swc

swc

صحیفه امام - جلد اول (8)

پیام [به روحانیون بستان‏آباد (گسترش اعتراضات علیه شاه)]

زمان: 12 اردیبهشت 1342/ 8 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: دعوت از علما و روحانیون براى گسترش اعتراضات‏

مخاطب: علما و روحانیون بستان‏آباد «1»

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

خدمت ذى شرافت علماى اعلام و حجج اسلام بستان‏آباد- دامت برکاتهم‏

مرقوم محترم حضرات آقایان در تسلیت در فاجعه عظیم وارده بر اسلام و مسلمین «2» موجب تشکر گردید. امید است ان شاء اللَّه خداوند متعال به برکت دعاى آقایان جبران مصیبتهاى وارده را بفرماید حضرات آقایان باید توجه داشته باشند که امروز وظیفه حفظ اسلام و احکام اسلام به عهده نسل حاضر است که در رأس آنها علما قرار گرفته‏اند، و مسئولیت در درجه اولى‏ متوجه به آنهاست. لازم است آقایان به وسیله اعلامیه و نشریه پشتیبانى خودشان را از مطالبى که ما داریم اعلام فرمایند تا بلکه بتوانیم دولت را وادار کنیم به قبول مطالب شرعى خود. در هر صورت از مجالس دعا و تذکر استفاده باید کرد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.


روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

تلگراف [به آقاى حسن بحر العلوم (فراخوانى مردم و روحانیون در اعتراض علیه شاه)]

زمان: 12 اردیبهشت 1342/ 8 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: دعوت از علما و روحانیون براى گسترش اعتراضات علیه رژیم شاه‏

مخاطب: بحر العلوم، سید حسن‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

رشت- خدمت ذى شرافت حضرت مستطاب سید العلماء العاملین و حجت الاسلام و المسلمین آقاى بحر العلوم «1»- دامت برکاته‏

به عرض عالى مى‏رساند، مرقومه محترم که حاکى از سلامت وجود مبارک و تفقد از دعاگو بود موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند متعال خواستار، امید است با برکات ادعیه شریفه و احترامات به قدر میسور نگذاریم دستگاه به مقاصد شوم خود برسد

این جانب عازم هستم تا آنجا که ممکن است اقدام کنم و از هر چه پیشامد کند هراسى نکنم، تا بلکه تکلیف شرعى خود را ادا کرده باشم. اگر [در] شمال نشریه‏هایى به عنوان پشتیبانى از مقاصد اسلامى [منتشر] شود ظاهراً مؤثر است. حضور محترم مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقاى ضیابرى «2»- دامت برکاته- سلام مى‏رساند، و از جنابعالى و معظمٌ له امید دعاى خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

تلگراف [به آقاى سید مرتضى پسندیده (احوال‏پرسى)]

زمان: 12 اردیبهشت 1342/ 8 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

مخاطب: پسندیده، سید مرتضى‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

خمین- حضور مبارک مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج آقا مرتضى- دامت برکاته‏

به عرض عالى مى‏رساند، مرقوم مبارک که حاکى از سلامت وجود محترم بود، موجب تشکر گردید. حالت بنده بحمد اللَّه بد نیست، گرچه چند روزى است ناراحتى- فى الجمله- دارم و قلبم گاهى ناراحت است، لکن مهم نیست؛ شاید عوارض معده باشد. در این چند روز براى اغفال ما ظاهراً پیغامهایى داده شده است که ترتیب اثر نداده‏ایم، و تا دولت فعلى سرِ کار است ظاهراً نشود تفاهمى کرد. مبلغى که مرقوم شده بود به آقاى آقا هاشم بابت سهم امام داده شود، نمى‏توانم اجازه بدهم؛ لکن اگر از محل خودم به ایشان این مبلغ را مرحمت کنید قبول است. از حضرت عالى التماس دعاى خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

اگر مثل هر سال مَبلغى براى روغن به گلپایگان براى آقا روشن بفرستید که در «گوگد «1»» ساکن است، خوب است؛ زودتر بفرستید و مرقوم دارید.

 

اجازه نامه [به آقاى محمد علامى هشترودى، در امور حسبیه و شرعیه‏]

زمان: 12 اردیبهشت 1342/ 8 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: اجازه در امور حسبیه و شرعیه‏

مخاطب: علامى هشترودى، محمد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب مستطاب عماد الاعلام و حجت الاسلام آقاى آمیرزا محمد علامى هشترودى- دامت افاضاته- از قِبَل حقیر مجازند در تصدى امور شرعیه و حسبیه که تصدى آن در عصر غیبت ولى امر- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- از مختصات فقیه جامع الشرایط است «فله التصدی لما ذکر مع مراعاة الاحتیاط»؛ و نیز مجازند در اخذ سهمین مبارکین و ایصال سهم سادات عظام- کثّر اللَّه نسلهم المبارک- را به محل مقرر شرعى آن و صرف سهم مبارک امام- علیه السلام- را در اعاشه خود به نحو اقتصاد، و ثلث از بقیه آن را در اعلاى کلمه حق، و ایصال ما زاد آن را به این جانب براى اقامه حوزه مبارکه علمیه- صانها اللَّه عن الحدثان‏

 «و اوصیه- ایده اللَّه تعالى- بما اوصى به السلف الصالح من ملازمة التقوى و التجنب عن الهوى و التمسک بعروة الاحتیاط فى الدین و الدنیا؛ و ارجو منه ان لا ینسانى من صالح دعواته»؛ و السلام علیه و على اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ یوم الخمیس الثامن من ذى الحجه 1382

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

اجازه نامه [به آقاى سید محمد حسینى کاشانى، در امور حسبیه و شرعیه‏]

زمان: 12 اردیبهشت 1342/ 8 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: اجازه در امور حسبیه و شرعیه‏

مخاطب: حسینى کاشانى، سید محمد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقاى آقا سید محمد حسینى کاشانى- دامت افاضاته- از قِبَل حقیر مجازند در تصدى امور شرعیه و حسبیه که تصدى آن در زمان غیبت ولى امر- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- از مختصات فقیه جامع الشرایط است «فله التصدی لما ذکر مع مراعاة الاحتیاط»؛ و نیز مجازند در اخذ سهمین مبارکین و صرف آنها در اعاشه خود به نحو اقتصاد و ایصال بقیه از سهم سادات عظام- کثّر اللَّه نسلهم المبارک- را به محل مقرر شرعى آن و ما زاد از سهم مبارک امام- علیه السلام- را مى‏توانند حدود یک ثلث را در اعلاى کلمه حق مصرف نمایند و باقى را به این جانب ایصال نمایند براى اقامه حوزه علمیه- صانها اللَّه عن الحدثان‏

 «و اوصیه- ایده اللَّه تعالى- بما اوصى به السلف الصالح من ملازمة التقوى و مجانبة الهوى و التمسک بعروة الاحتیاط فى الدین و الدنیا؛ و أرجو منه ان لا ینسانى من صالح دعواته»؛ و السلام علیه و على اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ الثامن من ذى الحجه 1382

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

سخنرانى [در جمع روحانیون قم (ارزیابى قیام ملت)]

زمان: 12 اردیبهشت 1342/ 8 ذى الحجه 1382

مکان: قم، مسجد اعظم‏

موضوع: ارزیابى قیام ملت، و حوادث تلخ و شیرین سال 41 و اوایل سال 42

مناسبت: آغاز دروس حوزه پس از چهلم شهداى مدرسه فیضیه‏

حضار: روحانیون، طلاب و اهالى قم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

خداوندا، زبان ما را از بیهوده گفتن و گزاف و لغو و دروغ حفظ بفرما. خداوندا، قلوب ما را به نور اسلام و روحانیت روشن بفرما؛ خداوندا گوش شنوا عنایت بفرما به سلاطین دوَل اسلام، به رؤساى جمهور دوَل اسلامى، به نمایندگان مجلسیْن دوَل اسلامى، به نخست وزیران و وزراى دوَل اسلامى، به رؤساى دانشگاههاى دوَل اسلامى، به کارفرمایان و کارمندان دوَل اسلامى. خداوندا، آنها را قرار بده ...

جنایات با ماسک اسلام پناهى‏

این سال براى روحانیت، عرض کنم بسیار بد سالى بود و از جهتى بسیار خوب سالى بود: بد بود براى اینکه یک مملکتى که باید به دنیا معرفى بشود به اینکه مملکت صحیحى است، هیأت حاکمه درستى دارد، دستگاه عدالت دارد، دادگسترى دارد، محاکم قضایى دارد، اقتصادش خوب است، زراعتش خوب است؛ یک مملکتى که باید به صلاح و به صحت معرفى بشود در جامعه بشر، معرفى شد به مرکز فساد و مرکز هر چیزى که شما بخواهید اسمش را بگذارید؛ از آن بدتر، بخواهیم بگوییم مثل زمان مغول است، نمى‏توانیم همچو بى‏احترامى‏اى به مغول بکنیم. آنها یک جمعیتى بودند کفار، و شاید مهدور مى‏دانستند دم ما را؛ و وارد شدند در مملکت براى گرفتن مملکت اجنبى، آن هم مملکتى که بر خلاف مسلک آنها و دیانت آنها بود و کردند آن کارهایى را که کردند. اینجا در این قضایا، اینها مدعى اسلام هستند، مدعى ایمان هستند، مدعى تشیع هستند! در عین حال که با این ادعاها امرار روز مى‏کنند و امرار حیات مى‏کنند، کارهایشان‏ همان کارهایى است که مغول باید انجام بدهد، چنگیز باید انجام بدهد. در مراکز علمى مى‏ریزند، خون بچه‏هاى شانزده ساله و هفده ساله [را] مى‏ریزند، خراب مى‏کنند مرکزهاى علمى را، به علما اهانت مى‏کنند، فحشهاى ناموسى مى‏دهند، در حبس مى‏برند، زجر مى‏کنند، مى‏کشند، مى‏زنند، خونخوارى مى‏کنند؛ در عین حال نطق مى‏کنند، اظهار اسلامیت مى‏کنند، اظهار تشیع مى‏کنند، اظهار کشف [و] کرامت مى‏کنند. «1» آنها دیگر نمى‏گفتند که ما شیعه هستیم؛ دشمن بودند با ما، در حال تعدى وارد شدند در مملکت ما. اینها با حال دوستى و ادعاى دوستى، ادعاى تشیع، بالاتر از تشیع، با این ادعاها این اعمال را انجام دادند و مى‏دهند.

توطئه دیرینه بر ضد حوزه قم‏

من [آنچه‏] به شما عرض کنم مطلبى نیست که مال این چند ماهه باشد؛ این یک مطلب ریشه دار است، مطلبى است که مال چندین سال پیش از این است، اگر نگویم چهل و چند سال پیش از این، لا اقل بیست سال پیش از این است که اینها نقشه‏شان این بود که قم نباشد. در زمان حیات مرحوم آقاى بروجردى- رضوان اللَّه علیه- هم نقشه این بود که ایشان نباشند و قم نباشد. قم را براى «2» منافع خودشان مضر مى‏دانند. قم لشکر حق است؛ جنود ابلیس، جنود حق را با مقاصد خودشان مخالف مى‏دانند. در همان زمان ایشان هم، نسبت به ایشان تعبیراتى مى‏شده است که من نمى‏توانم در این منبر عرض کنم. همان وقت بوده است که، نقشه خارج این بوده است که قم نباشد تا ما هر کارى مى‏خواهیم انجام بدهیم و یک نفس کش در مقابل ما صحبت نکند، حرف نزند، بحث نکند، ایراد نکند، اعتراض نکند اینها از همان زمان مرحوم آقاى بروجردى، اگر نگویم از چهل و چند سال پیش از این، از زمان مرحوم آقاى بروجردى این نقشه را داشته‏اند، منتها با بودن ایشان مى‏دیدند که مفسده دارد اگر بخواهند کارهایى را انجام بدهند. بعد از اینکه ایشان تشریف بردند به جوار رحمت حق تعالى؛ از همان اول، اینها شروع کردند به اسم احترام از مرکزى، کوبیدن این مرکز را؛ نه از باب اینکه حُبى به آن مرکز داشته‏اند؛ به هیچ مرکزى از مراکز دیانت اینها احساس حُب نمى‏کنند؛ نه از باب اینکه به نجف علاقه داشتند، از باب اینکه قم را نمى‏خواستند. قم موى دماغ بود، نزدیک بود به اینها، مفاسد را زود ادراک مى‏کرد و کارهاى اینها زود برش منکشف مى‏شد. اینها قم را نمى‏خواستند منتها نمى‏توانستند به صراحت لهجه بگویند: قم نه، مى‏گفتند: نجف آره، مشهد آره؛ «در قم چیزى به نظر نمى‏خورَد»! «1» فهمیدند که چیزهایى به نظر مى‏خورَد، چیزهایى به چشم مى‏خورَد، چیزهایى به دهان مى‏خورَد، به گوش مى‏خورَد؛ فهمیدند که نه آن طور نبوده است. اینها از آن وقت نقشه کشیدند براى نابودى روحانیت و دنبالش نابودى اسلام و دنبالش نفع رساندن به اسرائیل و عمال اسرائیل.

عنصرى بیسواد در رأس دولت‏

از اول، مطلب این طور بود، منتها در پرده بود؛ اعلان نکرده بودند مطالبشان را؛ گاهى اعلان مى‏کردند، لکن مضمضه مى‏کردند مطلب کفر خودشان را. بعد از فوت ایشان، ابتداءً یک نقشه شیطانى کشیدند و در بلاد ایران، آنجاهایى که من مطلع شدم، از مردم مى‏خواستند التزام بگیرند به اینکه شما به فلان مرکز تلگراف کنید و انتخاب کنید فلان مرکز را؛ نه از باب اینکه علاقه‏اى به آن مرکز داشتند، از باب اینکه این مرکز را نمى‏خواستند. مردم اعتنا نکردند به آنها. [به‏] دنبال آن، نقشه‏ها کشیده شد، دولتها سر کار آمد؛ نمى‏دانم به آن دولتها این پیشنهادها شد و قبول نکردند، یا اینکه نتوانستند این قدر بى‏شرافتى بکنند. شاید شریف بودند، عالِم بودند، دکتر بودند، مهندس بودند، و نتوانستند با همه مراکز علم مخالفت کنند. تا اینکه منتهى شد به اینکه باید دولت، دولتى‏ باشد که علم نداشته باشد، قدر علم را نداند، تا کلاس پنج بیشتر درس نخوانده باشد، آن هم در کرج تحصیل اجازه نامه با اعمال نفوذ کرده باشد، نداند معناى علم چه هست، نداند معناى دیانت چه هست، نداند نقش روحانیت در بقاى این مملکت چیست، نفهمد مطالب را؛ سربسته و چشم بسته به او دیکته کنند و بگوید و نفهمد چه مى‏گوید، و بکند و نفهمد چه مى‏کند

دیدیم که از اولى که این دولت بیسواد و بى‏حیثیت روى کار آمد، از اولْ اسلام را هدف قرار داد: در روزنامه‏ها با قلم درشت نوشتند که بانوان را حق دخالت در انتخابات داده‏اند، لکن شیطنت بود؛ براى انعطاف نظر عامه مردم به آن موضوع بود که نظرشان به الغاى اسلام و الغاى قرآن، درست نیفتد؛ و لهذا، در اولى که اینجا ما متوجه شدیم و اجتماع شد و آقایان مجتمع شدند با هم براى علاج کار، توجه ما در دفعه اول منعطف شد به همان قضیه؛ بعد که مطالعه کردیم دیدیم آقا، قضیه، قضیه بانوان نیست، این یک امر کوچکى است؛ قضیه معارضه با اسلام است: منتخِب و منتخَب، مسلمان لازم نیست باشد، حَلْفِ «1» به قرآن لازم نیست باشد، قرآن را مى‏خواهیم چه کنیم؟ بعد که مصادف شدند با تودهنى از ملت مُسْلم، تأویل کردند حرفشان را به اینکه خیر، مراد ما از «کتاب آسمانى» قرآن است. ما هم ازشان پذیرفتیم؛ به حَسَب ظواهر شرع، لکن به مجرد اینکه اینها یک چند نفر عمله را دور خودشان دیدند و یک زنده باد و مرده باد را دیدند، باز همان مطالب خبیثشان را از سر گرفتند، همان مطلبى را که ابطال کرده بودند دوباره از سر گرفتند: دوباره تساوى حقوق مِنْ جَمیعِ الْجَهات. تساوى حقوق من جمیع الجهات، پایمال کردن چند تا حکم ضرورى اسلام است، نفى کردن چند تا حکم صریح قرآن است. بعدش باز دیدند که مصادف شد با یک ناراحتیها و یک حرفها و یک چیزهایى؛ حاشا کردند؛ وزیرشان یک جا حاشا کرد، امیرشان یک جا حاشا کرد

در روزنامه‏ها به صراحتِ لهجه نوشتند که بردن بانوان به سربازى، تصویبش در دست‏ تنظیم است؛ لکن بعد از آنکه دیدند که خیلى فضاحت بار آمد [و] مردم ناراحت شدند، همان نوکرهاى ارباب، به حَسَب واقع هم ناراحت شدند؛ وقتى دیدند [مردم‏] ناراحت شدند، گفتند: اکاذیب است. پرونده‏سازى خواستند بکنند؛ پرونده‏سازیهاى بچگانه مضحک بکنند.

شاه و یورش به مراکز دین و دانش‏

این سال بد بود براى اینکه حمله به اسلام زیاد شد، حمله به قرآن زیاد شد؛ مراکز علم را کوباندند به حَسَب توهّم خودشان؛ بچه‏هاى ما را، عزیزهاى ما را زدند، سرهایشان را شکستند، پاهایشان را شکستند، بعضى‏شان را کشتند، از پشت بامها انداختند. اگر اینها دهقانها بودند، «1» پس چرا این دستگاه انتظامى کمکشان مى‏کرد؟ اینکه دیگر مخفى نبود؛ این را صد هزار جمعیت از توى خیابانها و از توى صحن و از توى مدرسه، خوب مى‏دیدند که دستگاه شهربانى دارد کمک مستقیم مى‏کند؛ این دهقانها را کمک مى‏کرد بر ضد اسلام. اگر راست مى‏گویند که دهقانها بوده‏اند، پس چرا وقتى که مَرْضاى ما را بردند در مریضخانه‏ها، شهربانى و [ساواک‏] فرستادند گفتند: دشمنهاى اعلیحضرت را مى‏برید در مریضخانه؟ پدرتان را در مى‏آوریم، اینها باید بروند. اگر دهقانها بودند، به اعلیحضرت چه کار دارد؟ اگر کماندوها بودند و آنهایى که مربوط به خود ایشان است و از دستگاه خود ایشان هست، [آیا] با قول ایشان بوده، با فرمان ایشان بوده است و یا بدون اطلاع و بدون فرمان؟ اگر با اطلاع است، خوب بگویید ما تکلیفمان را با ایشان بفهمیم؛ خوب بفهمیم؛ خوب ما، طرفمان کى است؟ یک نفر است. اگر این طور نیست، خوب بگویند تا ما بفهمیم که این کماندوها سرِخود آمدند؟! و همین طور بیخودِ بیخودى آمدند؟! یا سازمان امنیت اینها را آورد؟ یا شهربانیها آوردند؟ یا نخست وزیر امر کرد، یا فلان وزیر و فلان امیر امر کرد؟ خوب بگویند کى این کارها را کرده؛ چرا حاشا مى‏کنند؟

پیش هر که مى‏روى، گردن دیگرى مى‏گذارد، به هر که اعتراض مى‏کنى، به دیگرى نسبت مى‏دهد، دستگاه شهربانى مى‏گوید که سازمان امنیت؛ سازمان امنیت مى‏گوید شهربانى؛ دوتایشان مى‏گویند: امر اعلیحضرت؛ راست مى‏گویند که امر اعلیحضرت است؟ اعلیحضرت با دیانت اسلام مخالف است؟ واقعاً با قرآن مخالف است اعلیحضرت، به حَسَب قول اینها؟ اگر مخالف است، آن حرفها چه هست دیگر؟ آن همه کشف و کرامت کجاست؟ اگر مخالف نیستند، پس چرا جلوگیرى نمى‏کنند از این وحشیگریها؟ چرا تودهنى نمى‏زنند به این شهربانیها، به این سازمانها، به این نخست وزیرها؟ ایشان که فعال ما یشاءاند مى‏توانند یک همچه کارى را بکنند؛ حالا که دیگر مطلبى نیست، برگرد [ند] به عصر سابق [دوران استبداد] و قبل از صد سال پیش از این. حالا که مطلب این طورى است، خوب بزنند تودهنى به اینهایى که کار بد مى‏کنند، کارهاى خلاف اسلام مى‏کنند، کارهاى خلاف دیانت مى‏کنند و نسبت مى‏دهند به ایشان؛ تبرئه کند خودش را. آقا، نمى‏شود سلطان اسلام با اسلام مخالف باشد؛ نمى‏شود این. اگر نیستند بگویند، اظهار کنند، اظهار تأسف کنند به اینکه مردک «1» آمده است، ریخته مدرسه فیضیه را خراب کرده است.

دیدارى از فیضیه به خون خفته‏

بنده [هنوز] این مسائلِ جوانهاى خودمان را ندیدم، و بعد از مباحثه مى‏روم مى‏بینم. اول وقتى است که مى‏روم مى‏بینم. برویم آنجا یک فاتحه‏اى بخوانیم براى آنهایى که کشتند [گریه حضار]؛ یک اظهار تأثرى بکنیم براى اینها؛ اینها که نمى‏گذارند ما فاتحه هم بگیریم [گریه حضار]. اگر دهقانها کردند، پس چرا نمى‏گذارید فاتحه بگیریم؟ چرا فاتحه تهران را به هم مى‏زنید؟

سال بدى بود براى اینکه مفتضح شد هیأت حاکمه؛ مفتضح شد دستگاه جبار؛ و ما نمى‏خواستیم. ما نمى‏خواهیم که مملکت ما در خارج معرفى بشود که همچو عناصر خبیثى سرِ کارند؛ ما نمى‏خواستیم این را. ما مى‏خواهیم که مملکت ما از آن نقطه اولى‏اش تا آن آخرش، جورى باشند، طورى سلوک بکنند که مایه افتخار یک مملکتى باشد. بگویند آقا، ما امیر کبیر داریم؛ وزراى سابق، مشاورین سلاطین سابق، علما بودند؛ على بن یقطین بوده است؛ گاهى ائمه اطهار- علیهم السلام- بوده‏اند.

خطر عمال اسرائیل‏

حالا مشاورین کیانند؟ اسرائیل!؟ مشاورها اسرائیل، از یهود .... دو هزار نفر بهایى را به اقرار خودشان که در روزنامه دنیا «1» [نوشته است‏]- بعد فردا مردک [شاه‏] نگوید که اشاعه اکاذیب است- در روزنامه دنیا دو هزار نوشته است، اسرائیل بهایى را، اسم بهایى [را] نیاورده؛ [نوشته‏] بعض وابستگان به مذاهب، اسمش را مذهب گذاشت!؛ دو هزار نفر را، و مى‏گویند پنج هزار است، دوتایش را اینجا نوشته است، اینکه نوشته حالا؛ اینها با کمال احترام- نه مثل حاجیهاى بدبخت ما که وقتى مى‏خواهند تذکره «2» به آنها بدهند، باید چقدر زحمت بکشند، چقدر رشوه بدهند، چقدر بیچارگى بکشند تا اینکه یک چند را رد کنند، چند تا را قبول بکنند، آن وقت در فرستادنشان چه فضاحتها باشد، در برگشتنشان چه فضاحتها باشد؛ وقتى هم مکه مى‏روند، در «منى»، حتى آن نماینده بى‏عرضه آنجا هم شکایت مى‏کند که فلان آقا «3» را بگیرید از باب اینکه جایى حرف حقى زده است، گفته اسلام در خطر است از دست یهود. آقا مگر شما یهودید؟ مگر مملکت ما، مملکت یهود است؟- دو هزار نفر را با کمال احترام، با دادن به هر یک از اینها پانصد دلار ارز، به هر یک پانصد دلار از مال این ملت مُسْلم به بهایى داده‏اند، ارز داده‏اند، به هر یک هزار و بیست تومان تخفیف هواپیما [داده‏اند]، چه بکنند؟ بروند در جلسه‏اى که بر ضد اسلام در لندن تشکیل شده است شرکت کنند.

سکوت مرگبار و همراهى با رژیم جبار

واى بر این مملکت! واى بر این هیأت حاکمه! واى بر این دنیا! واى بر ما! واى بر این علماى ساکت! واى بر این نجف ساکت، این قم ساکت، این تهران ساکت، این مشهد ساکت! این سکوت مرگبار، اسباب این مى‏شود که زیر چکمه اسرائیل، به دست همین بهاییها؛ این مملکت ما، این نوامیس ما، پایمال بشود. واى بر ما! واى بر این اسلام! واى بر این مسلمین! اى علما، ساکت ننشینید؛ نگویید عَلى‏ مَسْلَک الشَّیْخ «1»- رضوان اللَّه علیه- و اللَّه، شیخ اگر حالا بود، تکلیفش این بود

سکوت؛ امروز سکوتْ همراهى با دستگاه جبار است؛ نکنید سکوت. دو هزار بهایى را با پانصد دلار ارز به هر یک، و هزار و بیست تومان تخفیف هواپیما؟! اینها در روزنامه دنیاست. یک شخصى به من گفت که یک معامله‏اى کرده است شرکت نفت با ثابت پاسال «2» و در این معامله تخفیفى داده است که بیست و پنج میلیون تومان در این تخفیف نفع برده است؛ براى نفع این جمعیتى که فرستادند به لندن بر ضد اسلام. این وضع نفت ما، این وضع ارز مملکت ما، این وضع هواپیمایى ما، این وضع وزیر ما، این وضع همه ما؛ سکوت کنیم باز؟ هیچ حرف نزنیم؟ حرف هم نزنیم؟ ناله هم نکنیم؟ خانه‏هایمان را خراب مى‏کنند آخ نگوییم؟

وضع ما با این «اعلیحضرت»

مردک مى‏فرستد رئیس شهربانى را، رئیس این حکومت خبیث را، مى‏فرستد منزل آقایان. «3» من راهشان ندادم. اى کاش راه داده بودم تا آن روز دهنشان را خرد کرده بودم! مى‏فرستند منزل آقایان که اگر نَفَستان در فلان قضیه «4» درآید، فرموده‏اند

اعلیحضرت فرموده‏اند: اگر نفس شما درآید، مى‏فرستیم منزلهایتان را خراب مى‏کنیم، خودتان را هم مى‏کشیم، نوامیستان را هَتْک مى‏کنیم. این وضع ماست با این اعلیحضرت، اگر اینها راست مى‏گویند. اگر دروغ مى‏گویند، پس ایشان بگویند: دروغ مى‏گویند؛ ایشان بفرمایند، اعلام کنند که حکومت قم «1» دروغ گفته است تا من پدر حکومت قم را درآورم؛ بگویند: رئیس شهربانى دروغ گفته تا من زیر چکمه اهل علم، پدرش را درآورم؛ نمى‏گوید که‏ و اما سال خوبى بود براى اینکه روحانیت ارزش خودش را به دنیا اعلام کرد؛ فهماند که آنکه صحبت مى‏کند، باز روحانى است، آنکه ایستادگى مى‏کند در مقابل ظلم و جور ظالم و جائر، باز حوزه‏هاى علمیه است؛ کتک مى‏خورد، داد مى‏زند، کشته مى‏دهد، فریاد مى‏کند، مدرسه فیضیه‏اش را خراب مى‏کنند، اعتنا نمى‏کند، باز صحبت خودش را مى‏کند؛ هر کارى سرش بیاورند، این صحبت مى‏کند. روحانیت موجودیت خودش را به همه عالَم اعلام کرد. پس بد بود چون هیأت حاکمه، فضاحتِ ایران را در همه جا اعلام کرد؛ و خوب بود براى اینکه روحانیتْ حیثیت خودش را به عالَم معرفى کرد. فهماند به عالَم که ما آدمیم، روحانى هستیم ما. همه‏اش قضیه ذکر و دعا نیست؛ ما داد مى‏زنیم، ما مى‏گوییم نباید بکنید این کارها را، ما نصیحت مى‏کنیم به شما.

رفراندم رسواى شاه‏

من نصیحت کردم به شاه. فرستاد آدم آنجا؛ در آن اول امر، قبل از رفراندم، به وسیله بهبودى، «2» به وسیله پاکروان «3» پیغام دادم به او، آقا! نکن این کار را، این رفراندم را نکن؛ این خوب نیست براى شما [که‏] این کار را بکنید، دست به این قانون نزن. اگر امروز ارسنجانى «4» چهار تا رعیت را بیاورد برقصاند و بگویند: زنده باد؛ فردا چهار تا رعیت‏ مى‏آیند و مى‏گویند: مرده باد! نکن این کار را؛ صلاح نیست بکنى این کار را. گوش نکرد، دیدید چه جور شد. دو هزار نفر رأى نداشتند اینها، باقى‏اش زور بود. همه مى‏دانند بازار تهران بسته شد که رأى ندهد، بازار قم بسته شد که رأى ندهد، سایر شهرستانها رأى ندادند؛ اینها دو هزار تا رأى آزاد بدون سرنیزه نتوانستند تهیه کنند

ما نمى‏خواستیم این طور مفتضح بشوى «1» ما نمى‏خواستیم ملت از تو رویگردان بشوند. ما مى‏خواستیم شما آدمى باشى که وقتى یک چیزى را بگویى [مثلًا] «اى ملت»، تمام ملت لبیک بگویند. ما میل داریم شاه ما این جور باشد؛ ما میل داریم وزیر ما این جور باشد که اگر یک مطلبى را گفت تمام ملت با او موافق باشند نه اینکه با حرفهایش [ادعا کند] «شش میلیون»، «شش میلیون»؟!! «2» به جان عزیز شما، اگر اینها چند هزار هم داشتند؛ باقى‏اش با پر کردن صندوق. شاید به سمع ایشان نرسیده. شاید آنها گفته‏اند به او که خیر «شش میلیون، اکثریت قاطع». و الّا شاه که دروغ نمى‏گوید؛ نمى‏شود که دروغ بگوید. «با اکثریت قاطع! تمام قاطبه اهل ایران!» پس بازار تهران از اهل ایران نیست؟ خیابانهاى تهران اهل ایران نیستند؟ قم از اهل ایران نیست؟ روحانیین از اهل ایران نیستند؟ سایر شهرستانها ایرانى نیستند؟ این ایران کجاست؟ این آرا از کجا آمد؟

بد شد امسال براى اینکه این مطالب واقع شد؛ و خوب شد براى اینکه شما آقایان زنده کردید اسلام را، ایستادید در مقابل ظلم؛ ایستادید، اگر نایستاده بودید خدا مى‏داند که حالا رفته بودند تا آن آخر. ایستادگى شما اسباب این شد که حاشا کردند مطالبشان را؛ گفتند: «خیر، طلاق به دست مرد است؛ کى ما گفتیم؟» تساوى حقوق این است؟ دِ مردک از «حزب مردم» است. «3» ... که داد زد که «تساوى حقوق من جمیع الجهات» تساوى حقوق من جمیع الجهات، از این طرف مى‏گویند؛ از آن طرف مى‏گویند: کى ما گفتیم طلاق به دست زن باشد؛ نخیر طلاق به دست مرد است. از آن طرف مى‏گویند: نخیر کى‏ ما راجع به ارث گفتیم؛ نخیر ارث هم همان طورى است که خدا گفته. از آن طرف هم مى‏گویند: کى ما گفتیم زنها بروند به نظام وظیفه. تو روزنامه‏هایتان هست آقا! این روزنامه‏هایى که دیکته مى‏کند سازمان امنیت، و مى‏نویسند

مى‏گویند که مدیر کیهان «1» گفته است: ما دیگر راحتیم؛ براى اینکه آن وقت ما مى‏نوشتیم و اینها «2» نظر مى‏کردند، حالا خودشان مى‏نویسند، ما دیگر راحتیم. منتها این اعتراض هست که آقا! چرا این قدر بى‏حیثیت هستید که آنها بنویسند و شما هم بنویسید؟ چرا باید مطبوعات ما این قدر بى‏حیثیت باشند؟

خطر صهیونیسم‏

خوب بگویید آقا حرف را؛ [مگر] چه مى‏کنند؟ اگر همه علماى اسلام یک مطلبى را بگویند، حالا که خطر بر اسلام وارد شده و آن خطر یهود است و حزب یهود- که همین حزب بهاییت است- این خطر که حالا نزدیک شده، اگر آقایان، علماى اعلام، خطبا، طلاب، همه با هم هم صدا بگویند که آقا ما نمى‏خواهیم که یهود بر مقدرات مملکت ما حکومت کند، ما نمى‏خواهیم که مملکت ما با مملکت یهود هم پیمان بشود در مقابل پیمان اسلامى؛ آنها- مسلمین- با هم هم پیمان مى‏شوند، آقایان با یهود هم پیمان مى‏شوند! خوب، چه وضعى است این مملکت؟ اگر نوکر هم هستید چرا این قدر نوکر؟! من سرم درد مى‏کند؛ و من براى خواندن یک فاتحه لازم مى‏دانم بروم به مدرسه فیضیه؛ و از خداى تبارک و تعالى، مى‏خواهم که در این سال و سالهاى بعد، همه سالم باشید، اسلام مؤید باشد، اسلام مؤید باشد.

 

اجازه نامه [به آقاى عبد الرسول تقوایى مازندرانى، در امور حسبیه و شرعیه‏]

زمان: 13 اردیبهشت 1342/ 9 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: اجازه در امور حسبیه و شرعیه‏

مخاطب: تقوایى مازندرانى، عبد الرسول‏

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم. الحمد للَّه رب العالمین، و صلى اللَّه على خیر خلقه و افضل بریته محمد و عترته الطاهرین. و بعد، جناب مستطاب ثقة الاسلام و المسلمین آقاى حاج شیخ عبد الرسول تقوایى مازندرانى- دامت تأییداته- از قِبَل این جانب در تصدى امور حسبیه «التى لا یجوز التصدی و التعرض لها الّا للحاکم الشرعى او المأذون من قِبَله» مأذون و مجازند. و همچنین مأذونند که وجوه شرعیه از قبیل زکوات و مظالم و نذورات مطلقه را اخذ و در موارد مقرره شرعیه صرف، و سهم مبارک امام- ارواحنا فداه- را قبض و مقدار یک ثلث آن را در معاش خود در فرض حاجت و سایر موارد منطبقه صرف، و دو ثلث دیگر را از جهت اقامه حوزه‏هاى علمیه به این جانب ایصال نمایند. «و اوصیه- ایّده اللَّه تعالى- بملازمة التقوى و سلوک سبیل الاحتیاط»؛ و السلام علیه و رحمة اللَّه و برکاته. 16 ذى الحجة الحرام 1380. الاقل عبد الهادى الحسینى شیرازى‏]

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

به طورى که مرقوم فرموده‏اند از قِبَل حقیر نیز مجاز مى‏باشند.

تاریخ نهم شهر ذى الحجة الحرام 1382

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

پیام [به آقاى خویى، علما و روحانیون (تصمیم رژیم شاه بر تغییر احکام اسلام)]

زمان: 14 اردیبهشت 1342/ 10 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: تصمیم دستگاه جبار بر تغییر احکام اسلام‏

مخاطب: خویى، سید ابو القاسم (از مراجع بزرگ تقلید)، علما و روحانیون حوزه نجف‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

نجف- به وسیله حضرت آیت اللَّه خویى- دامت برکاته‏

خدمت ذى شرافت حضرات افاضل انام و ثقات اسلام، محصلین والا مقام نجف اشرف- دامت تأییداتهم‏

تلگرافات عدیده حضرات آقایان مبنى بر اظهار تأثر و تألم در فاجعه عظیمه که بر اسلام و مسلمین عموماً و بر روحانیون خصوصاً وارد شده است موجب تشکر گردید. خداوند تعالى شما سربازان فداکار امام عصر و ناموس دهر- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- را براى اسلام حفظ کند و توفیق خدمت به دیانت مقدسه مرحمت فرماید

ما امروز مواجه هستیم با دستگاه جبارى که در نظر دارد احکام اسلام را یکى پس از دیگرى تغییر دهد. آنچه تا کنون با صراحت در نطقهاى خود اظهار کرده‏اند تساوى حقوق زن و مرد است در همه جهات که چندین حکم ضرورى اسلام پایمال مى‏شود. اخیراً در طرحى که وزیر دادگسترى تهیه کرده است قید رجولیت «1» و اسلام را از قضات لغو کرده، و چیزهاى وحشتناکى در زیر پرده است که اگر غفلت شود اساس مذهب در معرض خطر است‏

حضرات افاضل متذکر باشند که امروز تکلیف به همه طبقات متوجه است. مراجع عظام و علماى اسلام و فضلاى محترم و سایر طبقات، همه مکلف هستند به مقدار میسور براى دفاع از اسلام و احکام مقدسه تشریک مساعى کنند. لازم است طبقه جوان و فضلاى محترم از صاحبان نفوذ استدعا کنند که توجه بیشترى به وضع ایران- تنها مرکز تشیع- بفرمایند، و از بست و بند و زمزمه‏هاى ناموزونى که از طرف دستگاه جبار القا مى‏شود احتراز نمایند.

این جانب با تمام مشکلات و تهدیدات و تضییقات و اهانتها عازم هستم، به خواست خداوند متعال، از پا ننشینم تا حصول مقصد نهایى و جلوگیرى از تجاوز به حدود شرع مطاع یا تحصیل عذر در درگاه قادر متعال. و رجاى واثق دارم که توفیق حاصل خواهد شد. از انفاس قدسیه حضرات افاضل- ایّدهم اللَّه تعالى و سَدّدهم- تمناى دعا داریم براى پیشرفت مقاصد اسلامى در تحت قبّه مطهره موالى عظام و ائمه انام- صلوات اللَّه و سلامه علیهم- سِیّما «1» امیر المؤمنین و امام المتقین- صلوات اللَّه و سلامه علیه. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

10 ذى الحجة الحرام 82

پیام [به علماى اعلام و فقهاى همدان (تصمیم رژیم بر هدم اسلام)]

زمان: 16 اردیبهشت 1342/ 12 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: تصمیم دستگاه جبار براى هدم اسلام و مذهب تشیع‏

مخاطب: علماى اعلام، حجج اسلام و فقهاى همدان‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضور شریف حضرات علماى اعلام و حجج اسلام و فقهاى عظام- دامت برکاتهم و علت کلمتهم‏

تلگراف محترم مبنى بر تأسف و تأثر از فاجعه عظیمه وارد بر اسلام و مسلمین، و اعلام پشتیبانى از حوزه مقدسه و مقاصد شرعیه که جمیع علماى اسلام و طبقات مسلمین در آن شریک هستند، موجب تشکر گردید

بدیهى است با این شیوه که دستگاه جبار در پیش گرفته، اگر مسلمین غفلت کنند و مراقبت شدید نکنند و کوشش در دفاع از حریم قرآن کریم و اسلام نکنند، زمانى نگذرد که خداى نخواسته دستگاه ناپاک و عمال اجنبى از احکام ضرورى اسلام تجاوز کرده به اساس اسلام مقدس ضربه وارد خواهند کرد. شواهدى در دست است که دستگاه جبار، به حکم الزام و خباثت ذاتى، در صدد هَدْم اساس است. حمله مسلحانه به مرکز فقاهت و هَتْک مراجع و فقهاى اسلام و حبس و زجر شاگردان مکتب اسلام و اهانت به قرآن کریم و سایر مقدسات مذهبى، نمونه بارز آن است. اعلام به تساوى حقوق زن و مرد از هر جهت، الغاى اسلام و رجولیت از منتخَب و منتخِب و الغاى اسلام و رجولیت از شرایط قضات، نمونه ظاهر دیگرى است. سختگیرى کردن و اجحاف نمودن به حجاج بیت اللَّه الحرام، و در مقابل، وسایل فراهم نمودن و تسهیل نمودن براى مسافرت چند هزار نفر عمال اسرائیل به لندن براى توطئه بر ضد اسلام، و به آنها اسم مذهب گذاشتن (چنانچه [در] بعضى روزنامه‏ها [ست‏]، که حتماً تحت نظر سازمانهاى دولتى و به دیکته‏ آنهاست) یکى دیگر از نمونه‏هاى انحراف دستگاه جبار است. تخفیف در کرایه طیاره و به هر مسافرى از فرقه ضالّه «1» پانصد دلار ارز دادن نمونه دیگرى است. زمزمه «تغییر خط» که اخیراً بار دیگر آغاز شده، و زمزمه‏هاى دیگر، که ذکر آن اکنون صلاح نیست، و تعبیرهاى بسیار ننگینى که در نطقهاى مبتذلشان شده و مى‏شود، یکى دیگر از همان نمونه‏هاست. اینها و امثال اینهاست که این جانب را به وحشت انداخته. و براى من جاى شبهه نیست که سکوت در مقابل دستگاه جبار علاوه بر هَدْم اسلام و مذهب تشیع، نابودى با ننگ است ....

امروز مسلمین، و خصوصْ علماى اعلام، در مقابل خداى تبارک و تعالى مسئولیت بزرگى دارند. با سکوت ما نسلهاى آتیه إلى الأبد در معرض ضلالت و کفر هستند و مسئول آن ما هستیم. خطر اسرائیل و عمال ننگین آن، اسلام و ایران را تهدید به زوال مى‏کند. من براى چند روز زندگى با عار و ننگ ارزشى قائل نیستم. و از علماى اعلام و سایر طبقات مسلمین انتظار دارم که با تشریک مساعى، قرآن و اسلام را از خطرى که در پیش است نجات دهند. و از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و علماى اسلام را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

اجازه نامه [به آقاى عباس على کاظمى، در امور حسبیه و شرعیه‏]

زمان: 16 اردیبهشت 1342/ 12 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: اجازه در امور حسبیه و شرعیه‏

مخاطب: کاظمى، عباس على‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب مستطاب عماد الاعلام و مروّج الاحکام آقاى آقا شیخ عباس على کاظمى- دامت تأییداته- که موصوف به وثاقت مى‏باشند از قِبَل حقیر مجازند در تصدى امور شرعیه و حسبیه که تصدى آن در عصر غیبت ولى امر- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- از مختصات فقیه جامع الشرایط است «فله التصدی لما ذکر مع مراعاة الاحتیاط»؛ و نیز مجازند در اخذ سهم مبارک امام- علیه السلام- و صرف آن در اعاشه خودشان به نحو اقتصاد و ایصال ما زاد آن را بعد از جواز صرف ثلث آن در اعلاى کلمه حق نزد این جانب براى اقامه حوزه مبارکه علمیه- صانها اللَّه تعالى عن الحدثان‏

 «و اوصیه- وفّقه اللَّه تعالى- بما اوصى به السلف الصالح من ملازمة التقوى و مجانبة الهوى و التمسک بعروة الاحتیاط فى الدین و الدنیا؛ و أرجو منه ان لا ینسانى من صالح دعواته»؛ و السلام علیه و على اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.

بتاریخ الثانى عشر من ذى الحجة الحرام سنة 1382 الهجریة- على هاجرها و آله الصلاة و السلام.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

پیام [به علما و روحانیون کرمان (سوء نیت رژیم نسبت به احکام اسلام)]

زمان: 17 اردیبهشت 1342/ 13 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: سوء نیت دستگاه جبار نسبت به احکام اسلام‏

مخاطب: علما و روحانیون کرمان‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

13 شهر ذى الحجة الحرام 82

خدمت ذى شرافت حضرات علماى اعلام و حجج اسلام کرمان- دامت برکاتهم و علت کلمتهم‏

محترما به عرض مى‏رساند، لازم است از اقدامات حضرات آقایان در اعلاى کلمه حق و ابطال باطل تشکر کنم و توفیق و تأیید علماى اعلام را در دفاع از حریم مقدس قرآن و اسلام از خداوند تعالى مسألت نمایم‏

لازم است تذکر دهم که دستگاه جبار نسبت به احکام مقدسه اسلام سوء نیت دارد. رجوع به اعمال ناشایسته و نطقهاى آنها در هر فرصت این حقیقت اسفناک را واضح مى‏کند. کراراً در بیانات خود گفته‏اند و اعلام نموده‏اند، تساوى حقوق زن و مرد را که در اثر آن چندین حکم ضرورى محو خواهد شد. اخیراً وزیر دادگسترى «1» در طرح خود قید رجولیت و اسلام را از شرایط قضات الغا نمود. دستگاه جبار وسایل اجتماع فرقه ضالّه «2» عمال اسرائیل را در لندن فراهم نمود. و به طورى که در بعض روزنامه‏ها منتشر شد به هر یک از دو هزار نفر مسافر یا بیشتر پانصد دلار ارز داد و در قیمت بلیط هواپیما هر نفرى را قریب هزار و دویست تومان تخفیف دادند تا جلسه ضد اسلامى را تشکیل دهند و آنها را به عنوان فرقه مذهبى معرفى کردند.

لازم است علماى اعلام متذکر شوند که با جزئى غفلت و اهمال، اسلام و مملکت اسلامى از دست خواهد رفت؛ و با وحدت کلمه مسلمین خصوصا علماى اعلام، خطر مرتفع خواهد شد. باید آقایان جدیت کنند در تحصیل وحدت کلمه، و در تذکر به طبقات مسلمین. و از خطرهاى بزرگى که متوجه اسلام است آنها را آگاه کنند. این جانب مصمم هستم که با تمام قوا از اعمال خلاف اسلامى دستگاه جبار جلوگیرى کنم، و به خواست خداى متعال پیروزى نهایى با ماست؛ و کَلِمةُ اللَّهِ هِىَ العُلیا. «1»

اینک دستگاه فاسد جبار با هر وسیله به هتک و تهدید و ارعاب ما دست زده است و از هیچ جنایتى خوددارى نمى‏کند. براى به هم زدن حوزه علمیه به نفع اسرائیل فعالیت مى‏کند. با اسرائیل در مقابل دول اسلامى پیمان بسته یا مى‏خواهد ببندد. امروز روزى نیست که مسلمین در مصالح اسلام و خودشان نظر نداشته باشند، و نسبت به خطرهاى محتمله بى‏تفاوت باشند. تکلیف بر علماى اعلام- کثّر اللَّه أمثالهم- بیشتر متوجه است. آنها کفیل ایتام آل محمد- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- مى‏باشند. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمین را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

اجازه نامه [به آقاى سید ابو الفضل جزایرى، در امور حسبیه و شرعیه‏]

زمان: 19 اردیبهشت 1342/ 15 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: اجازه در امور حسبیه و شرعیه‏

مخاطب: جزایرى، سید ابو الفضل‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقاى آسید ابو الفضل جزایرى- دامت افاضاته- از طرف حقیر مجازند در تصدى امور شرعیه و حسبیه که تصدى آن در عصر غیبت ولى امر- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- از مختصات فقیه جامع الشرایط است «فله التصدی لما ذکر مع مراعاة الاحتیاط»؛ و نیز مجازند در اخذ سهمین مبارکین و صرف آنها در اعاشه خودشان به نحو اقتصاد، و ایصال ما زاد از سهم سادات عظام- کثّر اللَّه نسلهم المبارک- را به محل مقرر شرعى آن، و ما زاد از سهم امام- علیه السلام- را نزد این جانب جهت اقامه حوزه مبارکه علمیه- صانها اللَّه عن الحدثان‏

 «و اوصیه- ایّده اللَّه تعالى- بما اوصى به السلف الصالح من ملازمة التقوى و مجانبة الهوى و التمسک بعروة الاحتیاط فى الدین و الدنیا؛ و ارجو منه ان لا ینسانى من صالح دعواته»؛ و السلام علیه و على اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ الخامس عشر من ذى الحجه 1382

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

نامه [آقاى سید کاظم شاهنگیان درباره اعمال ضد اسلامى دولت‏]

زمان: 20 اردیبهشت 1342/ 16 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: اعمال ضد اسلامى دولت‏

مخاطب: شاهنگیان، سید کاظم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

خدمت ذى سعادت جناب مستطاب مروّج الاحکام و ثقة الاسلام آقاى آقا سید کاظم شاهنگیان- دامت افاضاته‏

محترماً معروض مى‏دارد، ان شاء اللَّه مزاج شریف خالى از نقاهت است. مرقوم شریف واصل و موجب تشکر گردید. از احساسات و اقدامات جنابعالى متشکر؛ امید است ان شاء اللَّه تعالى با ادعیه خالصه جنابعالى و همت آقایان و سایر اهالى محترم ایران خصوصاً تهران موفق شویم به حفظ شعائر مذهبى و دفاع از حریم قرآن و اسلام؛ و نگذاریم مخالفین اسلام و تشیع و مملکت جعفر بن محمد الصادق- صلوات اللَّه و سلامه علیه و على آبائه و أجداده الطاهرین- به مقاصد پلید خود نایل شوند

لازم است جنابعالى متوجه باشید که اعمال ضد اسلامى دولت حاضر خطر را نزدیک نموده: اخیراً به دو هزار نفر بهایى تذکره دادند و به لندن رفتند براى شرکت در محفلى که به ضد اسلام تشکیل مى‏شود، و به هر یک پانصد دلار ارز و هزار و بیست تومان تخفیف بلیت هواپیما دادند. خدا مى‏داند این مجلس ملعون چه مفاسدى براى اسلام و مذهب دربردارد. مردم را آگاه فرمایید. به علماى اعلام تذکر دهید براى این امور فکرى کنند. در خاتمه رجاى دعاى خیر از جنابعالى دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

سخنرانى [در جمع روحانیون و مردم همدان (در معرض خطر بودن دین)]

زمان: 23 اردیبهشت 1342/ 19 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: در معرض خطر بودن دین‏

مناسبت: فرا رسیدن عید سعید غدیر

حضار: گروهى از روحانیون و مردم همدان «1»

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

تقویت اسرائیل و بهاییها توسط دولت‏

من از محبت شما متشکرم. سلام مرا به عموم مردم و روحانیون همدان برسانید و بگویید: دین شما مردم مسلمان در معرض مخاطره و هجوم قرار گرفته است؛ دولت شما مى‏خواهد به دست بهاییها و اسرائیلیها شما را از بین ببرد. بدانید که دولتِ شما به دو هزار نفر بهایى، هر یک پانصد دلار کرایه طیاره داده که به لندن بروند، جمع شوند و علیه قرآن و پیغمبر شما تصمیم بگیرند. دولتِ شما در یک معامله فروش روغن و مواد نفتى از شرکت نفت به «ثابت پاسال «2»» بهایى، پنج میلیون تومان استفاده رسانیده است که با این پول، مخارج اعزام بهاییها به لندن و تبلیغات بهایى تأمین بشود. به مردم بگویید: از مالیاتى که دولتِ شما از شما مسلمانها مى‏گیرد، این مخارج را مى‏کند، و یهودى و اسرائیلى و بهایى را تقویت مى‏کند اطلاع کامل دارم، مى‏خواهند بر خلاف تمایل ملت مسلمان ایران و سایر ملل اسلامى و عرب، دولت اسرائیل را به رسمیت بشناسند؛ ولى هنوز مثل اینکه جرأت نکرده‏اند و از شما وحشت دارند که موضوع را رسماً اعلام کنند. دو سال قبل همین کار را کردند که مورد اعتراض علما و مردم مسلمان قرار گرفت؛ فورى تکذیب کردند. حالا هم همین خیال را دارند. شما به دیگران، و دیگران به دیگران، و همه به همه، بگویید: آماده باشند، متحد باشند، تا روزى که بنا شود با مشت به دهان این دولت نوکر اجنبى و ضد اسلام بکوبیم. خدا با ماست و پیشرفت از آنِ ما خواهد بود.

 

پیام [به روحانیون و ملت مسلمان ایران (افشاى جنایتهاى رژیم شاه)]

زمان: 28 اردیبهشت 1342/ 24 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: دعوت از روحانیون و وعاظ براى افشاى جنایتها و خیانتهاى رژیم شاه‏

مناسبت: آغاز ماه محرّم‏

مخاطب: روحانیون، وعاظ و ملت مسلمان ایران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

به عموم حضرات مبلغین محترم و خطباى معظم- کثَّر اللَّه أمثالهم- و عموم هیآت محترم، عزاداران سید مظلومان- علیه الصلاة و السلام- محترماً معروض مى‏دارد: در این ایام که دستگاه جبار از خوف آنکه مبادا در منابر و مجامع مسلمین شرح مظالم و اعمال خلاف انسانى و ضد دینى و وطنى آنها داده شود دست به رسوایى دیگرى زده و در صدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین محترم و سران هیآت عزادار است که از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسرى واگذارند، لازم است تذکر دهم که این التزامات علاوه بر آنکه ارزش قانونى نداشته و مخالفت با آن هیچ اثرى ندارد، التزام گیرندگان مجرم و قابل تعقیب هستند. عجب است که دستگاه بى‏پروا ادعا دارد که قاطبه ملت با اوست و از پشتیبانى اکثریت قاطع برخوردار است، با این وصف، در تمام شهرستانها، قرا و قصبات به دست و پا افتاده و با ارعاب و تهدید ملتْ خفقان ایجاد مى‏کند. اگر این ادعا صحیح است ملت را این چند روز به حال خود وا واگذارند تا از پشتیبانى مردم متمتع شده موافقت شش میلیونى به همه ملل جهان ظاهر. و الّا اشاعه اکاذیب براى تشویش افکار عامه، بر خلاف مصالح اسلام و مملکت، جرم و قابل تعقیب است‏.

حضرات مبلغین عظام، هیآت محترم، و سران دسته‏هاى عزادار متذکر شوند که لازم است فریضه دینى خود را در این ایام در اجتماعات مسلمین ادا کنند، و از سید مظلومان فداکارى در راه احیاى شریعت را فرا گیرند، و از توهّم چند روز حبس و زجر نترسند.

و لَا تَهِنُوا و لَا تَحزَنُوا و أَنتُمُ الأَعلَونَ إن کُنتُم مُؤمِنِینَ. «1»

آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنى امیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آنها (فرقه ضالّ و مضلّه) «2» همراهى مى‏کند. دستگاه تبلیغات را به دست آنها سپرده، و در دربار دست آنها باز است. «3» در ارتش و فرهنگ و سایر وزارتخانه‏ها براى آنها جا باز نموده و شغلهاى حساس به آنها داده‏اند. خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید. در نوحه‏هاى سینه زنى از مصیبتهاى وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت یادآور شوید. از فرستادن و تجهیز دولت خائن چند هزار نفر دشمن اسلام و ملت و وطن را به لندن، براى شرکت در محفل ضد اسلامى و ملى، اظهار تنفر کنید

سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است. از عواقب این امر بترسید. از سخط خداى تعالى بهراسید. اگر به واسطه سکوت شماها به اسلام لطمه‏اى وارد آید، نزد خداى تعالى و ملت مسلمان مسئول هستید: إذَا ظَهَرَتِ البِدَعُ فَلِلعَالِمِ أَن یُظهِرَ عِلمَهُ، و إلّا فَعَلَیهِ لَعنَةُ اللَّهِ. «4» از تساوى حقوق اظهار تنفر کنید؛ و از دخالت زنها در اجتماعى که مستلزم مفاسد بیشمار است، ابراز انزجار، و دین خدا را یارى کنید. و بدانید إن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم و یُثَبِّت أَقدَامَکُم. «5» از اخافه و ارعاب سازمانها و دستگاه شهربانى هراسى به خود راه ندهید. آنها نیز مثل شما ملزم و مجبورند؛ و بسیارى از آنها با شما همراه و از دستگاه بیزارند. و السلام علیکم و على من اتبع الهدى.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

بیانات [در حضور سه تن از اهالى لرستان (افشاى توطئه‏هاى رژیم شاه)]

زمان: 29 اردیبهشت 1342/ 25 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: افشاى اعمال ضد اسلامى رژیم شاه‏

حضار: سه تن از اهالى لرستان «1»

دلایل مخالفت رژیم با اسلام‏

 «... اگر مخالف نمى‏بود، قرآن را آتش نمى‏زد. وقتى که رئیس سازمان امنیت ... و رئیس شهربانى ... «2» دستور دهند قرآن را آتش بزنند و دعا را لگدکوب کنند و پاسبانان را به پشت بام بفرستند، تا با آجر به سر و کله روحانیون و طلاب بزنند، آیا اینها مخالف با دین مقدس اسلام نیستند؟ بالاخره روزى حساب اینها را خواهیم رسید. اگر زنده ماندم، مى‏دانم با اینها چه معامله‏اى بکنم «3» ....

اتفاقاً اکثر شهرستانها طومارهایى به همین منظور نوشته و به قم آورده‏اند. البته ما خیلى ممنون شدیم که مردم شهرستانها درباره دین، این طور با ما همکارى مى‏کنند. تمام اینها تقصیر شاه مملکت است که نمى‏تواند مملکت دارى کند. حق هم دارد نتواند مملکت دارى کند؛ چون سلطنتش غصبى است؛ و هر چیز غصبى زود از بین خواهد رفت. حالا ما کارى به این موضوع نداریم؛ سلطنت هم مال خودش! ما مى‏گوییم: چرا کارهایى را که بر خلاف دین است انجام مى‏دهد؟ شاه مى‏خواهد مثل پدرش بى‏دینى را رواج دهد. چقدر ما نصیحت کردیم که این کارها نتیجه خوبى ندارد؛ کسى گوش نداد. اکنون که به گفته ما گوش نمى‏دهند، ما هم باید به یارى خدا مخالفین دین را سرنگون کنیم؛ حالا هر مقامى مى‏خواهد باشد؛ خواه شاه مملکت، خواه دولت. ما مى‏خواهیم جلو فحشا را بگیریم. دین مملکت، شیعه است؛ و نبایستى این حرکات زشت در او وجود داشته باشد. در این مبارزه یا کشته مى‏شویم و مظلومیت ما ثابت مى‏شود و آن وقت مردم شورش مى‏کنند و مخالفین را خواهند کشت، یا بى‏دینى را از بین مى‏بریم. ما دیگر از توپ و تفنگ و سرنیزه، ترس و واهمه نداریم. ما مبلّغ هم به شهرستانها، دهات و قصبه‏ها فرستاده‏ایم تا به مردم حقیقت را بگویند و آنها را آماده کنند؛ و اگر احیاناً نگذارند وعاظ روى منابر حرف خود را بگویند، در منازل مى‏روند و آنچه را باید بگویند، مى‏گویند ...».

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد