراندم شاه و مقاومت علما و مردم)]
زمان: اواخر دى 1341/ شعبان 1382
مکان: قم
موضوع: هشدار پیرامون رفراندم شاه و لزوم هوشیارى و مقاومت علما و مردم
مناسبت: اعلام برگزارى رفراندم انقلاب سفید از سوى رژیم
حضار: کمالوند، روح اللَّه- آیات عظام و علماى قم
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
آینده تاریک و مسئولیت سنگین
آقایان توجه داشته باشند که با وضعى که پیش آمده، آینده تاریک، و مسئولیت ما سنگین و دشوار مىباشد. حوادثى که اکنون در جریان است، اساس اسلام را به خطر نابودى تهدید مىکند. توطئه حساب شدهاى علیه اسلام و ملت اسلام و استقلال ایران تنظیم شده است. باید توجه داشت که این حادثه را نمىتوان با غائله «تصویبنامه» «1» مقایسه کرد و به همان ملاک، نسبت به این ماجرا برخورد نمود.
طرف ما، شخص شاه آن غائله به حسب ظاهر به دولت مربوط مىشد، طرف حساب ما دولت بود؛ شکست نیز به پاى دولت محسوب گردید و شکست یک دولت حتى سقوط دولتى در یک حکومت چندان اهمیت ندارد، اساس رژیم را بر باد نمىدهد و حتى گاهى براى تحکیم رژیم و حفظ آن از خطر، به سقوط دولت مبادرت مىشود؛ لکن در اینجا آن که روبروى ما قرار دارد و طرف خطاب و حساب ما مىباشد، شخص شاه است که در مرز مرگ و زندگى قرار گرفته و چنانکه خود اظهار داشته، عقبنشینى او در این مورد به قیمت سقوط و نابودى او تمام خواهد شد. بنا بر این او مأمور است که این برنامه را به هر قیمتى است به مرحله اجرا بگذارد و نه تنها عقبنشینى نمىکند و دست از کار نمىکشد، بلکه با تمام قدرت و با کمال درندگى با هر گونه مخالفتى مقابله خواهد کرد. بنا بر این نباید مثل غائله گذشته، عقبنشینى دستگاه را انتظار داشت؛ و در عین حال، مخالفت و مبارزه با آن از وظایف حتمیه و ضروریه ما مىباشد، زیرا خطرى که اکنون عموم مردم را تهدید مىکند بزرگتر از آن است که بتوان از آن چشم پوشید و در قبال آن بىتفاوت ماند.
وظیفه ما در برابر دام استعمار
دستگاه حاکمه براى اغوا و اغفال ملت، دام وسیعى گسترده و به یک سلسله اعمال ظاهر فریب و گمراهکننده دست زده است. و ما اگر در مقابل به بیدار کردن و متوجه ساختن توده مردم اقدام نکنیم و از افتادن آنها به دام استعمارى که براى آنان گستردهاند جلوگیرى ننمایم، ملت اسلام در معرض فنا و نیستى قرار خواهد گرفت؛ فریب خواهد خورد و منحرف خواهد شد؛ و در آن صورت علماى اسلام و جامعه روحانیت علاوه بر آنکه خواه ناخواه خود نیز راه نیستى و انحراف را خواهد پیمود و خداى نخواسته از میان خواهد رفت، پیش خداوند تبارک و تعالى نیز مسئول و مؤاخذ خواهد بود که چاه را دیده و نابینایان را از افتادن در آن بر حذر نداشته است. ما اگر بتوانیم در مقابل این دسیسه و توطئههاى شاه، فقط مردم را بیدار و آگاه سازیم و نگذاریم که گول بخورند و تحت تأثیر برنامه فریبنده او قرار بگیرند، حتماً او را با شکست مواجه خواهیم ساخت و درمانده خواهیم کرد. ما که نمىخواهیم به جنگ توپ و تانک برویم که مىگویید از ما ساخته نیست، چه کار مىتوانیم بکنیم و مشت با درفش مناسبت ندارد؛ بزرگترین کارى که از ما ساخته است بیدار کردن و متوجه ساختن مردم است. آن وقت خواهید دید که داراى چه نیروى عظیمى خواهیم بود که زوال ناپذیر است و توپ و تانک هم حریف آن نمىشود. در عین حال، چنانکه گفتم راه دشوار و خطرناکى در پیش داریم و آنها که وظیفه خود را مقابله مىدانند، باید جوانب امور را بسنجند؛ عواقب امور را ملاحظه کنند و ببینند که در برابر شداید و مصایبى که ممکن است در این راه به آنان وارد آید تا چه درجه تاب مقاومت و استقامت دارند .....
پیام [به جمعى از متدینین تهران جهت افشاى ماهیت رفراندم شاه]
زمان: 2 بهمن 1341/ 25 شعبان 1382
مکان: قم
موضوع: افشاى اهداف و ماهیت رفراندم غیر قانونى شاه
مخاطب: جمعى از متدینین تهران
[حضور محترم حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین، آیت اللَّه العظمى فى الارضین، آقاى حاج آقا روح اللَّه خمینى- دام ظله العالى على رءوس الأنام
تقاضا داریم نظریه خودتان را در موضوع «تصویب ملى» که در مطبوعات اعلام شده بیان فرمایید.
جمعى از متدینین تهران]
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
هر چند میل نداشتم مطلب به اظهار نظر برسد، لهذا مصالح و مفاسد را به وسیله آقاى بهبودى «1» به اعلیحضرت تذکر دادم و انجام وظیفه نمودم، و مقبول واقع نشد؛ اینک باید به تکلیف شرعى عمل کنم. به نظر این جانب این رفراندم، که به لحاظ رفع برخى اشکالات به اسم «تصویب ملى» خوانده شده، رأى جامعه روحانیت اسلام و اکثریت قاطع ملت است، در صورتى که تهدید و تطمیع در کار نباشد و ملت بفهمد که چه مىکند. این جانب عجالتاً از بعضى جنبههاى شرعى آن، که اساساً رفراندم یا تصویب ملى در قبال اسلام ارزشى ندارد، و از بعضى اشکالات اساسى قانونى آن براى مصالحى صرف نظر مىکنم، فقط به پارهاى اشکالات اشاره مىنمایم:
1- در قوانین ایران رفراندم پیشبینى نشده و تا کنون سابقه نداشته، جز یک مرتبه، آن هم از طرف «مقاماتى غیر قانونى» اعلام شد، و به جرم شرکت در آن جمعى گرفتار شدند و از بعضى حقوق اجتماعى محروم گردیدند «1». معلوم نیست چرا آن وقت این عمل «غیر قانونى» بود، و امروز قانونى است!
2- معلوم نیست چه مقامى صلاحیت دارد رفراندم نماید «2»؛ و این امرى است که باید قانون معین کند.
3- در ممالکى که رفراندم قانونى است باید به قدرى به ملت مهلت داده شود که یک یک مواد آن مورد نظر و بحث قرار گیرد، و در جراید و وسایل تبلیغاتى آراى موافق و مخالف منعکس شود و به مردم برسد؛ نه آنکه به طور مبهم، با چند روز فاصله، بدون اطلاع ملت اجرا شود.
4- رأى دهندگان باید معلوماتشان به اندازهاى باشد که بفهمند به چه رأى مىدهند. بنا بر این اکثریت قاطع حق رأى دادن در این مورد را ندارند؛ و فقط بعضى اهالى شهرستانها که قوه تشخیص دارند صلاحیت رأى دادن در مواد ششگانه را دارند که آنان هم بىچون و چرا مخالف هستند.
5- باید رأى دادن در محیطِ آزاد باشد و بدون هیچ گونه فشار و زور و تهدید و تطمیع انجام شود؛ و در ایران این امر عملى نیست و اکثریت مردم را سازمانهاى دولتى در تمام نقاط و اطراف کشور ارعاب کرده و در فشار و مضیقه قرار داده و مىدهند.
اساساً پیش آوردن رفراندم براى آن است که تخلفات قانونىِ قابل تعقیب که ناچار مقامات مسئول گرفتار آن مىشوند، لوث شود. و کسانى که در مقابل قانون و ملت مسئول هستند اعلیحضرت را اغفال کردهاند که به نفع آنان این عمل را انجام دهند. اینان اگر براى ملت مىخواهند کارى انجام دهند چرا به برنامه اسلام و کارشناسان اسلامى رجوع نکرده
و نمىکنند تا با اجراى آن براى همه طبقات زندگى مرفه تأمین شود و در دنیا و در آخرت سعادتمند باشند؟! چرا صندوق تعاونى درست مىکنند که حاصل دسترنج زارع را ببرند؟! با تأسیس این چنین صندوق تعاونى، بازار ایران بکلى از دست مىرود و بازرگانان و کشاورزان به خاک سیاه مىنشینند؛ و در نتیجه سایر طبقات نیز به همین روز مبتلا مىشوند. اگر ملت ایران تسلیم احکام اسلام شوند و از دولتها بخواهند برنامه مالى اسلام را با نظر علماى اسلام اجرا کنند، تمام ملت در رفاه و آسایش زندگى خواهند کرد
مقامات روحانى براى قرآن و مذهب احساس خطر مىکنند. به نظر مىرسد این رفراندم اجبارى مقدمه براى از بین بردن مواد مربوط به مذهب است. علماى اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتى، براى اسلام و قرآن و مملکت احساس خطر کردهاند؛ و به نظر مىرسد که همان معانى را دشمنان اسلام مىخواهند به دست جمعى مردم ساده دلِ اغفال شده اجرا کنند. علماى اسلام وظیفه دارند هر وقت براى اسلام و قرآن احساس خطر کردند، به مردم مُسْلِم گوشزد کنند تا در پیشگاه خداوند متعال مسئول نباشند. از خداوند متعال حفظ قرآن مجید و استقلال مملکت را خواهانیم.
روح اللَّه الموسوی الخمینى
پیام [تشکر به اهالى الشتر (حمایت از قیام علیه انجمنهاى ایالتى و ولایتى)]
زمان: زمستان 1341 ه. ش./ 1382 ه. ق
مکان: قم
موضوع: قدردانى از حمایت مردم در قیام علما علیه تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى
مخاطب: اهالى الشتر و مناطق مجاور
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خدمت ذى شرافت اهالى محترم الشتر و اهالى محترم سایر بخشها- ایّدهم اللَّه تعالى
از تأخیر جواب آقایان که براى رسیدن به هدف عالى اسلامى بود، معذرت مىخواهم. و از مساعى جمیله حضرات مؤمنین عزیز که در این موقع به پشتیبانى از روحانیت احساسات شریفه خود را ظاهر فرمودند و ما را امیدوار نمودند که در مشکلاتى که خداى نخواسته براى اسلام ممکن است پیش آید سربازان رشید اسلام همه نوع در فداکارى حاضرند، تشکر مىکنم. امید است خداى تعالى به همه اهالى محترم آن سامان اجر و جزاى خیر عنایت فرماید و شماها را براى اسلام نگهدارى کند و برکات خود را به اهالى محترم آن قُطر «1» نازل فرماید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینى
نامه [به آقاى روح اللَّه کمالوند (تقدیر از همراهى در لغو لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى)]
زمان: زمستان 1341 ه. ش./ 1382 ه. ق
مکان: قم
موضوع: تقدیر از همراهى آقاى کمالوند در قیام علیه لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى
مخاطب: کمالوند، روح اللَّه
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
به عرض عالى مىرساند، ان شاء اللَّه وجود مسعود در کمال سلامت و سعادت است
بحمد اللَّه تعالى در این قضیه مسلمین پیشرفت نموده و براى روحانیت عظمت خاص پیدا شد. گرچه در مدتى که بر ما گذشت بسیار تلخیها دیدیم و رنج فراوان بردیم و حقیقتهاى ناگوارى روشن شد «1» که کاش نمىشد؛ لکن تلخیها را، اعلامِ لغو تصویبنامه، با همه لجاجت و سرسختى دولت و غیره محو کرد و این جانب در خلال این مدت که به مطالعه شخصیات نیز مشغول بودم اعتراف مىکنم که جنابعالى در صف اول واقع بودید؛ «شکّر اللَّه سعیکم و جزاکم اللَّه عن الاسلام خیر الجزاء». به اخلاص شما تبریک عرض مىکنم، لکن از بیدار شدن دشمن باید بیمناک بود «2» و راه تدبیرى اتخاذ کرد که لطمهاى وارد بیاورند و جبران فضاحت خود را بخواهند بکنند؛ محتاج به همفکرى مثل جنابعالى هستیم. امید است ان شاء اللَّه در وقت ملاقات مطالب را در میان بگذاریم، بلکه راه صحیحى پیدا کنیم. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینى
نامه [به آقاى روح اللَّه کمالوند (پاسخ نامه و تشکر)]
زمان: زمستان 1341 ه. ش./ 1382 ه. ق
مکان: قم
موضوع: پاسخ نامه و تشکر
مخاطب: کمالوند، روح اللَّه
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
به عرض عالى مىرساند، مرقوم محترم که حاکى از سلامت وجود مبارک بود موجب تشکر گردید. یک مکتوب که به جنابعالى عرض کرده بودم، اشتباهاً به کرمان رفته بود ارجاع داده شد به قم. جناب مستطاب ثقة الاسلام آقاى آقا شیخ عباس على- دامت افاضاته- تشریف آوردند و مطالبى تذکر دادم که خدمت جنابعالى عرض کنند. سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند تعالى خواستار است.
روح اللَّه الموسوی الخمینى
پیام [به ملت ایران به مناسبت محاصره منازل آقایان خوانسارى و بهبهانى]
زمان: 3 بهمن 1341/ 26 شعبان 1382
مکان: قم
مناسبت: محاصره منازل آقایان خوانسارى و بهبهانى در تهران توسط عمال رژیم شاه
مخاطب: ملت مسلمان ایران
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
مسلمین آگاه باشند که اسلام در خطر کفر است. مراجع و علماى اسلام بعضى محصور و بعضى محبوس و مهتوک «1» هستند. دولت امر داد حوزههاى علمیه را هتک کنند، و طلاب بىپناه را کتک بزنند، و بازار مسلمین را غارت کنند و درب و پنجره مغازهها را بشکنند. در تهران حضرت آیت اللَّه خوانسارى «2» و حضرت آیت اللَّه بهبهانى «3» را در محاصره شدید قرار دادند؛ و عدهاى از علماى محترم و وعاظ معظم را محبوس نمودند. و ما از آنها به هیچ وسیله نمىتوانیم اطلاع پیدا کنیم. اراذل و اوباش را تحریک مىکنند که به علما و روحانیون اهانت کنند. آقایان طلاب و مبلغین را مانع مىشوند که براى تبلیغ اسلام در نواحى ایران بروند و تبلیغ احکام کنند. با ما معامله بردگان قرون وسطى مىکنند. به خداى متعال من این زندگى را نمىخواهم. إِنّى لَا ارَى المَوْتَ إِلّا سَعادةً وَ لَا الحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلّا بَرَماً «4». کاش مأمورین بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم. فقط جرم علماى اسلام و سایر مسلمین آن است که دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملکت مىنمایند و با استعمار مخالفت دارند. این است حال ما، تا آقاى عَلَم و ارسنجانى «5» چه بگویند.
روح اللَّه الموسوی الخمینى
پیام [به ملت مسلمان ایران (حمله ساواک به فیضیه)]
زمان: 3 بهمن 1341/ 26 شعبان 1382
مکان: قم
موضوع: حمله مأموران و عوامل ساواک به مردم و طلاب در مدرسه فیضیه و خیابانهاى قم
مخاطب: ملت مسلمان ایران
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
إِنَّا للَّهِ وَ إِنَّا إِلَیه رَاجِعُونَ
بعد از نصایح بسیار و اداى وظیفه روحانیت، نتیجه این شد که امروز- که 26 شهر شعبان است- از اوایل روز عدهاى رجّاله «1» با مأمورین دولت در شهر مقدس قم به راه افتادند و به مردم بىپناه قم و طلاب و روحانیون حمله کرده و اهانت نمودند و بسیارى را کتک زدند و به زندان بردند. جمعى از مأمورین و رجاله به مدرسه فیضیه، مجاور حرم مطهر، ریخته و تیراندازى کردند و با چوب و چماق طلاب مظلوم را کتک زدند؛ و به بازار و خیابان قم ریخته و بعضى دکانها را غارت کردند و درب و پنجره و شیشه مغازهها را شکستند؛ هیچ کس پیدا نشد که به داد مردم متدین و روحانیت برسد. این است حال ما در این ساعت که ظهر است. و عاقبت امر معلوم نیست چه خواهد شد. این است معناى طرفدارى دولت از دیانت. و این است معناى آزادى رأى و رأى دهندگان. ما این وضع را در شهر مذهبى قم و در جوار حرم مطهر و در حوزه علمیه قم به قضاوت افکار عمومى مىگذاریم. و از خداوند تعالى اسلام و استقلال مملکت را خواهانیم. خداوند تعالى ان شاء اللَّه اسلام و قرآن را حفظ کند.
روح اللَّه الموسوی الخمینى
بیانات [در جمع مراجع و روحانیون (ضرورت عزل نخست وزیر)]
زمان: 3 بهمن 1341/ 26 شعبان 1382
مکان: قم
موضوع: ضرورت عزل عَلم از نخستوزیرى
مناسبت: حوادث خونین دوم و سوم بهمن ماه 41 در قم و تهران، و ورود شاه به قم
حضار: مراجع، روحانیون و فرماندار قم
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
... با یورش وحشیانه دیروز مأمورین دولت به علما و مردم شریف تهران و هتک مقام مقدس روحانیت پایتخت، و نیز رفتار غیر انسانى امروز مأمورین دولت با اهالى محترم قم و جامعه روحانیت این شهر و تجاوز به حریم این حوزه مقدسه، دیگر جاى هیچ گونه تفاهم و حُسن مراوده با دستگاه حاکمه باقى نمانده است و هیچ راهى جهت ملاقات با شاه وجود ندارد مگر آنکه شاه براى جبران اهانت و تجاوزى که به حریم مقدس روحانیت شده، آقاى عَلم را به عنوان مجرم اصلى از مقام نخستوزیرى عزل نماید و به این بگیر و ببندها و اعمال پلیسى پایان بخشد تا راه براى ملاقات و مذاکره با او هموار گردد.
نامه [به اداره تلفن شهرستان قم (نقل و انتقال تلفن)]
زمان: 22 بهمن 1341/ 16 رمضان 1382
مکان: قم
موضوع: نقل و انتقال تلفن
مخاطب: اداره تلفن شهرستان قم
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
اداره تلفن قم
تلفن نمره 3261 که از آقاى ابو الفضل سبحانى خریدارى نمودهام، زحمت کشیده به نام این جانب ثبت نمایید.
روح اللَّه الموسوی الخمینى
** 29/ 11/ 41
اداره تلفن شهرستان قم
آنچه مطابق مقررات درباره نقل و انتقال تلفن مىباشد، مورد قبول این جانب است.
روح اللَّه الموسوی الخمینى
اعلامیه مشترک [امام خمینى و مراجع (شرکت زنان در انتخابات)]
زمان: اسفند 1341/ شوال 1382 «1»
مکان: قم
موضوع: اعلامیه مشترک مراجع و علماى قم- قانونى نبودن طرح «شرکت زنان در انتخابات
مخاطب: ملت ایران
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
و لا حول و لا قوة إلّا باللَّه العلىّ العظیم
چون دولت آقاى عَلم با شتابزدگى عجیبى، بدون تفکر در اصول قانون اساسى و در لوازم مطالبى که اظهار کردهاند، زنها را در انتخاب شدن و انتخاب کردن به صورت تصویبنامه حق دخالت داده، لازم شد به ملت مسلمان تذکراتى داده شود که بدانند مسلمین ایران در چه شرایطى و با چه دولتهایى ادامه زندگى مىدهند. لهذا توجه عمومى را به مطالب ذیل جلب مىنماید:
1- آقاى وزیر کشور در طرحى که تقدیم آقاى نخست وزیر کردهاند مىنویسند: «به طورى که استحضار دارند در مقدمه قانون اساسى صریحاً مقرر است که هر یک از افراد اهالى مملکت در تصویب و نظارت امور عمومى، محق و سهیم مىباشند. و به موجب اصل دوم قانون اساسى، مجلس شوراى ملى نماینده قاطبه اهالى مملکت ایران است که در امور معاش و سیاسى وطن خود مشارکت دارند. بنا بر این محروم ماندن طبقه نسوان از شرکت در انتخابات، نه تنها در قانون اساسى و متمم آن مجوزى ندارد بلکه با توجه به جمله «افراد اهالى مملکت» در مقدمه قانون اساسى و با توجه به جمله «قاطبه اهالى مملکت» مذکور در اصل دوم، مغایر آن نیز مىباشد. و هیأت دولت تصویب نمودهاند که بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سیزدهم قانون انتخابات مجلس شورا، و همچنین قید کلمه «ذکور» از ماده ششم و ماده نهم قانون انتخابات مجلس سنا حذف شود. و وزارت کشور را مکلف کردهاند که پس از افتتاح مجلسین، مجوز قانونى این تصویبنامه را تحصیل نماید». لازم است اشکالاتى که به این چند جمله است بیان شود:
الف- اگر سهیم بودن زنها در انتخابات، به طورى که آقاى وزیر کشور مدعى است و از هیأت دولت نیز ظاهر مىشود، موافق قانون اساسى است، تصویب هیأت دولت بیمورد است؛ و درست مثل آن است که شرکت مردان را در انتخابات تصویب کند. و اگر تصویب صحیح است، معلوم مىشود به نظر هیأت دولت شرکت نسوان مخالف قانون اساسى است
ب- اگر سهیم نبودن زنها به عقیده آنها مغایر قانون اساسى است، مکلف کردن هیأت دولت، آقاى وزیر کشور را که پس از افتتاح مجلسین مجوز قانونى تصویبنامه را تحصیل نماید، بىاساس است. و اگر مجوز قانونى مىخواهد، معلوم مىشود به نظر دولت شرکت زنها مغایر قانون اساسى است. آیا بهتر نبود که هیأت دولت با قدرى فکر و تأمل تصویبنامه صادر مىکرد که این تناقض گوییهاى واضح رخ ندهد؟
2- مقدمه قانون اساسى غیر قانون اساسى است بلکه کلام شاه وقت است و رسمیت قانونى ندارد. و آقاى وزیر کشور آن را بدون تأمل، یا براى اغفال، مورد استدلال قرار دادهاند. لکن بهتر بود تا آخر این مقدمه را مطالعه کنند که واضح شود نسوان حق مداخله در انتخابات ندارند. زیرا در همان مقدمه است: «اینک که مجلس شوراى ملى بر طبق نیات مقدسه ما افتتاح شده است»؛ پس اگر شرکت نسوان منظور بوده چطور ممکن است مجلس را بدون شرکت زنها «بر طبق نیات مقدسه» افتتاح نمایند؟ این عبارت صریح است به اینکه دوره اول مجلس طبق نیات شاه بوده، و زنها در آن شرکت نداشتهاند. پس معلوم مىشود که براى زنان حق نبوده است.
3- از بیان سابق معلوم مىشود مراد از «قاطبه اهالى مملکت»، که در اصل دوم است، آن نیست که هیأت وزیران فهمیدهاند بلکه مراد آن است که وکیل تهران وکیل همه ملت است، و وکیل قم نیز وکیل همه ملت است، نه وکیل حوزه انتخابیه خود. چنانچه در اصل سىام متمم قانون اساسى به آن تصریح شده است. و دلیل بر این مدعا آنکه بیشتر از ده طبقه حق رأى ندارند، با آنکه جزء قاطبه اهالى مملکت هستند. پس باید تصدیق کنند که یا محروم کردن این طبقاتْ مخالف قانون اساسى است، و یا شرکت نسوان مخالف است.
4- فرضاً که در تفسیر این اصل خلافى باشد، به موجب اصل بیست و هفتم از متمم قانون اساسى، شرح و تفسیر قوانین از مختصات مجلس شوراى ملى است و آقایان وزرا حق تفسیر ندارند.
5- به نظر هیأت دولت که طایفه نسوان و سایر محرومین به موجب قانون اساسى حق شرکت در انتخابات دارند، از صدر مشروطیت تا کنون تمام دورههاى مجلس شورا بر خلاف قانون اساسى تشکیل شده و قانونیت نداشته است، زیرا که طایفه نسوان و بیش از ده طبقه دیگر در قانون انتخابات از دخالت محروم شدهاند؛ و این مخالف با قانون اساسى بوده است! در این صورت مفاسد بسیارى لازم مىآید که ذیلًا تشریح مىشود:
الف- کلیه قوانین جاریه در مملکت، از اول مشروطه تا کنون، لغو و بىاثر بوده و باید باطل و غیر قانونى اعلام شود
ب- مجالس مؤسسان که تشکیل شده، به نظر دولت آقاى عَلم، خلاف قانون اساسى و لغو و بىاثر بوده؛ و این دعوى بر حسب قانون جرم است، و گوینده آن باید تعقیب شود
ج- دولت آقاى عَلم و جمیع دولتهایى که از صدر مشروطیت تا کنون تشکیل شده است غیر قانونى است. و دولت غیر قانونى حق صدور تصویبنامه و غیره را ندارد بلکه دخالت کردن آن در امر مملکت و خزینه کشور، جرم و موجب تعقیب است
د- کلیه قراردادها با دوَل خارجه، از قبیل قرارداد نفت و غیر آن، به نظر دولت آقاى عَلم، لغو و باطل و بىاثر است و باید به ملت اعلام شود.
6- حذف بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سیزدهم قانون انتخابات مجلس شوراى ملى، مصوب شوال 1329 هجرى قمرى، و حذف قید کلمه «ذکور» از ماده ششم و نهم قانون انتخابات مجلس سنا، مصوب 14 اردیبهشت 1339، که به استناد مقدمه قانون اساسى و اصل دوم است، غیر قانونى است و براى دولت چنین حقى نیست؛ زیرا مستندْ چنانچه گفته شد باطل است. به علاوه از براى دولت نیز حق ابطال قانون مصوب در مجلس شوراى ملى نیست. و به نص اصل بیست و هشتم متمم قانون اساسى، قوه مجریه از قوه مقننه همیشه ممتاز و منفصل خواهد بود
آنچه مذکور شد جنبههاى قانونى تصویبنامه غیر قانونى است. این تصویبنامه با اصل دوم و اصل بیست و هفتم متمم قانون اساسى نیز مخالف است
روحانیت، با هر فشار و مضیقه و اهانتى که دولت بر آن وارد کرده و درصدد وارد کردن است، تکلیف دینى و وجدانى خود را در این تشخیص داده که مصالح و مفاسد را به دولتها و به جامعه مسلمین گوشزد کند؛ و از نصیحت مشفقانه به زمامداران و اولیاى امور خوددارى نکند؛ و آنچه را براى این ملت بدبخت ضعیف گرسنه بناست پیشامد کند، و آثار و نشانه آن یکى بعد از دیگرى نمایان مىشود، به جامعه بشر برساند. با این اختناق جانفرساى مطبوعات و سختگیرى دستگاه انتظامى، که حتى براى طبع یک ورقه مشتمل بر نصیحت و راهنمایى یا پخش آن اشخاصى به حبس کشیده و مورد اهانت و شکنجه واقع مىشوند، روحانیت ملاحظه مىکند که دولت مذهب رسمى کشور را ملعبه خود قرار داده، و در کنفرانسها اجازه مىدهد که گفته شود قدمهایى براى تساوى حقوق زن و مرد برداشته شده. در صورتى که هر کس به تساوى حقوق زن در ارث و طلاق و مثل اینها، که جزء احکام ضرورى اسلام است، معتقد باشد و لغو نماید، اسلام تکلیفش را تعیین کرده است
روحانیت مىبیند که پایههاى اقتصادى این مملکت در شرف فروریختن است؛ و بازار این کشور در حکم سقوط است. چنانکه از پروندههاى مربوط به سفتههاى بىمحل، که هر روز بر قطرش افزوده مىشود، این مطلب واضح مىشود. و همین طور امر زراعت این کشور در معرض سقوط است. به دلیل اینکه در این مملکت، که باید هر استانش زراعت مورد احتیاج تمام مملکت را بدهد، هر چند وقت به عنوان احتمال خشکسالى یا به عنوان دیگرى تصویبنامه وارد کردن گندم صادر مىکنند. بلکه چنانچه گفته مىشود، اخیراً به صورت آرد مىآورند که آسیاهاى ایران نیز از کار بیفتد. با این وضع رقتبار به جاى آنکه دولت درصدد چاره برآید، سر خود و مردم را گرم مىکند به امثال دخالت زنان در انتخابات، یا اعطاى حق زنها، یا وارد نمودن نیمى از جمعیت ایران را در جامعه. و نظایر این تعبیرات فریبنده، که جز بدبختى و فساد و فحشا چیز دیگرى همراه ندارد. آقایان نمىدانند که اسلام مراعات بانوان را در تمام جهت بیش از هر کس نموده؛ و احترام به حیثیت اجتماعى و اخلاقى آنها موجب شده است که از این نحو اختلاطِ مخالف با عفت و تقواى زن جلوگیرى کند؛ نه آنکه خداى نخواسته آنان را مانند محجورین «1» و محکومین قرار داده. مگر فقط علامت عدم محجوریت آن است که در این مجلسها وارد شوند؟! اگر چنین است، باید اولْ نظام برّى و بحرى، و صاحب منصبان و اجزاى امنیه و نظمیه «2»، و شاهزادگان بلافصل، و اشخاصى که کمتر از بیست سال دارند، از محجورین و محکومین باشند!
روحانیون تمام این پیشامدها را که اکنون مىبینید و بعد خواهید دید پیشبینى کرده بودند، و با صراحت در اعلامیههاى دو- سه ماه قبل ذکر نمودهاند؛ و حالا نیز خطرهاى بالاتر و بیشترى را اعلام مىکنند، و از عواقب امر این جهشهاى خلاف شرع و قانون اساسى بر این مملکت و استقلال و اقتصاد و تمام حیثیات آن مىترسند؛ و وظیفه خطیر خود را در این شرایط، که همه ملت مىدانند و مىبینند، ادا مىکنند و با صراحت مىگویند تصویبنامه اخیر دولت راجع به شرکت نسوان در انتخابات از نظر شرع بىاعتبار و از نظر قانون اساسى لغو است. و با اختناق مطبوعات و فشارهاى قواى انتظامى و جلوگیرى از طبع و نشر امثال این نصایح و حقایق، اقدام به نشر آن به مقدار مقدور مىکنند تا دولتها نگویند ما تصویبنامه صادر کردیم و علما مخالفت نکردند. و به خواست خداوند متعال در موقع خود اقدام براى جلوگیرى مىکنند ملت ایران نیز با این نحو تصویبنامهها مخالف است؛ به دلیل آنکه در دو- سه ماه قبل
که فشار و ارعاب قدرى کمتر بود، تبعیت خودشان را از علماى اسلام به وسیله تلگرافات و مکاتیب و طومارها از اطراف و اکناف ایران اعلام نموده، و لغو تصویب نامه غیر قانونى دولت را راجع به انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتى خواستار شدند. و دولت نیز قبول درخواست ملت را کرده و احاله به مجلس نمود. اینک که به وسیله حبس و زجر و اهانت به طبقات مختلفه ملت- از روحانیین و متدینین- تسلط خود را بر ملت احراز نموده، بدون اعتنا به قوانین اسلام و قانون اساسى و قانون انتخابات، دست به کارهایى زده که عاقبت آن براى اسلام و مسلمین خطرناک و وحشت آور است. خداوند ان شاء اللَّه دولتهاى ما را از خواب غفلت بیدار کند، و بر ملت مسلمان و مملکت اسلام ترحم فرماید
اللَّهُمَّ إِنَّا نَشکُو إِلَیکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا- صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ و آلهِ- و غَیبَةَ وَلیِّنَا و کَثرَةَ عَدُوِّنَا و قِلَّةَ عَدَدِنَا و شِدَّةَ الفِتَنِ بِنَا و تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَینَا. فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِهِ، و أَعِنَّا عَلى ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنکَ تُعَجِّلُهُ و بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ و نَصرٍ تُعِزُّهُ و سُلطانِ حقٍّ تُظهِرُهُ. «1» فإنَّا للَّهِ و إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ
مرتضى الحسینى اللنگرودى، احمد حسینى الزنجانى، محمد حسین طباطبائى، محمد الموسوی الیزدى، محمد رضا الموسوی الگلپایگانى، سید کاظم شریعتمدارى، روح اللَّه الموسوی الخمینى، هاشم الآملى، مرتضى الحائرى
سخنرانى [در جمع روحانیون و طلّاب قم (مقاومت در برابر رژیم پهلوى)]
زمان: 7 اسفند 1341/ اول شوال 1382
مکان: قم،
موضوع: ضرورت مقاومت در برابر اعمال غیر قانونى رژیم
مناسبت: فرا رسیدن عید فطر
حضار: روحانیون، طلاب، اهالى قم و زائران حرم حضرت فاطمه معصومه (س)
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
شکست رفراندم شاه
... شما آقایان محترم، در هر مقامى که هستید، با کمال متانت و استقامت در مقابل کارهاى خلاف شرع و قانون این دستگاه بایستید. از این سرنیزههاى زنگ زده و پوسیده نترسید؛ این سرنیزهها بزودى خواهد شکست. دستگاه حاکمه با سرنیزه نمىتواند در مقابل خواست یک ملت بزرگ مقاومت کند و دیر یا زود شکست مىخورد. اکنون هم درمانده و شکست خورده است و روى درماندگى به این بىفرهنگیهایى که ملاحظه مىکنید، دست مىزند. ما میل نداشتیم که کار به این رسواییها بکشد. چرا باید شاه مملکت این قدر از ملت جدا باشد که وقتى پیشنهادى مىدهد با بىاعتنایى و عکس العمل منفى مردم مواجه گردد. شاه مملکت باید جورى باشد که وقتى پیشنهادى مىدهد، درخواستى مىکند، ملت با جان و دل در انجام آن بکوشند، نه آنکه با آن به مقابله برخیزند و رفراندم شاه در سراسر مملکت بیش از دو هزار نفر به همراه نداشته باشد. ما میل نداشتیم براى سران این مملکت، چنین شکست و فضاحتى به بار آید.
بىاثر بودن سرنیزه
خوب است که قدرى عبرت بگیرند، بیدار شوند و در سیاست خود تجدید نظر کنند؛ به جاى قانونشکنى و به زندان کشیدن علما و محترمین، به جاى سرنیزه و قلدرى، در مقابل درخواست ملت تسلیم شوند و به این حقیقت توجه کنند که با سرنیزه نمىتوان ملت را ساکت و تسلیم کرد؛ با زور و قلدرى نمىتوان روحانیت را از وظایفى که اسلام به عهده آنان گذاشته است، بازداشت. اگر آقاى اسلامى را نگذاشتند در تهران منبر برود، دیدند که ایشان در بندر پهلوى «1» منبر رفتند و حقیقت را در آنجا بیان داشتند. اگر در بندر پهلوى از ادامه سخنان ایشان جلوگیرى کردند، شک نداشته باشند که ایشان سخنان خود را در جاى دیگر دنبال خواهد کرد؛ و هر جا که فرصت پیدا کند، مطالب را به گوش مردم خواهد رساند. اگر با بردن عده زیادى از علما و خطبا به زندان، آنها را از سخن گفتن بازداشتند، سایر آقایان روحانیون که هنوز توقیف نشدهاند، سخن خواهند گفت و مردم را متوجه خواهند کرد. مگر مىشود زبان روحانیت را برید؟ ....
پیام [به ملت ایران (اعتراض به زیر پا گذاشتن احکام اسلام)]
زمان: 22 اسفند 1341/ 16 شوال 1382
مکان: قم
موضوع: اعتراض به زیر پا گذاشتن احکام ضرورى اسلام و قرآن
مخاطب: ملت مسلمان ایران
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
إِنَّا للَّهِ و إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ
دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرد، و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد. نوامیس مسلمین در شُرُفِ هتک است. و دستگاه جابره با تصویبنامههاى خلاف شرع و قانون اساسى مىخواهد زنهاى عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند
دستگاه جابره در نظر دارد تساوى حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند. یعنى احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد، یعنى دخترهاى هجده ساله را به نظام اجبارى ببرد و به سربازخانهها بکشد، یعنى با زور سرنیزه دخترهاى جوان عفیف مسلمانان را به مراکز فحشا ببرد
هدف اجانب قرآن و روحانیت است. دستهاى ناپاک اجانب با دست این قبیل دولتها قصد دارد قرآن را از میان بردارد، و روحانیت را پایمال کند. ما باید به نفع یهود، امریکا، و فلسطین هتک شویم، به زندان برویم، معدوم گردیم، فداى اغراض شُوم اجانب شویم
آنها اسلام و روحانیت را براى اجراى مقاصد خود مضر و مانع مىدانند. این سد باید به دست دولتهاى مستبد شکسته شود. موجودیت دستگاهْ رهین شکستن این سد است. قرآن و روحانیت باید سرکوب شود. من این عید را براى جامعه مسلمین عزا اعلام مىکنم، تا مسلمین را از خطرهایى که براى قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم من به دستگاه جابره اعلام خطر مىکنم. من به خداى تعالى، از انقلاب سیاه و انقلاب از پایین نگران هستم. دستگاهها با سوء تدبیر و با سوء نیت گویى مقدمات آن را فراهم مىکنند. من چاره در این مىبینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسى کنار برود؛ و دولتى که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید
بارالها! من تکلیف فعلى خود را ادا کردم؛ الّلهُمَّ قَد بَلَّغتُ «1». و اگر زنده ماندم تکلیف بعدى خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد. خداوندا! قرآن کریم و ناموس مسلمین را از شرّ اجانب نجات بده.
روح اللَّه الموسوی الخمینى
نامه [به آقاى محمد تقى فلسفى (عزاى عمومى در نوروز سال 1342)]
زمان: اواخر اسفند 1341/ شوال 1382
مکان: قم
موضوع: اعلام عزاى عمومى در نوروز سال 1342 به مناسبت تحرکات ضد دینى رژیم شاه
مخاطب: فلسفى، محمد تقى
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
به عرض عالى مىرساند، ان شاء اللَّه مزاج محترم خالى از کسالت است. تلگرافى به قزلقلعه «1» کردم. پس از آنکه مخابره شد مژده بیرون آمدنتان را دادند. «ذهب العناء بقى الاجر» «2» تصمیمى که ما براى نوروز امسال گرفتیم به نظرم مؤثر و خوب است، لکن با اختلاف سلیقهها باز برخورد کرده. انصافاً ما براى کوبیده شدن خوب هستیم! در هر صورت به گمان بنده اگر جنابعالى و حضرت آیت اللَّه والد و آیت اللَّه آملى و آیت اللَّه آشتیانى اعلامیه [اى] به مضمون اعلامیه ما یا هر طور صلاح مىدانید مشترکاً یا جداگانه انتشار دهید مؤثر خواهد بود. البته باید اسم وفات حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- برده نشود و با صراحت نوشته شود براى صدماتى که در این سال به اسلام وارد شده است. اگر آقاى آشتیانى هم حاضر نشد بقیه کافى است و عمل دولت که جدیت دارد مذهب را به اسم حضرت صادق بکوبد، خنثى مىشود. چون شنیدم دولت هم چنین تظاهرى مىخواهد بکند. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینى
پیام [به علما و روحانیون (اعلام عزاى عمومى در نوروز 1342)]
زمان: 22 اسفند 1341/ 16 شوال 1382
مکان: قم
موضوع: اعلام عزاى عمومى در عید نوروز سال 1342
مخاطب: علما و روحانیون
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خدمت ذى شرافت حضرات علماى اعلام و حجج اسلام- دامت برکاتهم
«أَعظَمَ اللَّهُ تَعَالَى أُجُورَکُم «1»». چنانچه اطلاع دارید دستگاه حاکمه مىخواهد با تمام کوشش به هَدمِ احکام ضروریه اسلام قیام؛ و به دنبال آن مطالبى است که اسلام را به خطر مىاندازد. لذا این جانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر- عجل اللَّه تعالى فرجه- جلوس مىکنم و به مردم اعلام خطر مىنمایم. مقتضى است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبتهاى وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
روح اللَّه الموسوی الخمینى
سخنرانى [در جمع روحانیون و اهالى قم (توطئههاى استعمار- مسئولیت علما)]
زمان: 29 اسفند 1341/ 23 شوال 1382
مکان: قم، مسجد اعظم
موضوع: توطئههاى استعمار بر ضد اسلام- مسئولیت سنگین عالمان دینى
مناسبت: فرا رسیدن عید نوروز 1342
حضار: روحانیون، طلاب و اهالى قم
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
اعلام عزاى ملى
امسال «1» ما عید نداریم و این عید را عزاى ملى اعلام مىکنیم، نه به خاطر اینکه مصادف است با شهادت حضرت صادق- سلام اللَّه علیه؛ آن حضرت مقامش عالى و بلند است، ولادت و شهادتش موجب تحکیم و پیشرفت اسلام است. به قول سید بن طاوس- علیه الرحمة- براى شهادت [مثل] امام صادق باید جشن گرفت. «2»
ما در این عید عزاداریم براى مصیبتها و لطمههایى که در این سال «3» به اسلام وارد شد، این سال، سال خوشى براى مسلمین نبود، سال خوبى براى روحانیت نبود. در این سال به اسلام تجاوز شد. علماى دین و روحانیون مورد اهانت قرار گرفتند، هتک شدند. در این سال استعمار توطئههایى را علیه اسلام تدارک دید، عمال پلید استعمار به قرآن جسارت کردند، براى پایمال کردن احکام نورانى قرآن نقشهها کشیدند، برنامهها ریختند، طرحها دادند. اگر مسلمین بدانند که چه توطئهها و نقشههایى علیه عزت اسلام، سعادت ملتهاى مسلمان و استقلال ممالک اسلامى در دست اقدام است، دیگر هیچ وقت عید نمىگیرند بلکه قیام مىکنند به وظایف دینى که بر عهده دارند. وظیفه علماى دین، وظیفه ملتهاى مسلمان سنگین است. همه وظیفه دارند که از اسلام دفاع کنند. در برابر توطئهها بایستند و با آن مقابله کنند. آنها که در برابر خطرهایى که متوجه اسلام شده است قیام نکنند، مقابله نکنند و به دفاع برنخیزند، آنها در عداد مردگانند.
حوزههاى علمیه، پایگاه دفاع از اسلام
روحانیت اسلام تا این لحظه از تاریخ حیات درخشان خود در خدمت اسلام و مسلمانها بوده و در راه دفاع از دین خدا و حقوق ملتها مجاهده و مبارزه کرده است و در مواقع لزوم مردم را متوجه خطرهایى کرده که علیه اسلام و استقلال کشورهاى اسلامى مطرح بوده است و در برابر فشارها، قلدریها و تهدیدهایى که از جانب ستمکاران و حاکمان جائر بر روحانیت وارد شده عقبنشینى نکرده و سکوت را جایز نشمرده است و با ارعاب و تهدید از وظایف خود دست نکشیده و تسلیم جباران نشده است. روحانیان را با تهدید و قلدرى نمىتوان در برابر سلطه و قدرت ظَلمه و ستمکاران مرعوب کرد. روحانیان از سرنیزه جباران و جنایتکاران نمىترسند و از وظایف خود دست نمىکشند. إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموُا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ الا تَخافُوا وَ لا تَحزَنوُا وَ أَبْشِروُا بِالْجَنَّةِ الَّتى کُنْتُمْ توعَدوُنَ. «1» آنها که گفتند مربى ما خداست و سپس استقامت ورزیدند، ملائکه بر آنها فرود مىآید، قلبهایشان را تسکین مىبخشد و آنها را دلدارى مىدهد که مترسید و اندوهگین نشوید و شادمان شوید به بهشتى که وعده داده مىشدید. پس براى چه بترسیم براى چه اندوهگین باشیم، اینها که آدم نیستند که ما از آنها بترسیم. ما را به چه تهدید مىکنند اینها؟
روحانیت نباید از چیزى بترسد، روحانیت نباید از عربدهکشیها، وحشیگریها و غوغاى مشتى رجاله و اراذل وحشت کند. علما و روحانیان باید تا آخرین قطره خون خود را در راه اسلام، در راه قرآن و در راه اعلاى کلمة اللَّه نثار کنند. اگر بناست- خداى نخواسته- اسلام نباشد، احکام قرآن نباشد، مذهب جعفرى در کشور از رسمیت بیفتد، روحانیت اصلًا نمىخواهیم باشد، (در آن صورت) حوزههاى علمیه نمىخواهیم وجود داشته باشد. ما حوزههاى علمیه را مىخواهیم براى حفظ اسلام، ترویج احکام الهى و قوانین قرآنى. اما اگر بنا باشد، دستگاه جبار، دین مقدس اسلام را از رسمیت بیندازد، احکام اسلام را از بین ببرد و قرآن را مهجور و منکوب کند، وجود حوزههاى علمیه چه ثمرهاى دارد و چه آثارى بر آن مترتب است؟ «1» آیا این حوزهها را مىخواهیم که فقط از ترتب بحث کند؟ «2» حوزههاى علمیه باید زنده باشد و در برابر دشمنان اسلام چون کوه محکم بایستد و بخروشد. این حکومت فاسد همه قواى خود را براى ضربه زدن به اسلام و مردم مسلمان به کار گرفته است و بساط ظلم و جنایت خود را هر روز بیشتر گسترش مىدهد. ما وظیفه داریم که در برابر این جنایتکاران بایستیم و سکوت نکنیم.
آیا در شرایطى که استعمار، قرآن مسلمانها را تحریف مىکند ما ساکت باشیم؟! آیا در موقعى که دستگاه طاغى بر مدرسه علوم دینى هجوم مىبرد و اهل مدرسه را مورد ضرب و شتم قرار مىدهد و اموال طلاب را غارت مىکند و علماى اعلام را به زندان مىبرد، هتک مىکند و مورد تهدید و تحقیر و اهانت قرار مىدهد، ما ساکت باشیم؟ آیا ما ساکت باشیم در صورتى که علماى تهران حبس مىشوند و هتک مىشوند؟ آیا ما ساکت باشیم در حالى که علماى قم مورد شدیدترین اهانتها قرار مىگیرند؟! به جرم اینکه مىگویند «ربنا اللَّه»، مربى ما امریکا نیست، مربى ما انگلیس نیست، مربى ما اسرائیل نیست، مربى ما خداست.
خوابهاى خطرناک
جرم علما و روحانیون این است که از اسلام دفاع مىکنند، از احکام قرآن دفاع مىکنند و رودرروى جباران و ستمکاران مىایستند و بر سرشان فریاد مىزنند که تجاوز به احکام اللَّه نکنید، سنن الهى را بازیچه دست خود قرار ندهید. شما هر گز نمىتوانید احکام خدا را تغییر دهید و چنین حقى ندارید. احکام الهى حق انبیا است که آن را از جانب خداوند متعال براى سعادت بشر آوردهاند و علماى اعلام وظیفه دارند آن را حفظ کنند و آن را براى ملت بیان کنند. ما قانون الهى داریم و نیازمند قانون ظلمه و دولتهاى دست نشانده نیستیم. آنها مىخواهند قوانین اسارتبار اربابان خود را در کشور ما اجرا کنند. ما مىدانیم آنها چه نقشههاى شومى در سر دارند. ما مىدانیم دستهاى خیانتکار عوامل استعمار مىخواهند بر ضد قرآن قوانینى وضع کنند و اسلام را از رسمیت بیندازند و قرآن را در کنار کتابهاى ضاله قرار دهند.
ما مىدانیم که دستگاه جبار چه خوابهاى خطرناکى براى اسلام دیده است که مىآید شرط مسلمان بودن را از انتخابکننده و انتخاب شونده حذف مىکند، براى اینکه راه را براى نفوذ طایفه ضاله باز کند و آنها را بر مقدرات ملتهاى مسلمان و کشورهاى اسلامى مسلط سازد. ما صداى شیطانى آنها را در گوشه و کنار این مملکت بارها شنیدهایم که گاهى صراحتاً و گاهى تلویحاً مزمزه مىکنند که ما اسلام را نمىخواهیم، اسلام مال عربهاست. این سخنان کینهتوزانه آنهاست نسبت به شریعت محمدى- صلى اللَّه علیه و آله- و ما از این گونه گفتار کفرآمیز و رسوا، به ماهیت ضد دینى آنها بهتر پى مىبریم و بهتر آنها را مىشناسیم. آنها عمال استعمارند، آنها ایادى بیگانگانند، آنها براى ریشه کن کردن اساس اسلام بر کشور ما مسلط شدهاند. ما سالیان درازى شاهد اعمال جنایتبار آنها بودهایم. ما وظیفه داریم ملت را بیدار کنیم و این نکات را به مردم برسانیم تا اتمام حجت شده باشد.
انگیزه مخالفت با تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى
اى مسلمانان عالم! بدانید در جریان تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى علت مخالفت علماى اسلام قضیه شرکت زنان در انتخابات نبود، این قضیه ناچیزتر از آن بود که آن قیام عمومى را به همراه داشته باشد. مسأله این بود که علما و روحانیون دیدند که دستگاه جبار مىخواهد با کیْد شیطانى اسلام را قلب کند و اوضاع را به عقب برگرداند.
آیا در چنین شرایطى که آنها قوانین مقدس اسلامى را بازیچه دست خود قرار دادهاند ما ساکت بنشینیم و اعتراض نکنیم و نگوییم که چرا وعاظ و خطباى اسلام را تحت فشار قرار مىدهند؟ چرا صداى مبلغین اسلام را خفه مىکنند؟ چرا چاپخانهها را تحت سانسور قرار مىدهند و از چاپ و نشر نوشتههاى اسلامى جلوگیرى مىکنند؟ چرا آزادى مطبوعات را سلب مىکنند؟
اینها به نام امام صادق- سلام اللَّه علیه- مىخواهند با مکتب آن حضرت مقابله کنند. به نام امام صادق مىخواهند احکام مقدس قرآن را از بین ببرند و تعالیم درخشان آن را ریشه کن کنند. آنها در کنار شعار احترام به مقام حضرت صادق، از تساوى حقوق زن و مرد دم مىزنند. تساوى حقوق زن و مرد یعنى قرآن را زیر پا گذاردن؛ یعنى مذهب جعفرى را کنار زدن؛ یعنى قرآن را مهجور کردن و به جاى آن کتابهاى ضاله قرار دادن، یعنى دخترها را به سربازخانهها کشانیدن و سایر کارهایى که نوامیس اسلام و مسلمین را به خطر تهدید مىکند.
این تساوى حقوق زن و مرد و ملحقات آن از نظر بیست میلیون نفوس ایرانى مردود، و محکوم است. مع ذلک با زور و سرنیزه، با فشار و با آتش گلوله مىخواهند آن را بر ملت ما تحمیل کنند. اگر این فشارها از ناحیه انگلیس یا امریکاست به ما بگویند تا ما خودمان با آنها برخورد کنیم. اگر الزامات بین المللى است باز هم به ما بگویند تا فکر دیگرى بکنیم. این دولتهاى غیر قانونى از جان ما چه مىخواهند؟ این نخست وزیر خبیث بیسواد «1» از جان این مردم چه مىخواهد؟ چرا نمىرود به دنبال کارش تا یک نفر فهمیده و با سواد که غمخوار این ملت باشد بر سر کار آید؟
آیا ما ساکت باشیم و حرفى نزنیم در حالى که آنها به مدرسه فیضیه مىریزند، در و پنجرهها را مىشکنند، طلاب را کتک مىزنند و اموالشان را غارت مىکنند «1» علماى تهران را به زندان مىبرند، در قم به مغازهها حمله مىکنند، در مغازه را مىشکنند و مال مردم را مىبرند؟ این بدبختها خیال مىکنند با زدن یک عده مردم بىسلاح و طلاب بیگناه فتح هندوستان کردهاند و مملکت را در سطح ممالک راقیه دنیا قرار دادهاند!
من در کمین آنها ایستادهام
دستگاه جبار بداند که اگر بخواهد به اسلام تجاوز کند و احکام کفر را در بلاد اسلامى جارى سازد، من در کمین آنها ایستادهام. من تا آخرین لحظههاى زندگىام از نوامیس اسلام و مسلمین دفاع مىکنم. من به حکم اسلام که به ما دستور جهاد و مقابله داده است در برابر خیانت به اسلام دست روى دست نمىگذارم و ساکت نمىنشینم. اگر مىخواهند راحت باشند بیایند مرا که مزاحم هستم از این کشور تبعید کنند. تا من هستم نمىگذارم قوانین مخالف اسلام تصویب و اجرا شود؛ تا من هستم نمىگذارم که دستگاه جبار استقلال این ملت را بر باد دهد.
ملت اسلام نیز بیدار و نسبت به دین و آیین خود حساس و پایبندند. به علماى خود علاقهمندند؛ پشت سر علماى اسلام ایستادهاند و مسلماً در برابر خیانت به اسلام و قرآن ساکت نمىنشینند و اجازه نمىدهند که جباران و ستمکاران هر چه مىخواهند بر سر اسلام بیاورند و دستهایى را که به حریم قرآن دراز شود قطع مىکنند.
دعوت به فداکارى و پایدارى
شما آقایان روحانیون نیز باید هوشیار باشید. شما مسئولید که حقایق را با مردم در میان بگذارید و به اقشار مختلف ملت برسانید که چه نقشهاى علیه اسلام و استقلال مملکت کشیدهاند و چه ضربههایى مىخواهند بر اسلام وارد کنند. در برابر زور و فشار طاغیان خضوع نکنید، تسلیم نشوید، صفوف خود را فشرده تر کنید. مردم زندهاى باشید. در برابر حوادثى که پیش مىآید استقامت داشته باشید و از آنهایى باشید که خداوند در حقشان فرمود: ان الذین قالوا ربنا اللَّه ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة ألّا تخافوا و لا تحزنوا و أبشروا بالجنة التى کنتم توعدون. خداوند ملائکه بر شما فرو مىفرستد و قلبتان را آرامش مىبخشد که از کشته شدن و اعدام شدن نگران نشوید. جایگاه ابدى شما «جنات عدن» است که وُعِدَ المتقون. «1» روز خوشى و سعادت ما روزى است که از این دنیاى آلوده و انباشته از درد و رنج و بلا راحت شویم. عید ما و روز سعید ما در شهادت است. زندگانى در این روزگار براى مسلمین خوش و گوارا نیست. ما زندگى در سایه حکومت جباران و ستمکاران را نمىخواهیم و براى همه گونه حوادثى آمادهایم. شما هم باید آماده باشید، اگر واقعاً روحانى هستید نترسید، نگران نشوید، قلبتان را محکم کنید. خود را آماده کنید براى کشته شدن، خود را آماده کنید براى زندان رفتن، خود را آماده کنید براى سربازى رفتن، خود را آماده کنید براى ضرب و شتم و اهانت، خود را آماده کنید براى تحمل مصایبى که در راه دفاع از اسلام و استقلال براى شما در پیش است. کمربندها را محکم ببندید براى حبس، براى تبعید، براى سربازى رفتن، براى ناسزا شنیدن، نترسید و مضطرب نشوید. به من اگر فحش مىدهند شما چرا غصه مىخورید؟ شما چرا نگران مىشوید؟ چرا کاغذها را جمع مىکنید؟
پیشینیان اسلام، زجرها و رنجها کشیدند
مگر من از حضرت امیر- علیه السلام- بالاتر هستم؟ معاویه چند سال در بالاى منبر به على فحش داد و آن حضرت صبر کرد. مگر حضرت على غیر از این حرفى مىزد که ما مىزنیم؟ ما مىگوییم احکام قرآن باید در مملکت ما عمل شود. آن حضرت هم همین را مىفرمود. مگر شما از اصحاب حضرت امیر بالاتر هستید که جان خود را در راه دین مىدادند؟ پیشینیان ما، بزرگان دین ما و ائمه معصومین- علیهم السلام- در راه دفاع از اسلام هتک شدند، سیلى خوردند، به شهادت رسیدند؛ زندان رفتند، مسموم شدند. پیروان على و فاطمه و اولاد روحانى و جسمانى آن بزرگواران همواره با حکام جائر مقابله کردند. عمار یاسر، ... «1» عمر مبارک خود را در مقابله گذراند تا سرانجام در سن نود سالگى به دست «فئه باغیه» «2» به شهادت رسید. میثم تمار، این زبان گویاى اسلام تا آنجا گفت و گفت که جلادان معاویه- علیه اللعنه- زبانش را بریدند، دستهایش را قطع کردند و بدترین شکنجهها را به او دادند.
اولاد فاطمه- سلام اللَّه علیها- در طول تاریخ اسلام همیشه در برابر دستگاههاى ظالم و جائر ایستادند و از اسلام دفاع کردند؛ زجرها کشیدند؛ ناسزاها شنیدند؛ لاى جرز قرار گرفتند؛ دسته جمعى سر بریده شدند، قتل عام شدند، به شهادت رسیدند، مع الوصف مقاومت کردند و نگذاشتند که بدخواهانْ اسلام را از بین ببرند و احکام خدا را محو و نابود کنند.
اى فاطمیین!
اکنون بحمد اللَّه اولاد فاطمه زندهاند، در قم اولاد فاطمه هستند، در مشهد اولاد فاطمه هستند، در نجف اولاد فاطمه هستند، در سایر بلاد اولاد فاطمه هستند، اینها نمىنشینند تا دولتها هر خیانتى که خواستند بکنند و احکام قرآن را پایمال کنند. تا اولاد فاطمه زندهاند، اجازه نمىدهند که دشمنان به مقدسات اسلام تجاوز کنند و مقدرات مسلمین را به دست یهود و اسرائیل بسپرند. اى فاطمیین! به داد اسلام برسید. من امسال 63 سالم تمام است. پیغمبر اکرم- صلى اللَّه علیه و آله- 63 سالش بود که وفات کرد، حضرت امیر- علیه السلام- 63 سالش بود که به شهادت رسید. ما از پیروان پیغمبر اکرم هستیم، ما از پیروان حضرت امیر هستیم، ما از پیروان حضرت ابا عبد اللَّه هستیم. کسانى که پیروان آن بزرگواران باشند هر گز نمىترسند، ترس براى کسانى است که اعتقاد به عالم آخرت ندارند. غم و غصه براى آنهایى است که فقط همین دنیا را دارند و آمالشان دنیا است، اما آنها که مىدانند در جنت نعیم و مقام کریم جا دارند از چه مىترسند؟ ان الذین قالوا ربنا اللَّه ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة ألّا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التى کنتم توعدون.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.