swc

swc

صحیفه امام - جلد اول (9)

نامه [تشکر از حمایت آقاى سید هادى میلانى در قیام علیه رژیم شاه‏]

زمان: 31 اردیبهشت 1342/ 27 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: تشکر از حمایت آقاى میلانى در قیام علیه رژیم شاه‏

مخاطب: میلانى، سید هادى‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

27 حج 82

حضرت آیت اللَّه میلانى- دامت برکاته‏

به عرض عالى مى‏رساند، مرقوم مبارک مبنى بر نگرانى از اوضاع حاضر دستگاه جبار و دایر بر پشتیبانى از حقیر موجب کمال تشکر گردید، جریانات حاضره و سالفه چیزى نیست که با توجه به عمق آن بتوان ساکت نشست، ما ترَک پیغمبر اسلام- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- کتاب اللَّه و عترت است و این دو ثَقَل امروز در معرض خطر است، ملاحظه فرمودید دستهاى خبیث دستگاه جبار در موضوع قرآن کریم چه نقشه شیطانى کشیدند که اگر دفاع علماى اعلام و مسلمین نبود

نمى‏دانم امروز وضع به چه منوال بود، الغاى اسلام از شرایط قضات را نمى‏توان به چیزى حمل نمود جز پیروى از همان نقشه شیطانى دست نشاندگان اسرائیل- دشمن اسلام و قرآن و ملیت و تمامیت مملکت- همان نقشه شیطانى است که براى تشکیل محفل ضد اسلامى در لندن به دست دولت خائن و دستگاه جبار و با حاصل دسترنج ملت فقیر مسلمان دو هزار نفر یا به قولى پنج هزار نفر از فرقه ضالّه «1» دست نشانده اسرائیل را با تشریفات و تسهیلات و تخفیف به هر یک هزار و بیست تومان در بلیط هواپیما و به هر یک پانصد دلار ارز به محفل ضد اسلامى لندن اعزام مى‏کند تا شرکت کنند در افکار شیطانى ضد اسلامى و وطنى‏ توجه حضرت عالى را به نطقهاى ... «1» در تشریفات رئیس جمهور هند جلب مى‏نمایم، این نطقها بسیار قابل دقت و ملاحظه است از خلال آنها مطالب خطرناکى که پیش‏بینى مى‏شد خوانده مى‏شود، لکن سریعاً عرض مى‏کنم اگر روزى بخواهد این خیال خام جامه عمل بپوشد دست انتقام ملت مسلم از آستین بیرون خواهد آمد و جنایتکاران و خائنین را تنبیه خواهد کرد و تشبثات مزوّرانه آنها به جایى نخواهد رسید. از حال حقیر و احوال مصدومین و مجروحین و بازماندگان مقتولین استفسار فرموده بودید، بازماندگان با دلهاى داغدار به سر مى‏برند، احصاییه «2» تمام مصدومین و مجروحین را تا کنون نتوانستیم به دست بیاوریم، بعضى از مصدومین در این مدت طولانى باز شفا نیافته‏اند. حالت حقیر صورتاً بد نیست لکن حوادث جاریه و خطرهاى محتمله عذابم مى‏دهد. از خداوند تعالى نصرت اسلام و مسلمین را خواستارم، تشکر خود را از عواطف صمیمانه آن حضرت اعلام مى‏کنم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

اجازه نامه [به آقاى سید ابراهیم خلخالى، در امور حسبیه و شرعیه‏]

زمان: 31 اردیبهشت 1342/ 27 ذى الحجه 1382

مکان: قم‏

موضوع: اجازه نامه امور حسبیه و شرعیه‏

مخاطب: خلخالى، سید ابراهیم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.

و بعد. جناب مستطاب سید الاعلام و رکن الاسلام آقاى حاج سید ابراهیم خلخالى- دامت افاضاته- از قِبَل حقیر مجاز مى‏باشند در تصدى امور حسبیه و شرعیه که از مختصات فقیه جامع الشرایط است در عصر غیبت ولى امر- عجل اللَّه تعالى فرجه. «فله التصدی لما ذکر مع مراعاة الاحتیاط». و نیز مجازند در اخذ سهمین مبارکین و صرف آن در اعاشه خودشان به نحو اقتصاد و ایصال بقیه از سهم سادات عظام را به محل مقرر شرعى آن، و صرف ثلث از سهم مبارک امام- علیه السلام- را در علوّ کلمه اسلام و مروجین شرع مطاع و ایصال بقیه آن را نزد حقیر براى صرف در حوزه علمیه. و نیز وکیل هستند در دستگردان کردن واخذ و ایصال. «و اوصیه ایده اللَّه تعالى- بما اوصى به السلف الصالح من مراعاة الاحتیاط و ترک الهوى و الاخذ بمسالک التقوى و ارجو منه ان لا ینسانى من صالح دعواته.» و السلام علیه و على اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته. «1»

- به تاریخ 27 شهر ذى الحجة الحرام 1382- روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

اجازه نامه [به آقاى سید محمد ارسنجانى، در امور حسبیه و شرعیه‏]

زمان: 5 خرداد 1342/ 2 محرّم 1383

مکان: قم‏

موضوع: اجازه در امور حسبیه و شرعیه‏

مخاطب: ارسنجانى، سید محمد حسین‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب مستطاب سید الاعلام و حجت الاسلام آقاى آقا سید محمد حسین ارسنجانى- دامت برکاته- از قِبَل حقیر مجاز هستند در تصدى امور حسبیه و شرعیه که در زمان غیبت ولى امر- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- از مختصات فقیه جامع الشرایط است «فله التصدی لما ذکر مع مراعاة الاحتیاط»؛ و نیز جناب ایشان وکیل این جانب مى‏باشند در اخذ جمیع وجوه شرعیه از قبیل زکوات و صدقات و خیرات و خصوص سهمین مبارکین، و صرف نصف آن را در محل به محالّ مقرره شرعیه و على فرض عدم اکفاف، صرف دو ثلث آن را در محل و ایصال بقیه را نزد حقیر براى ادامه و اقامه حوزه علمیه. و نیز وکیل هستند در دستگردان نمودن و امهال به هر نحو که صلاح مى‏دانند و در اخذ و ایصال‏

 «و اوصیه- ایّده اللَّه تعالى و سدده- بما اوصى به السلف الصالح من ملازمة التقوى و التجنب عن الهوى و التمسک بعروة الاحتیاط فى الدین و الدنیا؛ و أرجو منه ان لا ینسانى من صالح دعواته»؛ و السلام علیه و على اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ 2 شهر محرّم الحرام 1383

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

پاسخ استفتاء [: استفتاء آقاى محمد على گرامى در مورد فرقه بهائیت‏]

زمان: خرداد 1342/ محرّم 1383

مکان: قم‏

موضوع: پاسخ استفتاء در مورد فرقه بهائیت‏

سؤال‏کننده: گرامى، محمد على‏

 [پیشگاه مبارک جناب مستطاب حضرت آیت اللَّه العظمى آقاى حاج آقا روح اللَّه خمینى- متّع اللَّه المسلمین بطول بقائه‏

مستدعى است حکم فرقه بهاییه را از نظر شرع انور در جهت ازدواج با مسلمانان- زن دادن و زن گرفتن- و همچنین در جهت طهارت و نجاست و خصوصاً وارد شدن آنها به حمامهاى مسلمانان روشن فرمایید. ممنون مى‏شویم. الداعى محمد على «گرامى» القمی‏]

بسمه تعالى‏

این طایفه ضالّه، کافر و نجس هستند و ازدواج با آنها جایز نیست و به حمام مسلمین نباید وارد شوند.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

نامه [به آقاى سید احمد خوانسارى (امضاى اعلامیه علیه رژیم)]

زمان: 7 خرداد 1342/ 4 محرّم 1383

مکان: قم‏

موضوع: دعوت از آقاى خوانسارى براى امضاى اعلامیه مشترک علیه رژیم شاه‏

مخاطب: خوانسارى، سید احمد «1»

 [مضمون نامه امام خمینى به آقاى خوانسارى‏]

... شما که در مرکز هستید، خانه‏نشین شده‏اید. اصلًا نه حرفى، نه اعلامیه‏اى. هیچ کار نمى‏کنید. شما که در تهران هستید، مردم را دعوت به قرآن، یعنى وحدت و یگانگى نمى‏کنید. فایده‏اش چیست؟ شما باید مردم را دعوت به قیام کنید. شما باید مردم را به اتحاد دعوت کنید تا موقعى که مى‏خواهیم دستور قیام بدهیم آنها آماده باشند تا ریشه شاه و دولت را از میان برداریم‏

چرا علماى تهران در مقابل این گرگهاى درنده سکوت اختیار کرده‏اند؟ چرا در مقابل این لا مذهبها که مى‏خواهند دینمان را از دستمان بگیرند، سکوت کرده‏اید؟ چرا در مقابل شاه مملکت که مى‏خواهد روحانیت را از میان بردارد قیام نمى‏کنید؟ چرا در مقابل حکام سکوت مى‏کنید؟ شما شنیده‏اید که حضرت على خانه‏نشین شده بود؛ اما دستور این بوده که 25 سال خانه‏نشین بشود. و بالاخره پس از این مدت، پدر مخالفین را در آورده است. یعنى مردم دیدند حق با حضرت على است آن وقت در مقابل بى‏دینها قیام کرده‏اند. حال ما چند سال صبر کرده‏ایم. در زمان پدرش هر کارى کرد هیچ کس حرفى نزد. گفته‏اند ببینیم آخر الامر چه مى‏شود. تا آن طور مُرد. حالا پسرش دارد لطمه به دین مى‏زند. باید هر طورى است حساب او را تصفیه کنیم. از امروز به بعد، سکوت فایده ندارد. امروز دیگر روز سکوت نیست. امروز روزى است که باید در مقابل لا مذهبها قیام کرد. اگر دلتان مى‏خواهد مملکت اسلامى ما و دین و آیین ما از بین برود به من بگویید «1» ...

 

بیانات [در جمع بازاریان تهران (مقابله با دسیسه‏هاى رژیم شاه)]

زمان: 9 خرداد 1342/ 6 محرّم 1383

مکان: قم‏

موضوع: مقابله با دسیسه‏هاى مزدوران رژیم شاه‏

مناسبت: مراسم عزادارى عاشوراى حسینى‏

حضار: بازاریان تهران «1»

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

تأسى به سید الشهداء

... ما افتخار مى‏کنیم که مانند سید الشهداء روز عاشورا کشته شویم، و بچه‏هاى ما را اسیر کنند و اموالمان را غارت نمایند. در عوض اسم ما تا ابد باقى خواهد ماند. اولًا، کار اینها با یزید هیچ فرقى نمى‏کند؛ ثانیاً، اگر بخواهند چنین عملى را انجام دهند و بخواهند دستجات ما را بکوبند و مردم را به قتل برسانند، ما نیز از هم اکنون مانند حسین اعلام مى‏کنیم که: هر که با ماست به طرف ما بیاید و هر کس که با ما نیست به سمت لشکر یزید برود. یکى از کسانى که بایستى در راه حضرت سید الشهداء آغشته به خون خود شود، خمینى است. حال که چنین است، باید ما روز عاشورا را در قم، کربلاى حسین قرار بدهیم، تا یک کربلاى ثانى درست کنیم؛ و مردم براى زیارت به قم بیایند. چه افتخارى بالاتر از این که در راه دین، در راه حسین، در راه استقلال مملکت کشته شویم. من مى‏دانم دستوراتى را که در مورد اعزام دسته لاتها از تهران به قم بوده، از طرف رئیس سازمان امنیت قم است. سازمان امنیت قم از مرکز درخواست کرده که براى عاشورا در حدود ششصد نفر از لاتها را مسلح، به قم بفرستند؛ ولى من نمى‏گذارم رئیس سازمان امنیت «1» و رئیس شهربانى قم «2» هر کارى که دلشان خواست انجام دهند. روزى که وقتش برسد، مى‏دانم با این ... «3» چگونه رفتار کنم، و چطور آنها را گردن بزنم. اینها بودند که قم را خراب کردند؛ اینها بودند که درخواست اشخاص لات از تهران کردند و واقعه مدرسه فیضیه را به وجود آوردند.

 

نامه [تشکر به آقاى محمد تقى فلسفى (افشاگرى علیه رژیم)]

زمان: دهه اول خرداد 1342/ دهه اول محرّم 1383 «1»

مکان: قم‏

موضوع: تشکر از سخنرانى افشاگرانه آقاى فلسفى در مسجد سید عزیز اللَّه تهران‏

مخاطب: فلسفى، محمد تقى‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت حجت الاسلام آقاى فلسفى- دامت افاضاته‏

لازم است از بیانات حساس جنابعالى در این وقت اختناق عجیب تشکر کنم. امروز روزى است که حضرات مبلّغین محترم و خطباى معظّم دیْن خود را به دین اثبات فرمایند. امروز روزى است که یا باید رضایت خداوند غفور را جلب نمایند، یا خداى ناخواسته به سخط ذات مقدسش مبتلا شوند. امروز روزى است که نظر مبارک امام زمان- صلوات اللَّه علیه- به حضرات مبلّغین اسلام دوخته شده است، و ملاحظه مى‏فرمایند که آقایان به چه نحو خدمت خود را به شرع مقدس ابراز و دیْن خود را ادا مى‏فرمایند

از قرار مسموع، اغلب گویندگان محترم با ما هم‏آواز هستند. امید است خداوند تعالى آن شواذّى «2» که از حبس، از زجر، از خوف بیم دارند بیدار فرماید. متمنى است مراتب احترام و سلام مرا به مبلّغین ابلاغ فرمایید. ضمناً چون براى تجدید ساختمان مدرسه فیضیه که قبلًا با جنابعالى نیز صحبتى شده بود، حسابى در بانک صادرات شعبه قم باز شده است، و بناست که از روز تاسوعا و عاشورا نیز بانک سپرده را قبول کند، اگر صلاح دیدید تذکرى به مسلمین بدهید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

سخنرانى [سخنرانى در جمع روحانیون و اهالى قم (شاه و اسرائیل، اساس گرفتاریهاى ملت)]

زمان: عصر 13 خرداد 1342/ 10 محرّم 1383

مکان: قم، مدرسه فیضیه‏

موضوع: شاه و اسرائیل، اساس گرفتاریهاى ملت ایران‏

مناسبت: فرا رسیدن عاشوراى حسینى‏

حضار: روحانیون، طلاب، اهالى قم و زائران حرم حضرت فاطمه معصومه (س)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

مخالفت رژیم با اساس اسلام‏

الآن عصر عاشوراست ... گاهى که وقایع روز عاشورا را از نظر مى‏گذرانم، این سؤال برایم پیش مى‏آید که اگر بنى امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین، سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانى چه بود که در روز عاشورا با زنهاى بى‏پناه و اطفال بیگناه مرتکب شدند؟ بچه خردسال چه تقصیر داشت؟ زنها چه تقصیر داشتند؟ نظرم این است آنها با اساسْ سر و کار داشتند، بنى هاشم را نمى‏خواستند، بنى امیه با بنى هاشم مخالفت داشتند، نمى‏خواستند شجره طیبه باشد. همین فکر در ایران [وجود] داشت. اینها با بچه‏هاى شانزده- هفده ساله ما چه کار داشتند؟ سید شانزده- هفده ساله «1» به شاه چه کرده بود؟ به دولت چه کرده بود؟ به دستگاههاى سفاک چه کرده بود؟ لکن این فکر پیش مى‏آید که اینها با اساس مخالفند، با بچه مخالف نیستند. اینها نمى‏خواهند که اساس موجود باشد؛ اینها نمى‏خواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد.

اسرائیل، دشمن اسلام و ایران‏

اسرائیل نمى‏خواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمى‏خواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمى‏خواهد در این مملکت علماى دین باشند؛ اسرائیل نمى‏خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه خود، مدرسه «1» را کوبید. ما را مى‏کوبند؛ شما ملت را مى‏کوبند. مى‏خواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ مى‏خواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ مى‏خواهد در این مملکت، داراى ثروتى نباشد، ثروتها را تصاحب کند به دست عمال خود. این چیزهایى که مانع هستند، چیزهایى که سد راه هستند، این سدها را مى‏شکند؛ قرآن سد راه است، باید شکسته شود؛ روحانیت سد راه است، باید شکسته شود؛ مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند، باید از پشت بام بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود براى اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت مى‏کند.

مفتخوار کیست؟

شما آقایان قم، ملاحظه فرمودید آن روزى که آن رفراندم غلط انجام گرفت، آن رفراندم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندمى که چند هزار نفر بیشتر همراه نداشت، آن رفراندمى که بر خلاف ملت ایران انجام گرفت، در کوچه‏هاى این قم، در مرکز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را؛ چند نفر از بچه‏ها و اراذل را راه انداختند؛ در اتومبیلها نشاندند و در کوچه‏ها گرداندند؛ گفتند: مفتخورى تمام شد، پلوخورى تمام شد. آقایان! ملاحظه بفرمایید، این وضع مدرسه فیضیه را ملاحظه کنید، این حُجرات را ملاحظه کنید، این اشخاصى که لُباب عمرشان را در این حجرات مى‏گذرانند، آن اشخاصى که مواقع نشاطشان را در این حجرات مى‏گذرانند، آن اشخاصى که بیش از سى- چهل الى صد تومان در ماه ندارند، اینها مفتخورند؟ آن اشخاصى که هزار میلیونشان، هزار میلیونشان یک قلم است، هزاران میلیونشان در جاهاى دیگر است، اینها مفتخور، زیاد نیستند؟ ما مفتخوریم؟ مایى که مرحوم آقاى حاج شیخ عبد الکریم‏مان وقتى که فوت مى‏شود، آقازاده‏هاى آن [مرحوم‏] همان شب چیز نداشتند، همان شب شام نداشتند [گریه شدید حضار]؛ ما مفتخوریم؟ مایى که‏

مرحوم آقاى بروجردى‏مان، وقتى که از دنیا مى‏رود ششصد هزار تومان قرض مى‏گذارد، ایشان مفتخورند؟ اما آنها که بانکهاى دنیا را پر کرده‏اند، کاخهاى عظیم را روى هم ساخته‏اند، و باز رها نمى‏کنند این ملت را، و باز دنبال این هستند که سایر منافع این ملت را به جیب خودشان یا اسرائیل برسانند، اینها مفتخور نیستند؟ باید دنیا قضاوت کند، باید ملت قضاوت کند که مفتخور کیست.

نصیحت و اخطار به شاه‏

آقا! من به شما نصیحت مى‏کنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصیحت مى‏کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند مى‏کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروى، همه شکر کنند. من یک قصه‏اى را براى شما نقل مى‏کنم که پیرمردهایتان، چهل ساله‏هایتان یادشان است، سى ساله‏ها هم یادشان است. سه دسته- سه مملکت اجنبى- به ما حمله کرد: شوروى، انگلستان، امریکا به مملکت ایران حمله کردند؛ مملکت ایران را قبضه کردند؛ اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود، لکن خدا مى‏داند که مردم شاد بودند براى اینکه پهلوى «1» رفت. من نمى‏خواهم تو این طور باشى؛ نکن. من میل ندارم تو این طور بشوى، نکن! این قدر با ملت بازى نکن! این قدر با روحانیت مخالفت نکن. اگر راست مى‏گویند که شما مخالفید، بد فکر مى‏کنید. اگر دیکته مى‏دهند دستت و مى‏گویند بخوان، در اطرافش فکر کن؛ چرا بیخود، بدون فکر، این حرفها را مى‏زنى؟ آیا روحانیت اسلام، آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، اینها حیوان نجس هستند که تو مى‏گویى؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را مى‏بوسد؟ دست حیوان نجس را مى‏بوسد؟ چرا تبرک به آبى که او مى‏خورد، مى‏کنند؟ حیوان نجس را این کار مى‏کنند؟! آقا ما حیوان نجس هستیم؟ [گریه شدید حضار] خدا کند که مرادت این نباشد؛ خدا کند که مرادت از اینکه «مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احتراز کند»، مرادت علما نباشند و الّا تکلیف ما مشکل مى‏شود و تکلیف تو مشکل مى‏شود. نمى‏توانى زندگى کنى؛ ملت نمى‏گذارد زندگى کنى. نکن این کار را؛ نصیحت مرا بشنو. آقا! 45 سالت است شما؛ 43 سال دارى، بس کن، نشنو حرف این و آن را؛ یکقدرى تفکر کن، یکقدرى تأمل کن! یکقدرى عواقب امور را ملاحظه بکن! یکقدرى عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر. آقا! نکن این طور! بشنو از من؛ بشنو از روحانیین؛ بشنو از علماى مذهب؛ اینها صلاح ملت را مى‏خواهند؛ اینها صلاح مملکت را مى‏خواهند. ما مرتجع هستیم؟ احکام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم «ارتجاع سیاه» است؟ تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردى؟! شما انقلاب سفید به پا کردید؟ کدام انقلاب سفید را کردى آقا؟ چرا این قدر مردم را اغفال مى‏کنید؟ چرا نشر اکاذیب مى‏کنید؟ چرا اغفال مى‏کنى ملت را؟ و اللَّه، اسرائیل به درد تو نمى‏خورد، قرآن به درد تو مى‏خورد.

امروز به من اطلاع دادند که بعضى از اهل منبر را برده‏اند در سازمان امنیت و گفته‏اند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه مى‏خواهید بگویید، یکى شاه را کار نداشته باشید؛ یکى هم اسرائیل را کار نداشته باشید؛ یکى هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه مى‏خواهید بگویید. خوب، اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟! ما هر چه گرفتارى داریم از این سه تاست تمام گرفتارى ما آقا، اینها خودشان مى‏گویند، من که نمى‏گویم، به هر که مراجعه مى‏کنى، مى‏گوید: شاه گفته؛ شاه گفته مدرسه فیضیه را خراب کنید؛ شاه گفته اینها را بکشید ... آن مردکه «1» آمد در مدرسه فیضیه- حالا اسمش را نمى‏برم، آن وقت که دستور دادم گوشهایش را ببرند، آن وقت اسمش را مى‏برم [ابراز احساسات حضار]- آمد در مدرسه فیضیه فرمان داد، سوت کشید؛ تمام مستقر شدند در یک گوشه‏اى. گفت: منتظر چه هستید، بریزید تمام حجره‏ها را غارت کنید، تمام را از بین ببرید. گفت: حمله کن، حمله کردند. از ایشان بپرسى آقا چرا این کار را کردید؟ مى‏گوید: اعلیحضرت فرموده. اینها دشمن‏ اعلیحضرتند. اسرائیل دوست اعلیحضرت است؟ اینها دشمن اعلیحضرت هستند؟ اسرائیل مملکت را به باد مى‏برد، اسرائیل سلطنت را مى‏برد؛ [با کمک‏] عمال اسرائیل.

شاه تحت تأثیر بهاییها

آقا، یک حقایقى در کار است، من باز سرم دارد درد مى‏گیرد؛ یک حقایقى در کار است. شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهاییها مراجعه کنید؛ در آنجا مى‏نویسد: تساوى حقوق زن و مرد، رأى عبد البهاء است؛ آقایان از او تبعیت مى‏کنند. آقاى شاه هم نفهمیده مى‏رود بالاى آنجا، مى‏گوید: تساوى حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایى هستى، که من بگویم کافر است؛ بیرونت کنند. نکن این طور؛ بدبخت! نکن این طور. تعلیم اجبارى عمومى نظامى کردن زن، رأى عبد البهاء است. آقا تقویمش موجود است، ببینید! شاه ندیده این را؟ اگر ندیده مؤاخذه کند از آنهایى که دیده‏اند و به این بیچاره تزریق کرده‏اند اینها را بگو. و اللَّه، من شنیده‏ام که سازمان امنیت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بیندازد تا بیرونش کنند و لهذا مطالب را معلوم نیست به او برسانند. مطالب خیلى زیاد است، بیشتر از این معانى است که شما تصور مى‏کنید. مملکت ما، دین ما، در معرض خطر است؛ شما هى بگویید که «آقایان! نگویید: دین در معرض خطر است». ما که نگفتیم دین در معرض خطر است، در معرض خطر نیست؟! ما اگر نگوییم شاه چطور است، چطور نیست؟ آقا یک کارى بکنید این طور نباشد. همه چیز را گردن تو دارند مى‏گذارند. بیچاره! نمى‏دانى آن روزى که یک صدایى در آمد، یک نفر از اینهایى که با تو رفیق هستند، رفاقت ندارند. اینها همه رفیق دلارند؛ اینها دین ندارند؛ اینها وفا ندارند.

ربط بین شاه و اسرائیل‏

تأثرات ما زیاد است؛ نه اینکه امروز عاشوراست و زیاد است، آن هم باید باشد، لکن این چیزى که براى این ملت دارد پیش مى‏آید، این چیزى که در شرف تکوین است، از آن تأثرمان زیاد است؛ مى‏ترسیم. ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت‏ مى‏گوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاهْ اسرائیلى است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودى است؟ این طور که نیست، ایشان مى‏گوید: مسلمانم؛ ایشان که ادعاى اسلام مى‏کند، محکوم به اسلام است، به حَسَب ظواهر شرع. ربط ما بین اسرائیل ... این ممکن است سرّى در کار باشد؛ ممکن است آن معنایى که مى‏گویند که سازمانها مى‏خواهند آن را از بین ببرند، شاید راست باشد؛ احتمالش را نمى‏دهى تو؟ یک علاجى بکن، اگر احتمال مى‏دهى. یک جورى این مطالب را برسانید به این آقا؛ شاید بیدار بشود، شاید روشن بشود یکقدرى. اطرافش را گرفته‏اند، شاید نگذارند این حرفها به او برسد. ما متأسفیم، خیلى متأسفیم از وضع ایران، از وضع این مملکت خراب، از وضع این هیأت دولت، از وضع این وضعیتها، از همه اینها متأسفیم. آقاى شیرازى بیاید دعا کند؛ من خسته شدم.

 

بازجویى [ (امتناع از دادن پاسخ به دلیل عدم استقلال قضایى در ایران)]

زمان: 25 خرداد 1342/ 22 محرّم 1383

مکان: تهران، زندان قصر

موضوع: عدم استقلال قضایى در ایران‏

مخاطب: بازجویان زندان قصر «1»

چون استقلال قضایى در ایران نیست و قضات محترم در تحت فشار هستند، نمى‏توانم به بازپرسى جواب دهم. «2»

روح اللَّه الموسوی‏

 

نامه [به آقاى سید محمد صادق روحانى (محدودیتهاى ایجاد شده توسط دولت)]

زمان: 11 مرداد 1342/ 12 ربیع الاول 1383

مکان: تهران، منزلى در محله قیطریه تهران «1»

موضوع: محدودیتهاى ایجاد شده توسط دولت‏

مخاطب: روحانى، سید محمد صادق‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

به عرض عالى مى‏رساند، مرقوم محترم که حاکى از سلامت مزاج محترم و تفقد از حقیر بود موجب تشکر گردید. گرچه ما آزاد نیستیم و دولت به مناسباتى که خودشان مى‏دانند این صحنه را ساخت که ما را آزاد قلمداد کند و سر و صدا راه بیندازد، و الآن ما در اختیار آنها هستیم و ابداً از خود اختیارى نداریم و حق ملاقات با کسى نداریم و کسى نمى‏تواند بى‏اجازه، ما را ملاقات کند، و امروز منتقل مى‏شویم به خارج شهر، «2» و این تبعید است تا امَد غیر معلوم. از این جهت ما از همه تکالیف خارج هستیم لکن مع ذلک از اظهار لطف جنابعالى و سایر آقایان محترم و علماى اعلام و جمیع مسلمین متشکریم. تلگرافات آقایان نرسید. فقط چهار تلگراف [به‏] زندان رسید که جواب دادم. از سرکار نرسید. در هر صورت اگر صلاح مى‏دانید به نحوى این محدودیت را به مسلمین برسانید. از جنابعالى ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

خمینى‏

نامه [به آقاى سید عیسى جزایرى (حوزه علمیه خرم‏آباد)]

زمان: 1342 ه. ش/ 1383 ه. ق‏

مکان: قم‏

موضوع: حوزه علمیه خرم‏آباد و لزوم تقویت آن‏

مخاطب: جزایرى، سید عیسى‏

خدمت ذیشرافت حضرت مستطاب سید العلماء الاعلام و حجت الاسلام و المسلمین آقاى حاج سید عیسى جزایرى- دامت برکاته‏

به عرض عالى مى‏رساند، ان شاء اللَّه وجود مسعود، خالى از نقاهت است. ضمناً در این مدت که راجع به حوزه علمیه خرم‏آباد سکوت نمودم و نخواستم با اشتغال زیاد و گرفتاریهاى بیرون از حوصله بر گرفتاریهاى خودم بیافزایم؛ از مراجعات حضرات آقایان و اهالى و اظهار نگرانى آنها از معرضیت انحلال آن با عدم دخالت حقیر، بر خود لازم دانستم که دخالت نمایم. و چون جناب ثقة الاسلام آقاى قاضى مورد اعتماد عموم مراجعین و به ویژه در مذاکراتى که با جنابعالى نمودم، ملاحظه نمودم که مورد تأیید و اعتماد جنابعالى هستند، ایشان را براى تصدى امر مدرسه منصوب نمودم، که امر مدرسه و آقایان طلاب معوق نماند

از جنابعالى تقاضا دارم که با حسن نیتى که بحمد اللَّه ... «1» و نفوذ معنوى و مادى که در آن ... «2» دارید، و سمت پدرى به علما و مدرسین و فضلا و سایر طبقات آن سامان دارید، از نظارت و پشتیبانى در جریان امور مدرسه علمیه کمالیه خوددارى نفرموده، و در حفظ آن کوشش فرمایید. و به اهالى محترم امر فرمایید از کمکهاى مادى و معنوى دریغ ننمایند که این آثار علمى با خواست خداى تعالى باقى بماند

و البته جناب آقاى قاضى و سایر افاضل و اعلام در مشکلات به جنابعالى مراجعه‏ مى‏نمایند، و با علاقه‏اى که جنابعالى به بقاى حوزه علمیه دارید، مشکلات را حل مى‏فرمایید

و نیز از جنابعالى تقاضا دارم که رفت و آمد در مدرسه را ترک نفرمایید، که موجب دلگرمى محصلین باشد. از خداوند تعالى سلامت و سعادت جنابعالى را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

بیانات [: بیاناتى به آقاى محمد بهبهانى بمناسبت انتقال امام از زندان به منزلى تحت محاصره‏]

زمان: 11 مرداد 1342/ 12 ربیع الاول 1383

مکان: تهران، منزل آقاى نجاتى‏

مناسبت: انتقال امام خمینى از زندان به منزلى تحت محاصره‏

مخاطب: بهبهانى، سید محمد «1»

خیلى خوب و موفق هستم ... تا فردا غروب اینجا هستم و بعد منزلى در شمیران تهیه کرده‏اند که چند روز آنجا خواهم رفت، و سپس به قم مى‏روم؛ ولى کارهایى هست که باید انجام شود و من ایستادگى مى‏کنم که تمام محبوسین آزاد شوند. همچنین باید جلوى انتخابات مفتضح را گرفت‏

اجازه نامه [به آقاى محمد هاشمیان رفسنجانى، در امور حسبیه و شرعیه‏]

زمان: 12 آبان 1342/ 16 جمادى الثانى 1383

مکان: تهران‏

موضوع: اجازه در امور حسبیه و شرعیه‏

مخاطب: هاشمیان رفسنجانى، محمد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب مستطاب عماد الاعلام و حجت الاسلام آقاى حاج شیخ محمد هاشمیان رفسنجانى- دامت افاضاته- که وثاقت و صلاح و سدادشان ثابت است، از قِبَل حقیر مجاز مى‏باشند در تصدى امور شرعیه و حسبیه که در عصر غیبت ولى امر- عجل اللَّه فرجه الشریف- از مختصات فقیه جامع الشرایط است «فله التصدی لما ذکر مع مراعاة الاحتیاط»؛ و نیز مجازند در اخذ وجوه شرعیه از قبیل زکوات و صدقات و مجهول المالک و ایصال آن به محالّ مقرره شرعیه؛ و نیز مجازند در اخذ سهمین مبارکین و ایصال نصف آن به مَحالّ مقرره شرعیه و اعتلاى کلمه اسلام و ایصال نصف دیگر را نزد حقیر براى صرف در حوزه مقدسه علمیه. و نیز وکیل هستند در دستگردان نمودن و امهال به مقدار صلاح و متعارف و اخذ و ایصال‏  «و اوصیه- ایّده اللَّه تعالى- بما اوصى به السلف الصالح من التمسک بالتقوى و الاحتیاط و التجنب عن الهوى و حب الدنیا؛ و ارجو منه ان لا ینسانى من صالح دعواته»؛ و السلام علیه و على اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ 16 شهر جمادى الثانیه 1383

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

اجازه نامه [به آقاى ابراهیم امینى نجف‏آبادى، در امور حسبیه و شرعیه‏]

زمان: 9 دى 1342/ 13 شعبان 1383

مکان: تهران‏

موضوع: اجازه در امور حسبیه و شرعیه‏

مخاطب: امینى نجف‏آبادى، ابراهیم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام و المسلمین آقاى آقا میرزا ابراهیم امینى نجف‏آبادى- دامت افاضاته- که مدتها عمر شریف را در علوم دینیه صرف نموده‏اند و بحمد اللَّه تعالى به مراتب فضایل و فواضل نایل و به وثاقت و صلاح و سداد موصوف مى‏باشند، از قِبَل حقیر مجازند در تصدى امور شرعیه و حسبیه که تصدى آن در عصر غیبت ولى امر- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- از مختصات فقیه جامع الشرایط است «فله التصدی لما ذکر مع مراعاة الاحتیاط»؛ و نیز مجازند در اخذ سهم مبارک امام- علیه السلام- و صرف آن در اعاشه خودشان به نحو اقتصاد، و صرف ثلث ما بقى را در اعلاى کلمه حق و ایصال به محالّ مقرره شرعیه و ایصال بقیه را نزد حقیر براى صرف در حوزه علمیه.

 «و اوصیه- ایّده اللَّه تعالى- بما اوصى به السلف الصالح من ملازمة التقوى و التجنب عن الهوى و التمسک بعروة الاحتیاط فى الدین و الدنیا؛ و ارجو منه ان لا ینسانى من دعاء الخیر»؛ و السلام علیه و على اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ 13 شهر شعبان المعظم 1383

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

اجازه نامه [به آذربایجانیهاى مقیم مرکز (کمک به مستمندان، از سهم امام «ع»)]

زمان: 24 دى 1342/ 28 شعبان 1383

مکان: تهران‏

موضوع: صدور اجازه براى رفع نیازهاى مستمندان از سهم مبارک امام (ع)

مخاطب: آذربایجانیهاى مقیم مرکز

 [تعاونوا على البر و التقوى- محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمى آقاى حاج آقا روح اللَّه خمینى- مدّ ظله العالى ... به طورى که خاطر شریف مستحضر است سرماى شدید و بى‏سابقه امسال که مصادف با ماه مبارک رمضان نیز شده، لزوم کمک به مستمندان را بیشتر کرده است؛ لذا عده‏اى از محترمین تجار و اصناف تبریز «1» از محضر مبارک تقاضا مى‏کنند که اجازه بفرمایید از سهم مبارک امام- علیه السلام- به فقرا و مستمندان کمکهاى نقدى و جنسى و لوازم سوخت بنمایند.- ادام اللَّه ظلکم على رءوس المسلمین. آذربایجانیهاى مقیم مرکز. 28 شعبان 83]

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حال مستمندان در این سرماى سخت موجب نگرانى شدید این جانب است؛ مع الاسف مستقیماً نمى‏توانم به آنها کمک مؤثرى بنمایم. البته وظیفه مسلمین ثروتمند و آقایان تجار و اصناف محترم است که با کمکهاى دسته جمعى نگذارند برادران ایمانى به سختى بگذرانند یا خداى نخواسته صدمه به آنها وارد شود و در صورتى که از وجوه خیریه و زَکَوات رفع احتیاج مستمندان نمى‏شود، مجازند براى تهیه زغال و سایر ضروریات آنها از محل سهم مبارک امام- علیه السلام- صرف نمایند. البته مصرف سهم مبارک باید در تحت نظر هیأتى از معتمدین محل باشد. از خداوند تعالى آسایش فقرا و برکت اهل خیر را خواستارم.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

نامه [به آقاى محمد على گرامى و تشکر از عواطف مردم‏]

زمان: 29 دى 1342/ 3 رمضان 1383

مکان: تهران‏

موضوع: پاسخ نامه و تشکر از عواطف مردم‏

مخاطب: گرامى قمى، محمد على‏

 [پیشگاه زعیم عالیقدر و مرجع المراجع حضرت آیت اللَّه العظمى خمینى- متع اللَّه المسلمین بطول بقائه‏

با کمال خضوع؛ بچه‏هاى طیور وقتى که موقع پریدنشان مى‏رسد با آن انس زیادى که به مادر خویش دارند باید گرفتار جدایى شوند تا طیران را یاد گرفته طبق ناموس تکامل طبیعى موجودات ضمن استقلال خود به تکامل برسند، زمین مى‏خورند و برمى‏خیزند، مى‏پرند و وامى‏مانند تا به هدف نزدیک شوند. این قانون- تکامل در ضمن انفصال- کأنّه همگانى بوده از جمادات گرفته تا اعلا مرتبه وجودات (مادى) استمرار دارد، هیچ میوه‏اى یک شبه نمى‏رسد و هیچ غوره‏اى به بامدادى شیرین نمى‏گردد، در طرز تکوین گوگرد و جیوه- اساس فلزات چکش خور- مى‏گویند مواد بُخارى و دُخانى قعر زمین در کرّ لیالى و ایام و تعاقب حرارت و برودت باید آن قدر انفصال و انوصال پیدا کنند تا گوگرد و جیوه‏اى تشکیل دهند تا فلزاتى درست شوند که زیر چکش آهنگر هم دست از قدرت خود بر ندارند. اکمل موجودات وجود نورى نبى اکرم هم باید گرفتار فراق وحى شود تا بسوزد و بگدازد به حدى که از مبدأ اول تسکینى محبت‏آمیز رسد: ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى‏ ... وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى‏ «1» و تکامل یابد ...

آرى زعماى روحانى ملت، قیم و ولىّ ملتند باید ملت آن قدر انوصال و انفصال بیند تا خود کامل شود و بالاستقلال بتواند اجتماع، مدینه‏اى فاضله شود، تا شاگردان مکتب این زعما پخته شوند و براى ورود در اجتماع- در طى سنین طولانى- آماده شوند، و تا کامل خود را قوى کنند، و تا خود زعیم نیز یوسف وار چاهى را هم ببیند، تا حلیه وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فىِ الأرْضِ «2» پوشد. ما نمى‏دانیم شاید

مصالح تکوینى الهى زیاد باشد. آرى افرادى که تا آخر تحت نظر پدران خودند عملشان تکامل پیدا نمى‏کند و باید کرّ و فرّى باشد، معاملاتى اختیارى انجام گیرد تا پخته شوند. این بنده ناچیز باید بسیار اعتذار جوید که ذهن رجلى الهى و عالمى ربانى را این قدر معطل کند اما چه کند اینها که سوز و گدازهاى دوران انفصال اوست، با «او» در میان مى‏گذارد باشد که تخفیف یابد، این بنده مى‏دانم که رسم صحبت با مرجعى عالیقدر- و به زعم خود مرجع المراجع- این نیست، لیکن به زعم خود روایاتى به او جرأت چنین جسارت داده است!! روایاتى که مرجعیت را علاوه بر یک حکومت اجتماعى یک اثر تکوینى الهى قرار داده و محرومیت عده‏اى را از این منصب با لسان لا یُصیب أمرنا الخ- على الظاهر المظنون فى بعض روایات ابى الجهد- بیان مى‏کند که در نتیجه یکى از شئون آن محبت و وُدّى خواهد بود که در کریمه الَّذینَ آمَنُوا وَ عملوا الصالحات سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمن وُدّاً «1» بیان شده است، این منقولات که ظواهر کار را کنار زده پاى محبت و ودّ و صفا و قداست و اجمالًا پاى روح را به میان مى‏کشد او را بهتر جرى ساخته که پرده برداشته، مکنونات قلبى خود را بیان کند:

آرى سالى چند است که باغبان قلوب بذرى پاکیزه و مرغوب در زمین دلم کاشته و عوامل حیات را بر پرورشش گماشته و مواد لازم را از مجارى مخصوص مقرر داشته است. اشعه‏اى روانبخش و ملکوتى از چشمانى پر فروغ و جذاب بر آن تابیده و آبى بس گوارا و صافى از چشمه قدس بر آن جارى ساخته، و شوقى کامل و شورى بالغ در درون به ودیعت نهاده و مطالبى علمى دقیق و عمیق و مبانى پخته در جلسات درس براى رزق الهى عقل مقرر داشته و نسیمى لطیف از سَمت امید به سوى آن رانده و على رغم شتاب طبیعى انسان با تدبیرى متین و حوصله تام اندک اندک آن بذر را مستعد نموده آن گاه که استعداد جهش بیشترى پیدا کرده «جریانى» پیشامد کرد و به جدایى مبتلایش ساخت! از این نموّ و تکامل روزافزونى در آن پدید آمده و در اندک مدتى با سرعتى عجیب خود را به صورت نهالى برومند در آورده و ریشه‏هاى نیرومند خود را در اعماق دل دوانید ...

افسوس! که باد سوزان هجران امان نداد میوه‏هایش برسد و بى‏رحمانه برگهاى شاداب آن را پژمرده ساخت و شعله شادى در دیده‏ام خاموش و نهال امید در دلم پژمرده شد ... اما از کجا که این سوز و گداز هم از تدابیر حکیمانه او نباشد تا تلمیذ تکامل یابد ... ولى‏اى هجر سوزان اندکى نرمتر! واى آتش جدایى اندکى آرامتر! که این دل افسرده را تحمل این همه رنج نباشد ...

اى خدایى که دل از توست، مهر از توست، هستى از توست، دل ما را از محبت خود و دوستانت پر کن، الهى، قدمى ده که به سوى تو آییم و راهى نماى که به تو رسیم‏

اکنون که راز بدین جا مى‏رسد و حرارت دل تسکین مى‏یابد باز عقل هى مى‏زند که این صحبتها رسم ادب نیست! آرى همیشه این بنده چنین بودم و خجالت مانع تماسهاى کم مى‏شده آن وقت متمرکز مى‏شده و به صورت شقشقه‏اى سرزده مى‏شده و یا عنوان پررویى به خود مى‏گرفته و یا متلون المزاج مى‏کرده است. ولى باز در نظر مى‏آید عنوانى که در کتاب قضا عنوان شده که بر لایق قضاوت واجب است خود را به حضور حاکم معرفى نماید و عقل استحسانى مى‏گوید: ارادتمند تام و مقلد کامل هم باید خود را در مقام امتثال و حضور انجام اوامر مولوى به معرض تعرفه در آورد، ولى اینها همه بهانه است‏ اینجا از محضر آن پدر روحانى تقاضا دارد که در صورت امکان جواب مسائل ذیل را مرحمت فرمایند که مورد لزوم است. 3 رمضان 83- قم، مدرسه خان، محمد على گرامى قمى‏]

بسمه تعالى‏

عواطف برادران ایمانى و خصوصاً مخصوصین آنها بار گرانى است که به دوش من بسیار سنگینى مى‏کند، باشد که خداوند متعال مقدر فرموده باشد که با عواطف غیبیه خود به صورت حاضر از آن سنگینى کاهش دهد. رحمتهایى که در ظاهر، نقمت بروز مى‏کند از رحمتهاى ظاهره شاید لطیفتر و به عواطف نزدیکتر باشد. از خداوند تعالى توفیق علم و عمل صالح براى همه خواستار است.

 

نامه [آقاى سید مصطفى خمینى درباره رسیدگى به مستمندان قم‏]

زمان: 2 بهمن 1342/ 6 رمضان 1383 «1»

مکان: تهران‏

موضوع: ابراز نگرانى از وضع فقراى شهرستان قم‏

مخاطب: خمینى، سید مصطفى‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب نور چشمى، به قرارى که مطلع شدم وضع فقراى قم بسیار بد است. این معنى این جانب را کاملًا ناراحت کرده است؛ مع الأسف با وضع حاضر، آن طورى که باید و شاید نمى‏توانم به بندگان محترم خداى تعالى خدمت کنم. شما از قول من پس از اظهار تشکر از اشخاصى که کمک کردند، به اهالى محترم و ثروتمندان معزز تذکر دهید که خداى تعالى این روزها را براى امتحان پیش مى‏آورد. خوب است که از امتحان الهى سرفراز بیرون بیایید، و هر کس به مقدار مقدور خود به سادات محترم و سایر فقرا کمک کند. اگر خداى نخواسته کسى در این سرما تلف شود، همه مسئول هستیم و از انتقام خداى تعالى مى‏ترسم. و السلام علیکم و علیهم و رحمة اللَّه‏

مقدارى وجه فرستاده شد. این مبلغ که شصت هزار تومان است با وجوهى که اهالى محترم مى‏دهند در تحت نظر معتمدین محل، هر طور صلاح است، تقسیم شود؛ چه خاکه زغال و چه آذوقه و لباس.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

پیام [به ملت ایران (اظهار تأسف از تسلط اسرائیل و عمال آنها بر شئون مملکت)]

زمان: 18 فروردین 1343/ 23 ذى القعدة 1383 «1»

مکان: قم‏

موضوع: تأسف از تسلط اسرائیل و عمال آنها بر شئون مملکت‏

مناسبت: صدور حکم محکومیت آقایان طالقانى و بازرگان در دادگاه تجدید نظر نظامى‏

مخاطب: ملت ایران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

و سَیَعلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ «2»

من خوف داشتم که اگر در موضوع بیدادگرى نسبت به حجت الاسلام آقاى طالقانى و جناب آقاى مهندس بازرگان و سایر دوستان کلمه‏اى بنویسم، موجب تشدید امر آنها شود و ده سال زندان به پانزده سال تبدیل گردد. اینک که حکم جائرانه دادگاه تجدید نظر صادر شد، ناچارم از اظهار تأسف از اوضاع ایران عموماً، و از اوضاع دادگاه خصوصاً. به قدرى خلاف قوانین و مقررات در دادگاهها جریان دارد که موجب تأسف و تعجب است: محاکمات سرّى، حبسهاى قبل از ثبوت جرم، بى‏اعتنایى به دفاع مظلومین. این جانب و اشخاص با وجدان و با دیانت متأسفیم از مظلومیت این اشخاص که به جرم دفاع از اسلام و قانون اساسى محکوم به حبسهاى طویل المدت شده، و باید با حال پیرى و نقاهت در زندان، براى اطفاى شهوات دیگران، به سر برند. رأى دهندگان باید منتظر سرنوشت سختى باشند

تأسف بالاتر تسلط اسرائیل و عمال اسرائیل است بر بسیارى از شئون حساس مملکت و قبضه نمودن اقتصادیات آن، به کمک دولت و عمال دستگاه جبار. اسرائیل با دوَل اسلامى در حال جنگ است، و دولت ایران با کمال دوستى با او رفتار مى‏کند و همه نحو وسایل تبلیغ و ورود کالاهاى آن را فراهم مى‏سازد

من کراراً اعلام خطر کرده‏ام: خطر براى دیانت مقدسه، خطر براى استقلال مملکت، خطر براى اقتصاد کشور. من از کلمه «الکُفرُ مِلَّةٌ وَاحِدَةٌ «1»» که از سازمانها به دست و دهانها افتاده متأسفم. این کلام بر خلاف نص کلام اللَّه، و براى پشتیبانى از اسرائیل و عمال اسرائیل است، مقدمه شناسایى اسرائیل است، براى پشتیبانى از عمال اسرائیل و فرقه ضاله منحرفه «2» است. من متأسفم از اینکه در مملکت اسلامى بر خلاف قانون اساسى اوراق ضاله مخالف با نص قرآن و ضروریات دین مقدس نشر مى‏شود، و دولتها از آن پشتیبانى مى‏کنند. کتاب انتقاد که بر رد قرآن مجید نوشته شده، و طرح قانون خانواده که بر خلاف احکام ضروریه اسلام و خلاف نص کلام اللَّه مجید [است‏] طرح و منتشر مى‏گردد، و کسى نیست از دولتها استیضاح کند. من متأسفم از رفتار سازمانها با مجالس تبلیغ احکام و عزادارى بر سید مظلومان- علیه الصلاة و السلام. هر کسى به طور کلى از ظلم و ظالم بحث کرد، اکنون در زندان به سر مى‏برد یا مدتها به سر برده است. تمام مجالس در تحت فشار، و صاحبان آنها در فشارهایى جانفرسا بوده و هستند. اشخاص متدین را، به جرم آنکه در عاشورا دسته راه انداخته‏اند و شعار ضد اسرائیل با خود داشته‏اند، به حبس و زجر و شکنجه کشیدند و اکنون هم در حبس به سر مى‏برند، با آنکه با کمال آرامش حرکت مى‏کردند.

من به جمیع دوَل اسلام و مسلمین جهان، در هر جا هستند، اعلام مى‏کنم که ملت عزیز شیعه از اسرائیل و عمال اسرائیل متنفرند، و از دولتهایى که با اسرائیل سازش مى‏کنند متنفر و منزجرند. این ملت ایران نیست که با اسرائیل منفور در حال سازش است؛ ملت ایران از این گناه بزرگ برى است. این دولتها هستند که به هیچ وجه مورد تأیید ملت نیستند. از خداوند تعالى عظمت اسلام و حفظ احکام اسلام را خواستار است.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

تلگراف [تشکر از آقاى محمد تقى فلسفى (همراهى با قیام 15 خرداد)]

زمان: 18 فروردین 1343/ 23 ذى القعدة 1383

مکان: قم‏

موضوع: پیام تشکر از همراهى با قیام 15 خرداد

مخاطب: فلسفى، محمد تقى‏

قم- تهران 232

جناب حجت الاسلام و المسلمین آقاى فلسفى خطیب شهیر- دامت افاضاته‏

از مساعى جمیله جنابعالى در اعلاى کلمه حق متشکر [م‏]. مستدعى است تشکرات این جانب را به حضرات خطباى محترم- ایّدهم اللَّه تعالى- ابلاغ فرمایند. «1» توفیق آقایان را در احقاق حق و ابطال باطل از خداوند متعال خواستارم.

خمینى‏

تلگراف [تشکر از آقاى سید حسن بحر العلوم (تبریک بازگشت امام به قم)]

زمان: 19 فروردین 1343/ 24 ذى القعدة 1383

مکان: قم‏

موضوع: پیام تشکر

مخاطب: بحر العلوم، سید حسن‏

19/ 1/ 1343

از: قم‏

به: رشت‏

خدمت حجت الاسلام و المسلمین آقاى بحر العلوم‏

از عواطف کریمه متشکر. توفیق علماى اسلام را در احقاق حق و ابطال باطل خواستار است.

خمینى‏
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد