swc

swc

صحیفه امام - جلد اول (14)

اجازه نامه [به آقاى سید محمد برهانى، در امور حسبیه و شرعیه‏]

زمان: 24 شهریور 1343/ 8 جمادى الاول 1384

مکان: قم‏

موضوع: اجازه در امور حسبیه و شرعیه‏

مخاطب: برهانى، سید محمد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقاى آقا سید محمد برهانى- دامت افاضاته- از طرف حقیر مجازند در اخذ سهمین مبارکین و صرف آن در اعاشه خودشان به نحو اقتصاد و صرف ثلث از ما زاد سهم سادات عظام را در محل، و ارسال ما زاد از سهمین مبارکین را نزد حقیر براى حفظ حوزه‏هاى مقدسه علمیه- صانها اللَّه تعالى عن الحدثان- و قبض رسید وجوه مزبور را گرفته و به صاحبان وجوه برسانند و همچنین مجازند در اخذ سایر وجوه شرعیه از قبیل زکوات و مظالم عباد و صرف آنها در محل مقرر شرعى‏


 «و اوصیه- ایّده اللَّه تعالى- بما اوصى به السلف الصالح من ملازمة التقوى و التجنب عن الهوى و التمسک بعروة الاحتیاط فى الدین و الدنیا و ارجو من جنابه ان لا ینسانى من صالح دعواته.» و السلام علیه و على اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ هشتم جمادى الاول 1384

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

نامه [به آقاى سید عبد الرضا حجازى جهت مسجد دولاب تهران‏]

زمان: 31 شهریور 1343/ 15 جمادى الاول 1384

مکان: قم‏

موضوع: تقدیر از فعالیتهاى آقاى حجازى و رنجهایى که متحمل شده است‏

مخاطب: حجازى، سید عبد الرضا

بسمه تعالى‏

خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام خطیب محترم آقاى آقا سید عبد الرضا حجازى- دامت افاضاته‏

به عرض مى‏رساند، مرقومه آن جناب که حاکى از صحت مزاج شریف و حاوى اظهار محبت و تفقد از حقیر بود، موجب تشکر گردید. مساعى جمیله و شداید و محرومیتهایى که متحمل شده و مى‏شوید، مورد کمال تقدیر، و امید است ان شاء اللَّه مورد توجه حضرت ولى عصر- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- واقع شده و مأجور باشید

راجع به مسجد دولاب که مرقوم داشته بودید- چنانچه اهالى محل به حقیر مراجعه نمودند- ان شاء اللَّه اقدام مقتضى به عمل خواهد آمد. از خداى متعال دوام توفیقات جنابعالى را در ترویج شریعت مقدسه و اعلاى کلمه طیبه و دفاع از حریم مقدس اسلام مسألت دارم. مرجوّ آنکه در مظانّ استجابت دعوات حقیر را فراموش نفرمایید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

15 ج 1 84

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

تلگراف [تسلیت به آقاى مرتضى مقتدایى‏]

زمان: 11 مهر 1343/ 26 جمادى الاول 1384

مکان: قم‏

موضوع: پیام تسلیت مصیبت وارده‏

مخاطب: مقتدایى، مرتضى‏

قم- اصفهان 11/ 7/ 1343

به وسیله حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقاى خادمى- دامت برکاته جناب مستطاب ثقة الاسلام آقاى مقتدایى- دامت افاضاته‏

پس از تسلیت در مصیبت وارده، سلامت جنابعالى را خواستار است.

خمینى‏

اجازه نامه [به آقاى محمد باقر حسینى مهریزى، در اخذ وجوه شرعیه‏]

زمان: 20 مهر 1343/ 6 جمادى الثانى 1384

مکان: قم‏

موضوع: اجازه در اخذ وجوه شرعیه‏

مخاطب: حسینى مهریزى یزدى، سید محمد باقر

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقاى آقا سید محمد باقر حسینى مهریزى یزدى- دامت افاضاته- از طرف حقیر مجازند در اخذ وجوه شرعیه از قبیل زکوات و مظالم عباد و صرف آن در موارد مقرره شرعیه؛ و همچنین مجازند در اخذ سهمین مبارکین و صرف آن در اعاشه خودشان به نحو اقتصاد، چنانچه ما زادى داشت مجازند مقدار نصف از سهم سادات عظام- کثّر اللَّه نسلهم المبارک- را به سادات فقیر و متدین عفیف بپردازند و ما بقى از سهمین را جهت حفظ حوزه‏هاى مقدسه علمیه- صانها اللَّه تعالى عن الحدثان- نزد حقیر ارسال نمایند

 «و اوصیه- ایّده اللَّه تعالى- بما اوصى به السلف الصالح من ملازمة التقوى و التجنب عن الهوى و التمسک بعروة الاحتیاط فى الدین و الدنیا، و ارجو من جنابه ان لا ینسانى من صالح دعواته»؛ و السلام علیه و على اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ ششم شهر جمادى الثانیه 1384

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

اجازه نامه [به آقاى سید حسن میرزایى، در امور حسبیه و شرعیه‏] «1»

زمان: 20 مهر 1343/ 6 جمادى الثانى 1384

مکان: قم‏

موضوع: اجازه در امور حسبیه و شرعیه‏

مخاطب: میرزایى، سید حسن‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقاى حاج سید حسن میرزایى- دامت افاضاته- مجازند از طرف حقیر در تصدى امور شرعیه و حسبیه که تصدى آن در زمان غیبت حضرت ولى عصر- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- از مختصات فقیه جامع الشرایط است «فله التصدی لما ذکر مع مراعاة الاحتیاط»؛ و نیز مجازند در اخذ سهمین مبارکین و صرف آن در اعاشه خودشان به نحو اقتصاد، و چنانچه ما زادى داشت مجازند به مقدار ربع از ما زاد سهم مبارک امام- علیه السلام- و نصف از سهم سادات‏ عظام- کثّر اللَّه نسلهم المبارک- را در موارد مقرره شرعیه و اعلاى کلمه طیبه اسلام صرف نموده و ما بقى از سهمین مبارکین را جهت حفظ حوزه‏هاى مقدسه علمیه- صانها اللَّه تعالى عن الحدثان- نزد حقیر ارسال نمایند؛ و نیز مجازند در دستگردان نمودن و امهال به مقدار متعارف و اخذ و ایصال‏  «و اوصیه- ایّده اللَّه تعالى- بما اوصى به السلف الصالح من ملازمة التقوى و التجنب عن الهوى و التمسک بعروة الاحتیاط فى الدین و الدنیا؛ و ارجو من جنابه ان لا ینسانى من صالح دعواته»؛ و السلام علیه و على اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ ششم شهر جمادى الثانیه 1384

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

اجازه نامه [به آقاى مرتضى مقتدایى، در امور شرعیه‏]

زمان: 20 مهر 1343/ 6 جمادى الثانى 1384

مکان: قم‏

موضوع: اجازه در امور شرعیه‏

مخاطب: مقتدایى، مرتضى‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقاى آقا شیخ مرتضى مقتدایى- دامت افاضاته- مجازند از طرف حقیر در اخذ وجوه شرعیه از قبیل زکوات و مظالم عباد و صرف آن در موارد مقرره شرعیه و همچنین مجازند در اخذ سهم مبارک امام- علیه السلام- و صرف ثلث از آن در اعاشه خود، و سایر موارد منطبقه و ارسال دو ثلث دیگر را جهت حفظ حوزه‏هاى مقدسه علمیه- صانها اللَّه تعالى عن الحدثان- نزد حقیر

 «و اوصیه- ایّده اللَّه تعالى- بما اوصى به السلف الصالح من ملازمة التقوى و التجنب عن الهوى و التمسک بعروة الاحتیاط فى الدین و الدنیا؛ و ارجو من جنابه ان لا ینسانى من صالح دعواته»؛ و السلام علیه و على اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ ششم شهر جمادى الثانیه 1384

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

پیام [به اهالى استان کرمان (اعمال رژیم در کرمان- هجرت آقاى حجتى کرمانى)]

زمان: 21 مهر 1343/ 7 جمادى الثانى 1384

مکان: قم‏

موضوع: اعمال خلاف مأموران رژیم در کرمان و هجرت آقاى حجتى کرمانى‏

مخاطب: اهالى استان کرمان‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

به وسیله حضرات خطباى محترم و مبلغین معظم کرمان- دامت افاضاتهم- خدمت ذى شرافت عموم اهالى محترم کرمان- ایّدهم اللَّه تعالى‏

پس از سلام مخصوص، به عرض مى‏رساند باید اظهار تأسف و تأثر کنم از قضایاى خلافى که در اطراف مملکت به دست مأمورین انجام مى‏گیرد. از آن جمله از قضایاى اخیر کرمان، که منجر شد به هجرت جناب مستطاب ثقة الاسلام خطیب محترم آقاى حجتى «1»- دامت افاضاته- بسیار متأسفم. مأمورین به جاى آنکه جنایتکاران را به سزاى خودشان برسانند، براى طرفدارى از آنها دست به کارهاى خلاف شرع و وجدان زده‏اند؛ و بر خلاف قوانین، بى‏جهت مزاحمت معظم له را فراهم نموده‏اند. از جناب ایشان تقاضا کردم که به وطن خود مراجعت فرمایند. و از اهالى محترم تقاضا مى‏کنم از زحمات ایشان تقدیر نمایند؛ و با حفظ آرامش اجازه ندهند بر خلاف شرع و قانون، مأمورین رفتار ناشایسته خود را تعقیب نمایند. شما اهالى محترم تحت نظر علماى اعلام و حجج اسلام و خطباى عظام، اجتماعات خود را خصوصاً در روز جمعه، هر چه بیشتر فشرده تر کنید. و به مراسم و شعائر مذهبى اهمیت دهید. و در مقابل زورگوییها و قانون‏شکنیها ساکت ننشینید و با کمال آرامش خلافکاریهاى دستگاه جبار را به ملت ایران و ملل مسلمین گوشزد کنید. و از خداى تعالى به وسیله ولى عصر- عجل اللَّه تعالى فرجه- استمداد نمایید. تا دولتهاى جبار نتوانند بر خلاف اسلام و قوانین قرآن قدمى بردارند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

                        صحیفه امام، ج‏1، ص: 404

نامه [به آقاى محمد على نصرآبادى (پاسخ به سؤالات شرعیه)]

زمان: 24 مهر 1343/ 10 جمادى الثانى 1384

مکان: قم‏

موضوع: پاسخ به سؤالات شرعیه‏

مخاطب: نصرآبادى، محمد على‏

بسمه تعالى‏

خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقاى حاج شیخ محمد على نصرآبادى- دامت افاضاته‏

به عرض مى‏رساند، مرقومه آن جناب که حاوى تفقد از حقیر بود، موجب تشکر گردید. راجع به سؤال اول که مرقوم داشته بودید، نمى‏توانم اجازه بدهم. و نسبت به اخبار تحلیل خمس که سؤال نموده بودید، اخبار مزبور مربوط به اعیانى است که از غیر معتقدین خمس به طایفه شیعه منتقل مى‏شود؛ و تحلیل در فرض مزبور مطلق است‏

از خداى متعال دوام توفیقات آن جناب را در ترویج شریعت مقدسه خواستار و ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ 10 ج 2 84

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

تلگراف [به آقاى سید هادى میلانى درباره حصر آقاى قمى‏]

زمان: 24 مهر 1343/ 10 جمادى الثانى 1384 «1»

مکان: قم‏

موضوع: محکوم نمودن محاصره آقاى قمى توسط رژیم شاه‏

مخاطب: میلانى، هادى (از مراجع تقلید)

حضور محترم حضرت مستطاب آیت اللَّه آقاى میلانى- دامت برکاته- مشهد

پس از اهداى تحیت و سلام از پیشامد مشهد مقدس بسیار متأسفم. گویا مأمورین بى‏جهت مى‏خواهند باز فتنه ایجاد کنند

حصر آیت اللَّه قمى «2» جز ایجاد ناراحتى در محافل روحانیت و بین طبقات مردم براى هیأت حاکمه نتیجه ندارد. منتظرم از وضع مشهد و سلامت معظم له مستحضرم فرمایید.

خمینى‏

نامه [به آقاى عبد الجلیل جلیلى کرمانشاهى (اعلام وصول وجه)]

زمان: 27 مهر 1343/ 13 جمادى الثانى 1384

مکان: قم‏

موضوع: پیام تشکر- اعلام وصول وجه‏

مخاطب: جلیلى کرمانشاهى، عبد الجلیل‏

بسمه تعالى‏

خدمت ذى شرافت جناب مستطاب عماد الاعلام و حجت الاسلام آقاى حاج شیخ عبد الجلیل جلیلى- دامت افاضاته‏

به عرض مى‏رساند، مرقومه آن جناب که حاکى از صحت مزاج شریف و حاوى تفقد از حقیر بود موجب تشکر گردید. مبلغ دو هزار تومان وجه ارسالى توسط بانک ملى نیز واصل شد. راجع به برنامه امتحانیه‏اى که ابلاغ شده است «1» مرقوم داشته بودید؛ همان طور که تا کنون جواب نداده‏اید از این به بعد هم جواب ندهید. بالاتر از این نیست که بالاخره خداى نخواسته آنچه بخواهند انجام دهند؛ لکن جواب دادن را مصلحت نمى‏دانم. از خداى متعال موفقیت آن جناب و عموم علماى اعلام- دامت برکاتهم- را در ترویج شریعت مقدسه و اعلاى کلمه طیبه اسلام مسألت مى‏نمایم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ 13 ج 2 84

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

نامه [به آقاى سید محمد حسین موسوى (لزوم وحدت روحانیون)]

زمان: 28 مهر 1343/ 14 جمادى الثانى 1384

مکان: قم‏

موضوع: لزوم وحدت روحانیون براى دفع خطرات‏

مخاطب: موسوى، سید محمد حسین‏

بسمه تعالى‏

خدمت ذى شرافت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقاى آقا سید محمد حسین موسوى- دامت افاضاته‏

به عرض مى‏رساند، مرقومه جنابعالى که حاکى از صحت مزاج شریف و حاوى تفقد از حقیر بود موجب تشکر گردید

مساعى جمیله علماى اعلام در تشکیل جلسات شبهاى یکشنبه و اجتماعات روزهاى جمعه «1» مورد کمال تقدیر، و امید است ان شاء اللَّه مورد توجه حضرت ولى عصر- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- واقع شده و مأجور باشید

لازم به تذکر نیست که در این موقع که دشمنان اسلام مى‏کوشند به هر وسیله ضربه‏اى بر اسلام و احکام مقدس آن وارد کنند بر علماى اعلام و مروجین شریعت مقدس اسلام- دامت افاضاتهم- لازم است اجتماعات خود را حفظ فرموده و با اتحاد کلمه و اتفاق کامل از خطرات موجود جلوگیرى فرمایند

و بر مردم مسلمان و مؤمنین محترم بلاد نیز لازم است از دستورات علماى اعلام- دامت برکاتهم- پیروى نموده و اجتماعات دینى خود را فشرده تر سازند. و با رعایت نظم و آرامش بدون آنکه بهانه‏اى به دست دشمنان بدهند، در مساجد و اجتماعات مذهبى شرکت نمایند و از خداى متعال استمداد بخواهند

از خداى متعال موفقیت عموم آقایان محترم و عظمت اسلام و مسلمین را خواستار و ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ 14 جمادى الثانیه 84

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

پیام [به روحانیون و ملت ایران (مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون)]

زمان: 4 آبان 1343/ 20 جمادى الثانى 1384

مکان: قم‏

موضوع: مخالفت با کاپیتولاسیون و دعوت مردم و علما به قیام‏

مخاطب: علما و روحانیون و دیگر اقشار ملت مسلمان ایران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلکافِرینَ عَلى المُؤمِنینَ سَبیلا «1»

آیا ملت ایران مى‏داند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ مى‏داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنایتى واقع شد؟ مى‏داند مجلس، به پیشنهاد دولت، سند بردگى ملت ایران را امضا کرد، اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشى بودن ملت مسلمان را به امریکا داد؟ قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامى و ملى ما؟ قلم سرخ کشید بر تمام لاف و گزافهاى چندین ساله سران قوم؟ ایران را از عقب افتاده ترین ممالک دنیا پست تر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حیثیت دادگاههاى ایران را پایمال کرد؟ به ننگین ترین تصویبنامه دولت سابق، با پیشنهاد دولت حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت صحبتهاى سرّى، رأى مثبت داد؟ ملت ایران را در تحت اسارت امریکایى‏ها قرار داد؟ اکنون مستشاران نظامى و غیر نظامى امریکا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتى بکنند، هر خیانتى بکنند؛ پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههاى ایران حق رسیدگى ندارند. چرا؟ براى آنکه امریکا مملکت دلار است، و دولت ایران محتاج به دلار!

به حسب این رأى ننگین، اگر یک مستشار امریکایى یا یک خادم مستشار امریکایى به یکى از مراجع تقلید ایران، به یکى از افراد محترم ملت، به یکى از صاحب منصبان عالى رتبه ایران، هر جسارتى بکند، هر خیانتى بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛

محاکم ایران حق رسیدگى ندارد. ولى اگر به یک سگ آنها تعرضى بشود، پلیس باید دخالت کند؛ دادگاه باید رسیدگى نماید!

امروز که دولتهاى مستعمره یکى پس از دیگرى با شهامت و شجاعت، خود را از تحت فشار استعمار خارج مى‏کنند و زنجیرهاى اسارت را پاره مى‏کنند، مجلس مترقى ایران با ادعاى سابقه تمدن 2500 ساله، با لاف همردیف بودن با ممالک مترقیه، به ننگین ترین و موهنترین تصویبنامه غلط دولتهاى بى‏حیثیت رأى مى‏دهد، و ملت شریف ایران را پست ترین و عقب افتاده ترین ملل به عالَم معرفى مى‏کند؛ و با سرافرازى هر چه تمامتر دولت از تصویبنامه غلط دفاع مى‏کند و مجلس رأى مى‏دهد. از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند که این طرح مفتضح را به دولت پاکستان، اندونزى، ترکیه، آلمان غربى، پیشنهاد کرده‏اند، و هیچ کدام زیر بار این اسارت نرفته‏اند. تنها دولت ایران است که این قدر با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازى مى‏کند و آن را به باد فنا مى‏دهد

علما و روحانیون که مى‏گویند باید قدرت سرنیزه در مقدرات کشور دخالت نکند، باید وکلاى پارلمان مبعوث از ملت باشند، باید دولتها ملى باشند، باید اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمانها نظارت در آنها نکنند و آزادى را از ملت مسلمان سلب ننمایند، براى آن است که این ننگها را بر ملت تحمیل نکنند و ما را مواجه با این مصیبتها ننمایند. چرا وکلاى پارلمان، با آنکه به حسب قاعده انسانیت و ملیت با همچو سند اسارتى صد در صد مخالف هستند، نفس نمى‏کشند؛ و جز دو- سه نفر آنها، که معلوم است با اضطراب صحبت کرده‏اند، خاموش نشسته‏اند؟ براى آنکه اتکا به ملت ندارند، دست نشانده هستند، و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با یک اشاره بیرون مى‏ریزند؛ به زندان مى‏اندازند

آیا ملت ایران مى‏داند که افسران ارتش به جاى سوگند به قرآن مجید، «سوگند به کتاب آسمانى که به آن اعتقاد دارم» یاد کرده‏اند؟ این همان خطرى است که کراراً تذکر داده‏ام: خطر براى قرآن مجید؛ براى اسلام عزیز؛ خطر براى مملکت اسلام؛ خطر براى استقلال کشور من نمى‏دانم دستگاه جبار از قرآن کریم چه بدى دیده است، از پناه به اسلام و قرآن چه ضررى برده است که این قدر پافشارى براى محو اسم آن مى‏کند. اگر پناه به قرآن و اسلام بیاورید، اجنبى به خود اجازه نمى‏دهد که از شما سند بردگى بگیرد؛ اجازه نمى‏دهد که مفاخر ملى و اسلامى شما پایمال شود. جدابودن ملت از هیأت حاکمه، برخوردار نبودن آنها از پشتیبانى ملت، این مصیبتها را پیش مى‏آورد

اکنون من اعلام مى‏کنم که این رأى ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است، و قانونیت ندارد؛ مخالف رأى ملت مسلمان است. وکلاى مجلسین وکیل ملت نیستند؛ وکلاى سرنیزه هستند! رأى آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشى ندارد. و اگر اجنبیها بخواهند از این رأى کثیف سوء استفاده کنند، تکلیف ملت تعیین خواهد شد

دنیا بداند که هر گرفتارى‏اى که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است؛ از امریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از امریکا خصوصاً متنفر است. بدبختى دوَل اسلامى از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست. اجانبند که مخازن پر قیمت زیرزمینى ما را به یغما برده و مى‏برند. انگلیس است که سالیان دراز طلاى سیاه ما را با بهاى ناچیز برده و مى‏برد. اجانبند که کشور عزیز ما را اشغال کرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله کرده و سربازان ما را از پا در آوردند. دیروز ممالک اسلامى به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند؛ امروز به چنگال امریکا و عمال آن. امریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانى مى‏کند. امریکاست که به اسرائیل قدرت مى‏دهد که اعراب مسْلم را آواره کند. امریکاست که وکلا را، یا بیواسطه یا با واسطه، بر ملت ایران تحمیل مى‏کند. امریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر مى‏داند، و مى‏خواهد آنها را از جلو خود بردارد. امریکاست که روحانیون را خار راه استعمار مى‏داند، و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد. امریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار مى‏آورد که چنین تصویبنامه مفتضحى را که تمام مفاخر اسلامى و ملى ما را پایمال مى‏کند، تصویب و اجرا کنند. امریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگرى و بدتر از آن مى‏نماید

بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند. بر ارتش ایران است که اجازه ندهند

چنین کارهاى ننگینى در ایران واقع شود. از بالاترها، به هر وسیله هست، بخواهند این سند استعمار را پاره کنند؛ این دولت را ساقط کنند؛ وکلایى که به این امر مفتضح رأى دادند از مجلس بیرون کنند. بر ملت است که از علماى خود بخواهند در این امر ساکت ننشینند. بر علماى اعلام است که از مراجع اسلام بخواهند این امر را ندیده نگیرند. بر فضلا و مدرسین حوزه‏هاى علمیه است که از علماى اعلام بخواهند که سکوت را بشکنند. بر طلاب علوم است که از مدرسین بخواهند که غافل از این امر نباشند. بر ملت مسلمان است که از وعاظ و خطبا بخواهند که آنان را که آگاه از این مصیبت بزرگ نیستند آگاه کنند. بر خطبا و وعاظ است که با بیان محکم، بى‏هراس، بر این امر ننگین اعتراض کنند و ملت را بیدار کنند. بر اساتید دانشگاه است که جوانان را از آنچه زیر پرده است مطلع کنند. بر جوانان دانشگاهى است که با حرارت با این طرح مفتضح مخالفت کنند؛ با آرامش و با شعارهاى حساس، مخالفت دانشگاه را به ملتهاى دنیا برسانند. بر دانشجویان ممالک خارجه است که در این امر حیاتى که آبروى مذهب و ملت را در خطر انداخته، ساکت ننشینند. بر پیشوایان دوَل اسلامى است که فریاد ما را به دنیا برسانند، و از مراکز پخش آزاد، ناله جانسوز این ملت بدبخت را به جهان گوشزد کنند. بر علما و خطباى ملل اسلامى است که با سیل اعتراض این ننگ را از جبهه ملت معظم ایران، برادران اسلامى خود، بزدایند. و بر جمیع طبقات ملت است که از مناقشات جزئى موسمى خود صرف نظر کرده، و در راه هدف مقدس استقلال و بیرون رفتن از قید اسارت کوشش کنند. بر رجال شریف سیاسى است که ما را از مطالب زیر پرده که در مجلس گفته شده آگاه نمایند. بر احزاب سیاسى است در این امر مشترک با یکدیگر توافق کنند

هدف مراجع عظام و روحانیون در هر جا باشند، یکى است. و آن پشتیبانى از دیانت مقدسه اسلام و قرآن مجید و طرفدارى از مسلمین است. اختلافى بین علماى اعلام و نگهبانان اسلام در این هدف مقدس نیست. اگر فرضاً اختلاف اجتهاد و نظرى در امرى جزئى و ناچیز باشد، مثل سایر اختلافات در امور فرعى، مانع از وحدت نظر در امور اصولى نیست. اگر سازمانهاى دولتى گمان کرده‏اند با سمپاشیها مى‏توانند ما را از هدف مقدس خود منحرف کنند و به دست جُهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا کرده‏اند. این جانب، که یک نفر از خدمتگزاران علماى اعلام و ملت اسلام هستم، در موقع خطیر و براى مصالح بزرگ اسلامى حاضرم براى کوچکترین افراد تواضع و کوچکى کنم، تا چه رسد به علماى اعلام و مراجع عظام- کثّر اللَّه أمثالهم. لازم است جوانهاى متعصب و طلاب تازه کار از زبان و قلم خود جلوگیرى کنند؛ و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از امورى که موجب تشتت و تفرقه است خوددارى نمایند. علماى اعلام براى خاتمه دادن به هرج و مرج و بى‏نظمیها در فکر اصلاح عمومى هستند، اگر دولتها مجال فکر به ما بدهند؛ اگر گرفتاریهایى که از ناحیه هیأت حاکمه پیش مى‏آید و ناراحتیهاى روحى مجال تصفیه و اصلاح داخلى به ما بدهد. این نحو گرفتاریهاست که ما را از مسیر خود، که مسیر تصفیه حوزه‏ها و اصلاح همه جانبه است، بازمى‏دارد. با احساس خطر براى اسلام و قرآن کریم، براى ملت و ملیت مجال تفکر در امور دیگر باقى نمانده. اهمیت این موضوعات به قدرى است که مشاغل خاص ما را تحت الشعاع قرار داده است‏

آیا ملت مسلمان مى‏داند که در حال حاضر عده‏اى از علما و مبلغین و طلاب و بسیارى از مسلمین بیگناه در زندانها به سر مى‏برند، و بر خلاف قوانین آنها را بدون رسیدگى مدتهاى مدیدى زندانى کرده‏اند؟ و مرجعى نیست که به این وضع هرج و مرج ارتجاعى قرون وسطایى خاتمه دهد. اینها دنبال قتل عام 15 خرداد، 12 محرم، است که جراحت آن از قلب ملت پاک نخواهد شد. هیأت حاکمه به جاى اینکه براى اقتصاد ایران، براى جلوگیرى از ورشکستگیهاى بازرگانان محترم، براى نان و آب فقرا و مستمندان، براى زمستان سیاه بى‏خانمانها، براى پیدا کردن کار براى جوانان فارغ التحصیل و سایر طبقات بیچاره، فکرى بکند، به کارهاى مخرب، مثل آنچه گفته شد و نظایر آن، دست مى‏زند؛ از قبیل استخدام زن براى دبیرستانهاى پسرانه و مرد براى دبیرستانهاى دخترانه، که فساد آن بر همه روشن [است‏] و اصرار به آنکه زنها در دستگاههاى دولتى وارد شوند، که فساد و بیهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ایران به دست‏ امریکا و اسرائیل است؛ و بازار ایران از دست ایرانى و مسْلم خارج شده است، و غبار ورشکستگى و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است؛ و اصلاحات آقایان، بازار سیاه براى امریکا و اسرائیل درست کرده است؛ و کسى نیست که به داد ملت فقیر برسد

من از فکر زمستان امسال رنج مى‏برم. من شدت گرسنگى و خداى نخواسته هلاکت بسیارى از فقرا و مستمندان را پیش‏بینى مى‏کنم. لازم است خود ملت به فکر فقرا باشند. لازم است از حالا براى زمستان آنها تهیه‏اى شود که فجایع سال سابق تکرار نشود. لازم است علماى اعلام بلاد، مردم را دعوت به این امر ضرورى بفرمایند

از خداى متعال عظمت اسلام و مسلمین و رهایى دوَل اسلامى را از شرّ اجانب- خذلهم اللَّه تعالى «1» خواستار است. و السلام على من اتبع الهدى.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

سخنرانى [در جمع مردم (مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون و اعلام عزاى عمومى)]

زمان: 4 آبان 1343/ 20 جمادى الثانى 1384 «1»

مکان: قم‏

موضوع: قیام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون و اعلام عزاى عمومى‏

حضار: روحانیون، طلاب، بازاریان، دانشگاهیان، اهالى قم و سایر شهرستانها

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

انا للَّه و انا الیه راجعون‏

عید ایران را عزا کردند

من تأثرات قلبى خودم را نمى‏توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزى که مسائل اخیر ایران را شنیده‏ام خوابم کم شده است [گریه حضار]. ناراحت هستم [گریه حضار]. قلبم در فشار است [گریه حضار]. با تأثرات قلبى روزشمارى مى‏کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید [گریه شدید حضار]. ایران دیگر عید ندارد [گریه حضار]. عید ایران را عزا کرده‏اند [گریه حضار]؛ عزا کردند و چراغانى کردند [گریه حضار]؛ عزا کردند و دسته جمعى رقصیدند [گریه حضار]. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانى کردند؛ پایکوبى کردند. اگر من به جاى اینها بودم این چراغانیها را منع مى‏کردم؛ مى‏گفتم بیرق سیاه بالاى سر بازارها بزنند [گریه حضار]؛ بالاى سر خانه‏ها بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.

تشریح قانون «کاپیتولاسیون»

قانونى در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولًا ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین [تا] مستشاران نظامى، تمام مستشاران نظامى امریکا با خانواده‏هایشان، با کارمندهاى فنى‏شان، با کارمندان ادارى‏شان، با خدمه‏شان، با هر کس‏ که بستگى به آنها دارد، اینها از هر جنایتى که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم امریکایى، اگر یک آشپز امریکایى، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوى او را بگیرد! دادگاههاى ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسى کنند، باید برود امریکا! آنجا در امریکا اربابها تکلیف را معین کنند!

دولت سابق «1» این تصویب را کرده بود و به کسى نگفت. دولت حاضر «2» این تصویبنامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند، و باز نفسشان درنیامد.

در این چند روز، این تصویبنامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهایى کردند، مخالفتهایى شد، بعضى از وکلاى آنجا هم مخالفتهایى کردند، صحبتهایى کردند لکن مطلب را گذراندند؛ با کمال وقاحت گذراندند! دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفدارى کرد! ملت ایران را از سگهاى امریکا پست تر کردند. اگر چنانچه کسى سگ امریکایى را زیر بگیرد، بازخواست از او مى‏کنند؛ لکن، اگر شاه ایران یک سگ امریکایى را زیر بگیرد بازخواست مى‏کنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز امریکایى شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد! چرا؟ براى اینکه مى‏خواستند وام بگیرند از امریکا! امریکا گفت این کار باید بشود- لا بد این جور است- بعد از سه- چهار روز، یک وام دویست میلیون، دویست میلیون دلارى، تقاضا کردند. دولت تصویب کرد دویست میلیون دلار در عرض پنج سال به دولت ایران بدهند و در عرض ده سال سیصد میلیون بگیرند! مى‏فهمید یعنى چه؟ دویست میلیون دلار، هر دلارى هشت تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ایران براى نظام، و در عرض ده سال سیصد میلیون- آن طور که حساب کردند- سیصد میلیون دلار از ایران بگیرد؛ یعنى صد میلیون دلار، یعنى هشتصد میلیون تومان از ایران در ازاى این وام نفع بگیرند! مع ذلک، ایران خودش را فروخت براى این دلارها! ایرانْ استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفى کرد، در ازاى وام دویست میلیون که سیصد میلیون دلار پس بدهند! ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملکتى برسانند؟

سایر ممالک خیال مى‏کنند که ملت ایران است؛ این ملت ایران است که این قدر خودش را پست کرده است؛ نمى‏دانند این دولت ایران است؛ این مجلس ایران است. این مجلسى است که ارتباط به ملت ندارد؛ این مجلس، مجلس سرنیزه است! این مجلس چه ارتباطى به ملت ایران دارد. ملت ایران به اینها رأى ندادند. علماى طراز اول، مراجع- بسیارى‏شان- تحریم کردند انتخابات را؛ ملت تبعیت کرد از اینها، رأى نداد لکن زور سرنیزه اینها را آورد بر این کرسى نشاند.

توطئه قطع نفوذ روحانیون‏

در یکى از کتابهاى تاریخى که امسال به طبع رسیده است و به بچه‏هاى ما تعلیم مى‏شود این است که، بعد از اینکه یک مسائل دروغى را نوشته است، آخرش نوشته است که معلوم شد که قطع نفوذ روحانیت، قطع نفوذ روحانیون، در رفاه حال این ملت مفید است! رفاه حال ملت به این است که روحانیون را از بین ببرند! همین طور است. اگر نفوذ روحانیون باشد نمى‏گذارد این ملتْ اسیر انگلیسْ یکوقت باشد؛ اسیر امریکا یکوقت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد نمى‏گذارد که اسرائیل قبضه کند اقتصاد ایران را! نمى‏گذارد که کالاهاى اسرائیل در ایران بدون گمرک فروخته بشود! اگر نفوذ روحانیین باشد نمى‏گذارد که اینها سر خود یک همچو قرضه بزرگى را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمى‏گذارد این هرج و مرجى که در بیت المال هست بشود. اگر نفوذ روحانیین باشد نمى‏گذارد که هر دولتى هر کارى مى‏خواهد انجام بدهد و لو صد در صد بر ضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد نمى‏گذارد که مجلس به این صورت مبتذل‏ درآید. اگر نفوذ روحانیین باشد نمى‏گذارد که مجلس با سرنیزه درست بشود تا این فضاحت از آن پیدا بشود. اگر نفوذ روحانیین باشد نمى‏گذارد که دختر و پسر با هم در آغوش هم کشتى بگیرند- چنانچه در شیراز شده است! اگر نفوذ روحانیون باشد نمى‏گذارد که دخترهاى معصوم مردم زیر دست جوانها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمى‏گذارد که زنها را در مدرسه مردها ببرند، مردها را در مدرسه زنها ببرند و فساد راه بیندازند. اگر نفوذ روحانیون باشد توى دهن این دولت مى‏زنند! توى دهن این مجلس مى‏زنند، و وکلا را از مجلس بیرون مى‏کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد تحمیل نمى‏تواند بشود، یک عده از وکلا بر سرنوشت یک مملکتى حکومت کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمى‏گذارند یک دست نشانده امریکایى این غلطها را بکند؛ بیرونش مى‏کنند از ایران. نفوذ روحانى مضر به حال ملت است؟! نخیر، مضر به حال شماست! مضر به حال شما خائنهاست، نه مضر به حال ملت. شما دیدید با نفوذ روحانى نمى‏توانید هر کارى را انجام بدهید، هر غلطى را بکنید، مى‏خواهید نفوذ روحانى را از بین ببرید. شما گمان کردید که با صحنه‏سازیها مى‏توانید که بین روحانیون اختلاف بیندازید؟ نمى‏شود؛ این خواب باید در مرگ براى شما حاصل بشود! نمى‏توانید همچو کارى را انجام بدهید. روحانیون با هم هستند. من باز تمام روحانیین را تعظیم مى‏کنم؛ دست تمام روحانیین را مى‏بوسم. آن روز اگر دست مراجع را بوسیدم، امروز دست طلاب را هم مى‏بوسم [گریه حضار]. من امروز دست بقال را هم مى‏بوسم [گریه شدید حضار].

اعلام خطر!

آقا، من اعلام خطر مى‏کنم! اى ارتش ایران، من اعلام خطر مى‏کنم! اى سیاسیون ایران، من اعلام خطر مى‏کنم! اى بازرگانان ایران، من اعلام خطر مى‏کنم! اى علماى ایران، اى مراجع اسلام، من اعلام خطر مى‏کنم! اى فضلا، اى طلاب، اى مراجع، اى آقایان، اى نجف، اى قم، اى مشهد، اى تهران، اى شیراز، من اعلام خطر مى‏کنم!

                        صحیفه امام، ج‏1، ص: 419

خطردار است. معلوم مى‏شود زیر پرده‏ها چیزهایى است و ما نمى‏دانیم. در مجلس گفتند نگذارید پرده‏ها بالا برود! معلوم مى‏شود براى ما خوابها دیده‏اند! از این بدتر چه خواهند کرد؟ نمى‏دانم، از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه مى‏خواهند با ما بکنند؟ چه خیالى دارند اینها؟ این قرضه دلار چه به سر این ملت مى‏آورد؟ این ملت فقیر [پس از] ده سال هشتصد میلیون تومان نفع پول به امریکا بدهد؟! در عین حال ما را بفروشید براى یک همچو کارى؟!

مملکت در اشغال امریکا

نظامیهاى امریکا و مستشارهاى نظامى امریکایى به شما چه نفعى دارند؟ آقا! اگر این مملکت اشغال امریکاست، پس چرا این قدر عربده مى‏کشید؟! پس چرا این قدر دم از «ترقى» مى‏زنید؟! اگر این مستشارها نوکر شما هستند، پس چرا از اربابها بالاترشان مى‏کنید؟! پس چرا از شاه بالاترشان مى‏کنید؟! اگر نوکرند، مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید. اگر کارمند شما هستند، مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل مى‏کنند، شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال امریکایى است پس بگویید! پس ما را بردارید بریزید بیرون از این مملکت! چه مى‏خواهند با ما بکنند؟ این دولت چه مى‏گوید به ما؟ این مجلس چه کرد با ما؟ این مجلس غیر قانونى، این مجلس محرَّم «1» این مجلسى که به فتوا و به حکم مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسى که یک وکیلش از ملت نیست، این مجلسى که- به ادعا- هى مى‏گویند ما! ما! هى ما از «انقلاب سفید» آمدیم! آقا کو این «انقلاب سفید»؟! پدر مردم را درآوردند! آقا من مطلعم؛ خدا مى‏داند که من رنج مى‏برم؛ من مطلعم از این دهات؛ من مطلعم از این شهرستانهاى دورافتاده؛ از این قم بدبخت [گریه حضار]. من مطلعم از گرسنگى خوردن مردم؛ از وضع زراعت مردم.

سکوت، گناهى کبیره‏

آقا فکرى بکنید براى این مملکت؛ فکرى بکنید براى این ملت. هى قرض روى‏ قرض بیاورید؟! هى نوکر بشوید! البته دلارْ نوکرى هم هست! دلارها را شما مى‏خواهید استفاده کنید، نوکریش را ما بکنیم! اگر ما زیر اتومبیل رفتیم، کسى حق ندارد به امریکایى‏ها بگوید بالاى چشمت ابرو! لکن شماها استفاده‏اش را بکنید؛ مطلب این طور است. نباید گفت اینها را؟ آن آقایانى که مى‏گویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ و اللَّه، گناهکار است کسى که داد نزند؛ و اللَّه، مرتکب کبیره است کسى که فریاد نکند [گریه شدید حضار].

به داد اسلام برسید!

اى سران اسلام، به داد اسلام برسید [گریه حضار]. اى علماى نجف، به داد اسلام برسید [گریه حضار]. اى علماى قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام [گریه شدید حضار]. اى ملل اسلام، اى سران ملل اسلام، اى رؤساى جمهور ملل اسلامى، اى سلاطین ملل اسلامى، اى شاه ایران، به داد خودت برس. به داد همه ما برسید. ما زیر چکمه امریکا برویم، چون ملت ضعیفى هستیم؟! چون دلار نداریم؟! امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروى از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با امریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند- بداند این معنا را- که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. یک همچو ظلمى به دولت اسلامى کرده است، امروز قرآن با او خصم است؛ ملت ایران با او خصم است. دولت امریکا بداند این مطلب را. ضایعش کردند در ایران؛ خراب کردند او را در ایران.

مصونیت مستشارهاى امریکایى‏

براى مستشارها مصونیت مى‏گیرید؟! بیچاره وکلا داد زدند آقا از این دوستهاى ما بخواهید به ما این قدر تحمیل نکنند، ما را نفروشید، ما را به صورت مستعمره درنیاورید، کى گوش داد به اینها؟ از «پیمان وین» یک ماده را اصلش ذکر نکرده‏اند! ماده 32 ذکر نشده است. من نمى‏دانم آن ماده چه است؛ من که نمى‏دانم، رئیس مجلس هم نمى‏داند، وکلا هم نمى‏دانند. نمى‏دانند که؛ قبول کردند طرح را! طرح را قبول کردند، طرح را امضا کردند، تصویب کردند اما عده‏اى اقرار کردند که ما اصلًا نمى‏دانیم چیست! آنها هم لا بد امضا نکردند، آن عده دیگر بدتر از اینها بودند. یک عده جُهّالند اینها!

رجال سیاسى ما، صاحب‏منصبهاى بزرگ ما، رجال سیاسى ما، یکى بعد از دیگرى را کنار مى‏گذارد! الآن در مملکت ما به دست رجال سیاسى که وطنخواه باشند چیزى نیست. در دست آنها چیزى نیست. ارتش هم بداند، یکى‏تان را بعد از دیگرى کنار مى‏گذارند. دیگر براى شما آبرو گذاشتند؟ براى نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز امریکایى بر یک ارتشبد ما مقدم است؟! یک آشپز امریکایى بر یک ارتشبد ما مقدم شد در ایران؟! دیگر براى شما آبرو باقى ماند؟ اگر من بودم استعفا مى‏کردم؛ اگر من نظامى بودم استعفا مى‏کردم؛ من این ننگ را قبول نمى‏کردم. اگر من وکیل مجلس بودم استعفا مى‏کردم‏

باید نفوذ ایرانى‏ها قطع بشود! باید مصونیت براى آشپزهاى امریکایى، براى مکانیکهاى امریکایى، براى ادارى امریکایى، ادارى و فنى‏اش، مأمورین، کارمندان ادارى، کارمندان فنى، براى خانواده‏هایشان مصونیت باشد، لکن آقاى قاضى «1» در حبس باشد! آقاى اسلامى «2» را با دستبند ببرند این طرف و آن طرف! این خدمتگزارهاى اسلام، علماى اسلام در حبس باید باشند، وعاظ اسلام در حبس باید باشند، طرفداران اسلام باید در بندرعباس حبس باشند، براى اینکه اینها طرفدار روحانیت هستند؛ خودشان یا روحانى‏اند یا طرفدار روحانى. تاریخ ایران دست مردم دادند اینها! سند [به‏] دست دادند که معلوم شد رفاه حال این ملت به این است که قطع نفوذ روحانیین بشود! یعنى چه؟ رفاه حال ملت به این است که قطع ید رسول اللَّه از این ملت بشود؟! روحانیون خودشان چیزى نیستند که، روحانیون هر چه دارند از رسول اللَّه‏

است؛ باید قطع ید رسول اللَّه از این ملت بشود! اینها این را مى‏خواهند. این را مى‏خواهند تا اسرائیل، به دل راحت، هر کارى اینجا بکند. تا امریکا، به دل راحت، هر کارى مى‏خواهد بکند.

تمام گرفتارى ما از امریکاست‏

آقا تمام گرفتارى ما از این امریکاست! تمام گرفتارى ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از امریکاست. این وکلا هم از امریکا هستند! این وزرا هم از امریکا هستند! همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمى‏ایستند در مقابلش داد بزنند؟

یک روحانى در برابر التیماتوم شوروى‏

من الآن حافظه‏ام درست نیست، نمى‏توانم بفهمم مطلب را خوب، الآن در حال انقلاب هستم؛ در یک مجلس از مجالس سابق که مرحوم «مدرس»،- مرحوم آسید حسن مدرس- در آن مجلس بود، التیماتومى از دولت روس آمد به ایران که اگر فلان قضیه را انجام ندهید (که من حالا هیچى از آن را یادم نیست) ما از فلان جا- که قزوین ظاهراً بوده است- مى‏آییم به تهران و تهران را مى‏گیریم. دولت ایران هم فشار آورد به مجلس که باید این را تصویب کنید. یکى از مورخین، مورخین امریکایى، مى‏نویسد که یک روحانى با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: آقایان، حالا که بناست ما از بین برویم چرا به دست خودمان برویم. رد کرد. مجلس به خاطر مخالفت او جرأت پیدا کرد و رد کرد و هیچ غلطى هم نکردند. روحانى این است. یک روحانى توى مجلس بود نگذاشت آن قلدر شوروى را، روسیه سابق را، یک دولت را- پیشنهاد التیماتومش را- یک روحانى ضعیف، یک مشت استخوان رد کرد! آنها مى‏بینند نباید روحانى باشد؛ قطع ید روحانى باید بکنند تا به آمال و آرزوى خودشان برسند.

لزوم آگاهى مردم‏

من چه بگویم؟ این قدر انباشته است مطالب، این قدر مفاسد در این مملکت زیاد است‏ که من با این حالم، با این سینه‏ام، با این وضعم، نمى‏توانم عرضى بکنم. نمى‏توانم مطالب را به آن مقدارى که مى‏دانم به عرض شما برسانم. لکن شما موظفید به رفقایتان بگویید. آقایان موظفند ملت را آگاه کنند؛ علما موظفند ملت را آگاه کنند. ملت موظف است که در این امر صدا در بیاورد. با آرامش [به‏] عرض برساند؛ به مجلس اعتراض کند؛ به دولت اعتراض کند که چرا یک همچو کارى کردید؟ چرا ما را فروختید؟ مگر ما بنده شما هستیم؟ شما که وکیل ما نیستید! وکیل هم بودید، اگر خیانت کردید به مملکت، خود به خود از وکالت بیرون مى‏روید. این خیانت به مملکت است.

عزل وکلاى مجلس‏

خدایا، اینها خیانت کردند به مملکت ما. خدایا، دولت به مملکت ما خیانت کرد؛ به اسلام خیانت کرد؛ به قرآن خیانت کرد. وکلاى مجلسین خیانت کردند، آنهایى که موافقت کردند با این امر. وکلاى مجلس سنا خیانت کردند. این پیرمردها؛ وکلاى مجلس شورا، آنهایى که رأى دادند، خیانت کردند به این مملکت. اینها وکیل نیستند. دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند من عزلشان کردم. از وکالت معزولند.

غیر قانونى بودن مصوبات مجلس‏

تمام تصویبنامه‏هایى که تا حالا نوشته‏اند، تمامش غلط است! از اول مشروطه تا حالا به حَسَب نص قانون، به حسب نص قانون، قانون را که قبول دارند، به حسب نص، به حسب نص قانون، به حسب اصل دوم متمم قانون اساسى تا مجتهدین نظارت نکنند در مجلس، قانون هیچى نیست. کدام مجتهد نظارت مى‏کند حالا؟ باید قطع کرد دست روحانیین را! اگر پنج تا ملّا تو این مجلس بود، اگر یک ملّا تو این مجلس بود، تو دهن اینها مى‏زد! نمى‏گذاشت این کار بشود

من به آنهایى که مخالفت کردند، این حرف را دارم، به آنها، که چرا خاک به سرت نریختى؟! چرا پا نشدى یقه این مردکه را بگیرى؟ همین، من مخالفم! و هى تعارف و این همه تملق؟! مخالفت این است؟! باید هیاهو کنید؛ باید بریزید وسط مجلس؛ به هم‏ بپرید که نگذرد این مطلب. به صرف اینکه من مخالفم درست مى‏شود؟! خوب، مى‏بینید که مى‏گذرد! باید نگذارید یک همچو مجلسى وجود پیدا کند؛ از مجلس ببریدشان بیرون‏

ما این قانونى که گذراندند- به اصطلاح خودشان- قانون نمى‏دانیم. ما این مجلس را مجلس نمى‏دانیم. ما این دولت را دولت نمى‏دانیم. اینها خائنند به مملکت ایران! خائنند!

خداوندا، امور مسلمین را اصلاح کن. [آمین حضار] خداوندا، دیانت مقدسه اسلام را عظمت به آن عنایت فرما. [آمین حضار] خدایا، اشخاصى که خیانت مى‏کنند به این آب و ملک، خیانت مى‏کنند به اسلام، خیانت مى‏کنند به قرآن، آنها را نابود کن. [آمین حضار]

 

اجازه نامه [به آقاى عوض طالب زاده، در اخذ وجوه شرعیه‏]

زمان: 5 آبان 1343/ 21 جمادى الثانى 1384

مکان: قم‏

موضوع: اجازه در اخذ وجوه شرعیه‏

مخاطب: طالب زاده، عوض‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب مستطاب ملاذ الانام و مروّج الاحکام آقاى آقا شیخ عوض طالب زاده- دامت توفیقاته- مجازند از طرف حقیر در اخذ وجوه شرعیه از قبیل زکوات و مظالم عباد و صرف در موارد مقرره؛ و همچنین مجازند در اخذ سهم مبارک امام- علیه السلام- و صرف آن در اعاشه خودشان به نحو اقتصاد، و چنانچه ما زادى داشت نزد این جانب جهت حفظ حوزه‏هاى مقدسه علمیه ارسال نمایند و قبض رسید آن را گرفته، به صاحبان وجوه برسانند

 «و اوصیه- ایّده اللَّه تعالى- بما اوصى به السلف الصالح من ملازمة التقوى و التجنب عن الهوى و التمسک بعروة الاحتیاط فى الدین و الدنیا؛ و ارجو منه ان لا ینسانى من صالح دعواته»؛ و السلام علیه و على اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ 21 ج 2 1384

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

نامه [به آقاى یوسف صدیق (عدم صدور اجازه در امور حسبیه)]

زمان: 10 آبان 1343/ 26 جمادى الثانى 1384

مکان: قم‏

موضوع: عدم صدور اجازه در امور حسبیه‏

مخاطب: صدیق، یوسف‏

بسمه تعالى‏

خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و مروّج الاحکام آقاى آقا شیخ یوسف صدیق- دامت افاضاته‏

به عرض مى‏رساند، مرقومه جنابعالى که حاکى از تفقد از حقیر بود موجب تشکر گردید. راجع به صدور اجازه امور حسبیه که مرقوم داشته بودید، احتیاج به تمامیت مقدماتى دارد که در صورت تمامیتِ آن مقدمات، صادر خواهد شد. از خداى متعال موفقیت آن جناب را در ترویج شریعت مقدسه خواستار و ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ 26 ج 2 84

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

نامه [به آقاى سید مصطفى خمینى (سفارش خویشاوندان به صبر)]

زمان: 13 آبان 1343/ 29 جمادى الثانى 1384

مکان: ترکیه، آنکارا

موضوع: سفارش خویشاوندان به صبر

مناسبت: ورود به آنکارا پس از تبعید از ایران‏

مخاطب: خمینى، سید مصطفى‏

نور چشم محترم، آقا مصطفى- ایّده اللَّه تعالى و وفّقه لمرضاته‏

بحمد اللَّه تعالى و له الشکر که قبل از ظهر روز چهارشنبه وارد آنکارا [در] ترکیه شدم به سلامت. هواى اینجا بهتر از قم است. شماها از جهت من نگران نباشید. حالم خوب است و نگرانى بحمد اللَّه نیست. خداوند ان شاء اللَّه خیر مقدر فرماید. آنچه لازم است تذکر دهم، علاوه بر آنکه به جمیع خویشاوندان و بستگان پس از ابلاغ سلام سفارش کنید به صبر جمیل و عدم فزع «1»، به هیچ وجه تشبث نکنید. خداوند تعالى آنچه مقدر فرموده واقع خواهد شد. آنچه لازم است به شما تذکر دهم آن است که اگر رضاى خداوند تعالى و رضاى مرا مى‏خواهى، با مادر و خواهران و برادر و بستگان مطلقاً حُسن رفتار نمایید. همه محتاج به حُسن سلوک شما هستند. تقاضا مى‏کنم به همه خوش رفتارى نمایید. وقت حرکت گفته شد که اگر میل دارید خانواده بیایند مانع ندارد، اینجا هم تکرار شد. لکن با کمال میلى که به ملاقات همه دارم راضى نیستم بیایند و بیایید، زیرا به شماها و ایشان بد مى‏گذرد در محل غربت. براى من وسایل راحت فراهم خواهد شد، ان شاء اللَّه تعالى. لازم است چیزهایى را که مى‏نویسم، بدهید بیاورند. بناست از شما بیایند بگیرند و بیاورند. آنچه یادم است مى‏نویسم و اگر چیزى را فراموش کردم شما بفرستید: کتاب مفاتیح، صحیفه سجادیه، مکاسب و حواشى. لباس از عبا و پیراهن و غیره. مهر و جانماز، انگشترها اینجاست. حوله هم بفرستید. براى این ماه وجه پیش آقاى ... است، بگیرید شهریه را بدهید. براى تتمه زغال هم بگیرید.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد