swc

swc

صحیفه امام - جلد سوم (8)

پیام [به ملت ایران به مناسبت اربعین شهداى تبریز]

زمان: 4 فروردین 1357/ 14 ربیع الثانى 1398

مکان: نجف‏

مناسبت: اربعین شهداى تبریز

مخاطب: ملت ایران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

و لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظیم.

14 ربیع الثانى 98

با فرا رسیدن اربعین مقتولین مظلوم تبریز غمهاى ملت غیرتمند تجدید مى‏شود. ملت مظلوم ایران باید در هر چند صباحى پرچمهاى سیاه افراشته کنند و در سوگ بنشینند براى جوانان عزیز و عزیزان اسلام که به دست عمال امریکا و به امر شاه در خاک و خون کشیده شدند. و هنوز چشمها گریان و دلها بریان است براى یک قتل عمومى که دست امریکا و سایر اجانب از آستین شاه بیرون آمده و ملت را به عزاى دیگر مى‏نشاند. و من نمى‏دانم دنبال این اربعین، قتلهاى دیگرى و جنایات تازه‏اى است؛ و ضحاک عصر در خونخوارى تجدید مَطلع مى‏کند یا مأمور جنایت به صورت دیگر مى‏شود.


ما از این جنایات پى در پى و کشتار وحشیانه ناراحت و در عین حال امید داریم. ناراحتى براى آنکه جوانان رشید روحانى و دانشگاهى و بازارى و سایر طبقات را که امید براى آتیه کشور هستند از دست داده‏ایم و مى‏دهیم؛ و امیدواریم؛ چون مى‏بینیم این جنایات شاهانه و این کشتار وحشیانه نتوانست و نمى‏تواند نهضت این ملت بیدار بپاخاسته را به سستى گرایاند؛ هر چه جنایت و قتل افزایش یافت ملت در اراده آهنین خود قویتر و مستحکم تر شد.

کشتار بى‏رحمانه قم، ایران را به هیجان در آورد و تبریز عزیز را به قیام همگانى مردانه در قبال ظلم و بیدادگرى کشاند، و کشتار دسته جمعى تبریز، ملت غیور ایران را چنان‏ تکان داد که در آستانه انفجار است. انفجارى که دست اجانب را به خواست خداى متعال براى همیشه قطع کند؛ انفجارى که انتقام مظلومان را از شاه بگیرد و دودمان سیاهروى پهلوى را براى همیشه از تاریخ ایران محو کند و این ننگ را از صفحه آن بزداید. ما کشته دادیم و رنج بردیم لکن هر قطره خون آنها خونهایى را در رگ جوانان غیرتمند ما به جوش آورد و آتشى در دل آنها روشن کرد که به خواست خداوند تعالى خاموش نشود مگر پس از سوزاندن درخت جهنمى استعمار و به آتش کشیدن عمال روسیاه آن.

شما اى ملت بزرگ ایران! از این تلاش مذبوحانه دستگاه جبار و از این قتل و جرح قم و تبریز نهراسید و نمى‏هراسید؛ که خود این جنایات، نشانه وحشتزدگى شاه و از دست دادن اعتدال اعصاب اوست. اکنون لازم است وحدت کلمه خود را- که بحمد اللَّه حاصل است- با کمال جدیت حفظ کنید و صفوف خود را در زیر پرچم عدالت‏پرور اسلام فشرده کنید. و لازم است تمام جناحها که در پیشرفت مکتب رهایى‏بخش اسلام در تکاپو هستند به هم پیوندند، و با شعار واحد که شعار اسلام و قرآن است هم صدا شوند، از درون مدارس روحانى تا درون دانشگاهها و از عمق بازارها و کارگاهها تا دشت پهناور دهقانان زحتمکش صحرانورد و از کمینگاه محراب مساجد تا صحنه احزاب سیاسى و گروه دانشمندان، دکترها و مهندسین و جناحهاى محترم لشکرى و کشورى همه و همه همدست و همزبان کوشش مردانه کنند در راه نجات این کشتى که با چنگال و دندان اهریمنان خارج و داخل با خطر غرق مواجه است.

اسلام عزیز از شما- اى گروههاى مسلمان- در هر لباس و شغلى هستید، استمداد مى‏کند؛ و وظیفه همه است که در نجات آن کوشش کنید و ضربه‏هایى که از سلاطین جور، خصوصاً در این پنجاه سال حکومت ضد اسلامى و ملى دودمان پهلوى، خورده است و مى‏خورد جبران کنید. کُلُّکُمْ راعٍ وَ کُلُّکُم مَسْئُول. «1» و لازم است با کمال قدرت و هوشیارى اشخاص یا گروههایى که گرایش به مکتبهاى غیر اسلامى دارند و به خوى فرصت طلبى مى‏خواهند در این اوقات از فرصت استفاده نموده خود را در صفوف شما داخل کنند و به شما در موقعش از پشت خنجر بزنند از خود دور کنید و به آنها مجال تحرک ندهید. به غیر مکتب اسلام و شعار اسلامى، کشور از خطر نجات پیدا نمى‏کند.

و لازم است این بوقهاى تبلیغاتى شاه و دست نشاندگان بى‏آبرویش را هر چه بیشتر رسوا و افتضاح آن را آشکارتر کنید؛ چه بوقهایى که پنجاه سال است براى جازدن دودمان خیانتکار پهلوى به جاى خدمت به وطن که در این چند روز به اوج خود رساندند، و اشخاصى از خدا بیخبر به مداحى پرداختند که هم خود و هم ملت به دروغ آن آگاهند؛ و چه بوقهایى که شاه معلوم الحال را به اسلام خواهى و عدالت‏پرورى معرفى مى‏کنند، اخیراً باز زمزمه بسیار خطرناک دانشگاه اسلامى در مشهد مقدس آغاز شده است، غافل از آنکه اینها کوچکتر از آنند که بتوانند اسلام را با اسم اسلام بکوبند. ما همان طور که سابق گفتیم، کسانى که در این دانشگاه قلابى وارد شوند به ملت معرفى مى‏کنیم و آنها را از اعضاى رسمى سازمان امنیت قلابى بدتر و مضرتر به اسلام و کشور اسلامى مى‏دانیم، و ملت اسلام با آنها معامله معاند با اسلام خواهد کرد، و چنان آبروى آنها در جامعه ریخته مى‏شود که نتوانند دم از اسلامِ شاه ساخته بزنند.

مصیبتهاى ما تنها کشتارهاى وحشیانه پى در پى به امر شاه نیست؛ اخیراً باز در صدد خریدن اسلحه به مقدار سرسام آور و کشتیهاى متعدد است، و تا یک قطره نفت داریم و یا مخازنى که مورد احتیاج اجانب است، خرید این آهن پاره‏ها که به هیچ درد ملت نمى‏خورد جریان دارد؛ و تا این کابوس خطرناک بر سر این کشور سایه افکنده، بدبختى دنبال بدبختى براى این ملت مظلوم امرى عادى است. و از مصیبتهاى بزرگ مسلمین، قضیه اسرائیل تجاوزکار است که اکنون با مسلمین در حال جنگ و مشغول پیشروى در خاک لبنان است؛ و از طرف شاه برخوردار از کمک است و دوَل اسلامى غالباً در این امر مهم حیاتى بى‏تفاوت هستند، غافل از آنکه اگر در این پیشرویها خداى نخواسته توفیق پیدا کند، با سایر کشورها به همین نحو رفتار خواهد کرد. این مصیبتها که ما مبتلاى به آن‏ هستیم از امریکا و اذناب آن است. برخوردارى شاه از پشتیبانى رئیس جمهور امریکا این کشتارهاى بى‏رحمانه را به بار آورد، و ملت مسْلم را سوگوار کرد؛ برخوردارى از امریکا تبریز را به خاک و خون کشید.

قیام تبریز، چون نهضت همه ایران، اسلامى است؛ براى دفاع از حق و از احکام اسلام است، و نسبت [دادن‏] این قیام را به مارکسیستها یا مارکسیستهاى اسلامى- که در تبلیغات شاهانه است- جز خدعه نیست و دلیل بر آن است که این مکتبهاى انحرافى پایگاهى در ایران ندارند و الّا شاه از آنها ذکرى نمى‏کرد. اکنون باید تمام جناحها از هر طبقه بدانند که جز در سایه اسلام و در زیر پرچم توحید و قرآن، راه پیروزى مسدود است؛ و چون شاه مى‏خواهد نهضتهاى اصیل اسلامى را از مجراى خود منحرف و به گروههایى که هم منحرف و هم بین ملت پایگاهى ندارند نسبت دهد، باید همه گروههاى سیاسى و طبقات روشنفکر با صراحت و بدون هیچ ابهام، نهضت و تحرک خود را اسلامى و براى اجراى قوانین عدالت‏پرور قرآن کریم معرفى کنند و به گروه روحانى و کارگرى و توده ملت بپیوندند که با این منطق حیله حساب‏شده اجانب را که به زبان شاه اجرا مى‏شود خنثى کنند و در غیر این صورت با برچسب مارکسیسم و احیاناً مارکسیسم اسلامى جناحهاى روشن و متحرک را از سواد اعظم که ملت مسْلم است جدا و از خاصیت مطلوب ساقط و ملت را نیز تضعیف نموده و پیروزى را عقیم یا به مدت طولانى معوق مى‏کنند.

مصیبتهاى ما گر چه یکى دو تا نیست و در این کشورِ آزاد مردان و آزاد زنان!- به منطق شاه!- و جریان عدالت اجتماعى و حرکت به سوى «تمدن بزرگ»، به اصطلاح کارتر- شاه، ملت باید همیشه در عزا باشد. لکن مصیبت بزرگى را که بر برادران تبریزى ما وارد شد، اربعین آن را در سوگ هستیم، و ملت ایران نیز در آن روز با عزاى عمومى خود به ملتهاى آزاد جهان بفهمانند که ما با چه شرایطى زندگى مى‏کنیم. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمین را خواستار، و قطع ایادى اجانب را امید دارم.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

نامه [به آقاى سید مهدى یثربى (اعلام وصول نامه ارسالى)]

زمان: 10 فروردین 1357/ 20 ربیع الثانى 1398

مکان: نجف‏

موضوع: اعلام وصول نامه ارسالى‏

مخاطب: یثربى، سید مهدى- کاشان‏

بسمه تعالى‏

20 ع 2 98

خدمت جناب مستطاب سید العلماء الاعلام و حجت الاسلام آقاى یثربى- دامت افاضاته‏

پس از اهداى سلام و تحیت، مرقوم شریف واصل؛ سلامت و توفیق جنابعالى را خواستار؛ امید است همه ماها موفق به خدمت اسلام و مسلمین باشیم. از جنابعالى امید دعاى خیر براى حُسن عاقبت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

 

تلگراف [به آقاى سید کاظم شریعتمدارى درباره حمله گارد به منزل ایشان‏]

زمان: اردیبهشت 1357/ جمادى الاول 1398

مکان: نجف‏

مناسبت: حمله گارد به منزل آقاى شریعتمدارى‏

مخاطب: شریعتمدارى، سید کاظم- قم‏

حضرت آیت اللَّه آقاى شریعتمدارى‏

هجوم اشرار و عمال اجانب به منزل جنابعالى و قتل نفوس محترمه در محضر شما موجب تأسف است.

قطع ایادى اشرار و اجانب را خواستارم. از سلامتى خودتان مطلعم فرمایید. و السلام علیکم.

روح الله الموسوی الخمینى‏

اجازه نامه [به آقاى عباس على عمید زنجانى، در امور حسبیه و شرعیه‏]

زمان: 2 اردیبهشت 1357/ 14 جمادى الاول 1398

مکان: نجف‏

موضوع: اجازه درباره امور حسبیه و شرعیه‏

مخاطب: عمید زنجانى، عباس على- قم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب مستطاب عماد العلماء و الاعلام و حجت الاسلام آقاى حاج شیخ عباس على عمید زنجانى- دامت افاضاته- از قِبَل این جانب مجازند در تصدى امورِ حسبیه و شرعیه که در عصر غیبت ولى امر- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- از مختصات فقیه جامع الشرایط است «فله التصدی لما ذکر مع مراعاة الاحتیاط»؛ و نیز مجازند در اخذ وجوه شرعیه حتى سهم مبارک امام- علیه الصلاة و السلام- و صرف نصف آن در موارد مقرره شرعیه و ایصال باقى به این جانب و یا به وکیل معروف این جانب در قم براى حفظ حوزه‏هاى علمیه.

 «و اوصیه- ایّده اللَّه تعالى و سدّده- بملازمة التقوى و الاحتیاط فى الدین و الدنیا، على ما اوصى به السلف الصالح؛ و ارجو من جنابه ان لا ینسانى من الدعاء و النصیحة»؛ و السلام علیه و على سایر عباد اللَّه الصالحین و رحمة اللَّه و برکاته.

14 جمادى الاولى 1398

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

مصاحبه [با لوسین ژرژ درباره مسائل سیاسى و اجتماعى ایران‏]

زمان: 4 اردیبهشت 1357/ 16 جمادى الاول 1398

مکان: نجف‏

موضوع: مسائل سیاسى، اجتماعى ایران‏

مصاحبه‏کننده: لوسین ژرژ (خبرنگار روزنامه فرانسوى لوموند)

 [آقاى لوسین ژرژ در آغاز مصاحبه خود با امام خمینى که در روزنامه لوموند، 6 مه 1978 م. (16/ 2/ 57) به چاپ رسیده است چنین مى‏نویسد:

از آغاز سال جارى مسیحى، قیامهاى بزرگى مرتباً در ایران، از قم گرفته تا تبریز، به وقوع پیوسته و شهرهاى متعددى را زیر آتش خود گرفته است. در همین هفته نیز کار درس و بحث در چند دانشگاه واقع در تهران به هم خورده است. گرچه بعضى مخالفان چپ و چپ افراطى، در این جنبشها که بر ضد رژیم شاه است شرکت دارند ولى به نظر مى‏رسد که الهام دهندگان عمده و اصلى این جنبشها رهبران مذهبى‏اند ... به هر حال به طور منظم و مرتب، تظاهرکنندگان نام رهبر مذهبى شیعیان جهان یعنى آیت اللَّه خمینى را تکرار مى‏کنند.

آیت اللَّه خمینى از سال 1963 به حال تبعید در عراق به سر مى‏برد. در روز 29 اکتبر 1977 مرگ مشکوک پسر ایشان در عراق و انتشار مقاله توهین‏آمیزى علیه آیت اللَّه خمینى در روزنامه‏هاى دولتى، منشأ عصیان و طغیانى گردید که پس از آن تاریخ، نیروهاى مذهبى را علیه شاه به طور جدیترى به حرکت درآورد. هر چند آیت اللَّه خمینى که از مخالفان سرسخت رژیم شاهنشاهى است، مرتباً بیانیه‏ها و اعلامیه‏هایى خطاب به مردم صادر مى‏کنند و آنها را به قیام و عصیان فرا مى‏خوانند ولى هیچ گاه تا کنون با مطبوعات خارجى مصاحبه‏اى به عمل نیاورده‏اند. ایشان در تبعیدگاه خود- نجف (عراق)- فرستاده مخصوص لوموند را به حضور پذیرفت.

آیت اللَّه خمینى با چهره‏اى لاغر که محاسنى سفید آن را کشیده تر مى‏کرد، با بیانى متهورانه و لحنى آرام، به مدت دو ساعت با ما سخن گفت. حتى وقتى به این مطلب و تکرار آن مى‏پرداخت که ایران باید خود را از شرّ شاه خلاص کند و نیز هنگامى که به مرگ پسرش اشاره مى‏کرد، نه آثار هیجان در صدایش دیده مى‏شد و نه در خطوط چهره‏اش حرکتى ملاحظه مى‏گردید. وضع رفتار و قدرت تسلط و کفّ نفس او خردمندانه بود. آیت اللَّه به جاى آنکه با فشار بر روى کلمات، ایمان و اعتقاد خود را به مخاطبش ابلاغ کند، با نگاه خود چنین مى‏کرد، نگاهى که همواره نافذ بود؛ اما هنگامى که مطلب به جاى حساس و عمده‏اى مى‏رسید، تیز و غیر قابل تحمل مى‏شد. آیت اللَّه، عزمى راسخ و کامل دارد و در صدد قبول هیچ گونه مصالحه‏اى نیست. مصمم است که‏ در مبارزه خود علیه شاه تا پایان پیش برود ....

در حال حاضر در ایران و به نام همین پارساى زاهدِ 76 ساله است که قیامهاى متعدد به وقوع مى‏پیوندد. این قیامها که عناوین و موضوعات مذهبى دارند خیلى بیشتر از آنچه جبهه مخالف چپْ رژیم شاه را به خطر بیندازد، رژیم مذکور را به طور جدى به خطر انداخته است.

اکنون ما در حضور آیت اللَّه در اتاقى 2* 3 متر و در خانه‏اى هستیم که در دورترین قسمت نجف واقع است. شهرى که از لحاظ وضع جغرافیایى یکى از بدترین مناطق کویرى عراق است. در راه نجف و بغداد بادى سخت برخاست و شنهایى را به حرکت درآورد. شدت باد به اندازه‏اى بود که اتومبیل ما را مانند پر کاهى جا به جا مى‏کرد و بالاخره آن را در یک توده شن بى‏حرکت ساخت. راننده ما این را خشم و غضب خداوندى مى‏دانست و به تلاوت آیاتى از قرآن پرداخت. در اینجا که سرزمین مقدس مسلمانان شیعى است، همه جا خداوند عادل و عدالت‏خواه و عدالت‏گستر آنان حاضر و ناظر است. مرقد على نخستین امام و داماد پیغمبر در نجف است و در کربلا نیز مرقد امام حسین سومین امام و نواده پیغمبر قرار دارد. قبور این امامان در زیر گنبدى قرار دارد که از خارج طلا کارى است و تلألؤ و لمعان آن بى‏نهایت است، و از داخل نیز با هزاران آیینه درخشان آذین شده است. این دو امام و فرزندان امام حسین تا امام یازدهم، همگى توسط غاصبان اموى و عباسى به قتل رسیده‏اند، مع ذلک این ثروتِ نمایان در متن فقرِ بى‏نهایتِ محیط تعجب آور نیست. در واقع، این امر خود بیانى است از حالت انتقام مردمان شیعى‏اندیش از غاصبان حق امامانشان. اسلام شیعى، که پیروانش در سراسر جهان یک ششم مسلمانان را تشکیل مى‏دهند، مدت ده قرن است که در انتظار امام دوازدهم هستند؛ امامى که حکومت حق را برقرار خواهد کرد و بر روى زمین عدالت را مستقر خواهد ساخت. گرچه اماکن مقدس شیعیان در مملکت عراق واقع است که نصف جمعیت آن شیعه هستند ولى شیعیان خصوصاً در ایران ساکنند. در حقیقت از 33 میلیون ایرانى 93 درصد شیعه هستند و آیا کسى که این توده شیعه را که هنوز ایمانى شدید و سوزان به حرکتشان در مى‏آورد، تحت تسلط و کنترل خود دارد و بر ایران فرمانروایى مى‏کند، همین پارساى کهنسال یعنى آیت اللَّه خمینى است که داراى چنین قدرتى است؟

شاه وى را در 1963 از ایران تبعید کرد، و از (1965) و پس از طى یک دوران تبعیدى در ترکیه، در نجف به سر مى‏برد و مرگ پسرش دلیلى براى قیامهاى متوالى شده است که هر چند یک بار، ایران را به لرزه در مى‏آورد.

در پیچ یکى از کوچه‏هاى تنگ نجف که خانه‏هایش براى آنکه سپرى در مقابل تابش سوزان آفتاب باشد، سخت به هم فرو رفته است، مسکن محقر آیت اللَّه خمینى قرار دارد. این خانه نظیر مسکن فقیرترین افراد نجف است. در سه اتاق این خانه، حد اکثر دوازده تن از نزدیکان وى حضور داشتند. در این مسکن محقر، از قدرت رؤساى شورش و یا رؤساى جبهه مخالف که در تبعید به سر مى‏برند، هیچ نشان و علامتى دیده نمى‏شود و اگر آیت اللَّه خمینى قدرت آن را دارد که ایران را به حرکت درآورد و قیام برانگیزد، این قدرت مسلماً ناشى از تسلط و اقتدار وى بر افکار مردم ایران است؛ اقتدارى که پس از تبعید وى از ایران به جاى آنکه کم شود، ده برابر شده است.

آیت اللَّه که مردى متین و کم سخن است تا به حال هیچ گاه خطاب به مطبوعات بین المللى مطلبى بیان نکرده است و بنا بر این، مصاحبه حاضر با لوموند نخستین مصاحبه ایشان است‏]

سؤال: [شاه شما را متهم مى‏کند که مخالف تمدن و گذشته‏گرا هستید؛ جواب شما به این مطلب چیست؟]

جواب: این خود شاه است که عین مخالفت با تمدن است و گذشته‏گراست. مدت پانزده سال است که من در اعلامیه‏ها و بیانیه‏هایم خطاب به مردم ایران مُصراً خواستار رشد و توسعه اقتصادى و اجتماعى مملکتم بوده‏ام. اما شاه سیاست امپریالیستها را اجرا مى‏کند و کوشش دارد که ایران را در وضع عقب‏ماندگى و واپسگرایى نگاه دارد. رژیم شاه رژیمى دیکتاتورى است. در این رژیم، آزادیهاى فردى پایمال و انتخابات واقعى و مطبوعات و احزاب از میان برده شده‏اند. نمایندگان را شاه با نقض قانون اساسى تحمیل مى‏کند. انعقاد مجامع سیاسى- مذهبى ممنوع است. استقلال قضایى و آزادى فرهنگى به هیچ وجه وجود ندارد. شاه قواى سه‏گانه را غصب کرده است و یک حزب واحد «1» ایجاد نموده است. از این بدتر، پیوستن به این حزب را اجبارى کرده است و از متخلفان انتقام مى‏گیرد.

کشاورزى ما که تولیدش حتى تا 23 سال پیش اضافه بر احتیاجات داخلى‏مان بود و ما صادرکننده این ما زاد بودیم، فعلًا از میان رفته است. مطابق ارقامى که نخست وزیر شاه در دو سال پیش به دست داده است، ایران 93 درصد از مواد غذایى مصرفى خود را وارد مى‏کند. و این است نتیجه به اصطلاح اصلاحات ارضى شاه!

دانشگاههاى ما نیمى از سال بسته است و طلاب و دانشجویان ما هر سال چندین بار مضروب و مجروح مى‏گردند و به زندان افکنده مى‏شوند. شاه اقتصاد ما را از میان برده و درآمد حاصل از نفت را که ثروت آینده مردم ماست تبذیر مى‏کند و آن را براى خرید اسلحه‏هایى به کار مى‏برد که جنبه تجملى و قیمتهاى سرسام آور دارد و این امر به استقلال ایران صدمه مى‏زند. من مخالف شاه هستم؛ درست به دلیل آنکه سیاست وى که وابسته به قدرتهاى خارجى است، پیشرفت مردم را در معرض خطر قرار مى‏دهد. هنگامى که شاه ادعا مى‏کند که ایران را به مرز «تمدن بزرگ» مى‏رساند، دروغ مى‏گوید و این مطلب را بهانه قرار داده است تا ریشه استقلال مملکت را قطع کند و خون مردم را جارى سازد. کارگران، کشاورزان، دانشجویان، کسبه و زنان و مردان علیه قدرت ارتجاعى و گذشته گرایى وى مبارزه مى‏کنند. به دلیل این واقعیتهاى غیر قابل بحث است که شاه کوشش مى‏کند موضع مخالف ما را در قبال رژیمش وارونه جلوه دهد و ما را مخالف تمدن و گذشته‏گرا قلمداد کند. اگر ما موفق به سرنگون کردن رژیم او شویم، او براى کارهایى که بر ضد پیشرفت و ترقى اقتصادى و فرهنگى مردم کرده است محاکمه خواهد شد؛ و آن روز تمامى عالم از جنایات وى آگاه خواهند گردید.

 [شاه شما را مخالف با تمدن قلمداد مى‏کند؛ شما نیز همین اتهام را به شاه برمى‏گردانید و این مطلب لزوماً قانع‏کننده نیست. لطفاً ممکن است موضع و موقع خود را راجع به سه موضوع اصلى ایران بیان بفرمایید: اصلاحات ارضى، صنعتى کردن مملکت، و زنان‏]

- هدف از اصلاحات ارضى شاه، خصوصاً این بود که بازارى براى کشورهاى خارجى، خصوصاً امریکا، ایجاد کند. اما اصلاحات ارضى‏اى که ما خواستارش هستیم، کشاورز را از محصول کارش بهره‏مند خواهد ساخت و مالکانى را که بر خلاف قوانین اسلامى عمل کرده‏اند مجازات خواهد کرد.

 [زمینهایى که گرفته‏اند، به مالکان قدیمى‏اش برگردانیده خواهد شد؟]

- مسلماً نه، درست همین مالکان در طول سالها درآمدهایى را روى هم انباشته بودند، بى‏آنکه مقررات اسلام را در خصوص توزیع آنها اجرا نمایند. بدین ترتیب ثروتى را که حق جامعه بوده و باید به جامعه برسد در نزد خود نگه داشته و بر خلاف قوانین اسلامى‏  عمل کرده‏اند و ثروتمند شده‏اند. بنا بر این اگر ما به قدرت و حکومت برسیم، ثروتهایى که این مالکان به ناحق متصرف شده‏اند، ضبط خواهیم کرد و بر اساس حق و انصاف، مجدداً میان محتاجان توزیع خواهیم کرد.

در خصوص صنعتى کردن مملکت، کاملًا با این امر موافقیم ولى ما خواستار یک صنعت ملى و مستقل هستیم که در اقتصاد مملکت ادغام شده و همراه با کشاورزى در خدمت مردم قرار گیرد، نه یک صنعت وابسته به خارج بر اساس مونتاژ؛ نظیر صنعتى که فعلًا در ایران مستقر ساخته‏اند. سیاست شاه از لحاظ صنعتى و کشاورزى، مملکت ما را به نفع قدرتهاى استعمارى به صورت یک جامعه مصرفى درآورده است.

در خصوص زنان، اسلام هیچ گاه مخالف آزادى آنان نبوده است، بر عکس اسلام با مفهوم زن به عنوان شى‏ء مخالفت کرده است و شرافت و حیثیت او را به وى باز داده است. زن مساوى مرد است. زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیتهاى خود را انتخاب کند؛ اما رژیم شاه است که با غرق کردن آنها در امور خلاف اخلاق، مى‏کوشد تا مانع آن شود که زنان آزاد باشند. اسلام شدیداً معترض به این امر است. رژیمْ آزادى زن را البته نظیر آزادى مرد از میان برده و پایمال ساخته است. زنان مانند مردان زندانهاى ایران را پر کرده‏اند. در اینجاست که آزادى آنها در معرض تهدید و در خطر قرار گرفته است. ما مى‏خواهیم که زنان را از فساد، که آنان را تهدید مى‏کند، آزاد سازیم.

 [درباره لفظ «مارکسیسم اسلامى» که رژیم مرتباً استعمال مى‏کند چه فکر مى‏کنید؟ آیا با دستجات چپ افراطى روابط سازمانى دارید؟]

- این شاه است که اصطلاح مذکور را به کار برده است و اطرافیانش از او تبعیت کرده‏اند. این مفهوم مفهومى نادرست و حاوى تناقض است و براى از اعتبار انداختن و از بین بردن مبارزه مردم مسلمان ما بر ضد رژیم شاه است. مفهوم اسلامى که بر اساس توحید و وحدانیت خداوند بنا شده است با ماتریالیسم در تضاد است. اصطلاح «مارکسیسم اسلامى» یک اصطلاح خلاف حقیقت است. به عبارت دیگر، شاه و دستگاه تبلیغاتى‏اش از اتحاد «ارتجاع سیاه» و «خرابکارى سرخ» نیز هدفى را که گفتیم تعقیب مى‏کند؛ بدین‏ معنا که وى مى‏خواهد مردم مسلمان را وحشتزده سازد و بذر ابهام را در آنها بپراکند، تا مخالفتشان را نسبت به رژیم که جامع و غیر قابل بحث و انکار است از میان ببرد. هیچ گاه میان مردم مسلمانى که بر ضد شاه در حال مبارزه‏اند و عناصر مارکسیست افراطى یا غیر افراطى اتحاد وجود نداشته است. من همواره در اعلامیه‏هاى خود خاطرنشان ساخته‏ام که مردم مسلمان بایستى در مبارزه خود همگون و متجانس باقى بمانند و از هر نوع همکارى سازمانى با عناصر کمونیست بر حذر باشند. بدین ترتیب با اتحاد بین تمام مسلمانان است که ما با شاه مبارزه مى‏کنیم و خواهیم کرد؛ و به همین دلیل است که شاه سعى دارد مبانى مبارزه‏اى ما را وارونه جلوه دهد.

 [با توجه به فقد روابط سازمانى، آیا یک اتحاد تاکتیکى را با مارکسیستها براى سرنگون کردن شاه در نظر دارید؟ و روش و طرز رفتار شما با آنان پس از موفقیت اجتماعى‏تان چگونه خواهد بود؟]

- نه، ما حتى براى سرنگون کردن شاه با مارکسیستها همکارى نخواهیم کرد. من همواره به هواداران خود گفته‏ام که این کار را نکنند. ما با طرز تلقى آنان مخالفیم. ما مى‏دانیم آنها از پشت به ما خنجر زده‏اند و اگر روزى به قدرت برسند، رژیمى دیکتاتورى برقرار خواهند کرد و این مخالف روح اسلام است. اما در جامعه‏اى که ما به فکر استقرار آن هستیم، مارکسیستها در بیان مطالب خود آزاد خواهند بود؛ زیرا ما اطمینان داریم که اسلام دربردارنده پاسخ به نیازهاى مردم است. ایمان و اعتقاد ما قادر است که با ایدئولوژى آنها مقابله کند. در فلسفه اسلامى از همان ابتدا مسأله کسانى مطرح شده است که وجود خدا را انکار مى‏کرده‏اند. ما هیچ گاه آزادى آنها را سلب نکرده و به آنها لطمه وارد نیاورده‏ایم. هر کس آزاد است که اظهار عقیده کند و براى توطئه کردن آزاد نیست.

 [به نظر شما علت شعله‏ور شدن قیامهاى ایران چیست؟ چرا این طغیانها در حال حاضر رخ داده است؟]

- فشار و قهرى که شاه و پدرش اعمال کرده‏اند، بدبختیهایى که ملت ما دچارش شده است، مردمى که از آزادى‏شان، استقلالشان، پیشرفتشان و زندگى خوبشان محروم شده‏اند، وعده‏هایى دروغى که در پانزده سال اخیر مغزشان را پر کرده است، روى هم رفته منشأ تظاهرات مذکور است. خرابى وضع اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و وسعت‏ دامنه قهر و فشار، به درجه تحمل ناپذیرى رسیده است. آخرین قیامها مقدمه انفجار عظیمى است که نتایجش غیر قابل محاسبه است. هدف از ضد تظاهراتى که پلیس در مقام مقابله و با شرکت افراد مزدور ترتیب داده است و هدف از کشتارهایى که در هر شهر و روستا پیش مى‏آید آن است که مانع سرنگون شدن شاه گردد.

 [فکر مى‏کنید که فرزند شما به قتل رسیده است؟ اگر چنین نیست چرا مرگ وى علت انفجار تظاهرات شده است؟]

- من با قطع و یقین نمى‏توانم بگویم چه اتفاقى افتاده است ولى مى‏دانم که او شب قبل از درگذشتش صحیح و سالم بود و مطابق گزارشهایى که به من رسیده است، اشخاص مشکوکى آن شب به خانه وى رفته‏اند و فرداى آن شب او فوت کرده است. چگونه؟ من نمى‏توانم اظهار نظرى بکنم. نارضایى مردم به این مناسبت ابراز شد. مسلماً مردم خدمتگزاران خود را دوست مى‏دارند و مرا و نیز پسرم را خدمتگزار خود مى‏دانند. دنبال این جریان هر کشتارى که رژیم ترتیب داد، تظاهرات تازه‏اى را به مناسبت چهلم کشته‏شدگان موجب گردید. اما مطلب اصلى و اساسى، پسر من نیست. مسئله اساسى، عصیان و قیام همه مردم بر ضد ستمگرانى است که بدانها ستم مى‏کنند.

 [برنامه سیاسى شما چیست؟ آیا مى‏خواهید که رژیم را سرنگون سازید؟ به جاى این رژیم، چه نوع رژیمى را برقرار خواهید کرد؟]

- کمال مطلوب ما ایجاد یک دولت و حکومت اسلامى است؛ مع ذلک نخستین اشتغال حاضر ما سرنگون کردن این رژیم خودسر و خودکامه است. در مرحله اول بایستى قدرتى به وجود آوریم که به احتیاجات اساسى مردم پاسخ دهد.

 [مقصودتان از حکومت اسلامى چیست؟ آنچه از این تعبیر، خود به خود، به ذهن مى‏آید امپراتورى عثمانى و یا عربستان سعودى است‏]

- تنها مرجع استناد براى ما، زمان پیغمبر و زمان امام على است.

- [آیا به نظر شما بازگشت به قانون اساسى 1906 «1» یک راه حل معتبر است؟]

- قوانین اساسى و متمم آن به شرط آنکه مورد اصلاح قرار گیرد، مى‏تواند مبناى دولت و حکومتى باشد که ما توصیه مى‏کنیم؛ این حکومت در خدمت آرمان اسلامى قرار مى‏گیرد.

 [آیا این قانون اساسى، رژیم سلطنتى را حفظ خواهد کرد و یا حکومت جمهورى را در مد نظر دارید؟]

- رژیمى که ما برقرار خواهیم کرد به هیچ وجه رژیم سلطنتى نخواهد بود. این مطلب خارج از موضوع است و مطرح نیست.

 [به سلطنت رسیدن پسر شاه فعلى براى شما قابل قبول خواهد بود؟]

- ما مخالف پدر شاه بودیم و مخالف شاه فعلى و مخالف همه سلسله‏اش هستیم؛ زیرا مردم ایران آن را نمى‏خواهند.

 [آیا خود شما در نظر دارید که در رأس آن قرار گیرید؟]

- شخصاً نه. نه سن من و نه موقع و نه مقام من، و نه میل و رغبت من متوجه چنین امرى نیست. اگر موقعیت پیش آید، ما در میان کسانى که در جریان مفاهیم و فکر اسلامى مربوط به حکومت هستند، شخصى و یا اشخاصى را که مستعد تعهد چنین امرى باشند انتخاب خواهیم کرد.

 [شما همواره در مقابل درخواستهاى مطبوعات بین المللى سکوت را حفظ کرده‏اید؛ چرا؟]

- مطبوعات بین المللى بیشتر به دبدبه و کبکبه و طمطراق و تشریفات رسمى توجه دارند: تخت جمشید، تاجگذارى شاه و ... یا در حد اعلا توجهشان معطوف به قیمت نفت است، نه به بدبختیهاى مردم ایران و یا فشارى که تحمل مى‏کنند. ظاهراً شاه هر سال صد میلیون دلار براى تبلیغاتش در خارج پول خرج مى‏کند. از این جهت من در طول پانزده سال گذشته- خصوصاً به من گفته‏اند روزنامه شما مستقل است و به مسائل واقعى ایران از قبیل شکنجه‏ها، کشتارها و بى‏عدالتیها مى‏پردازد من امیدوارم که این مصاحبه به آشنا ساختن‏

آرمان مردم من کمک کند- حرفهاى خود را خطاب به مردم ایران زده‏ام و همین کار را ادامه خواهم داد.

 [آیا سیاست موافق شاه در قبال اسرائیل یکى از دلایل مخالفت شما با رژیم است؟]

- آرى؛ زیرا اسرائیل سرزمین یک قوم مسلمان را اشغال کرده و جنایات بیشمارى مرتکب شده است. عمل شاه در حفظ روابط سیاسى با اسرائیل و دادن کمک اقتصادى به وى، بر خلاف مصالح و منافع اسلام و مسلمانهاست.

 [آیا آرزومند آن هستید که ایران علیه اسرائیل در جرگه کشورهاى عربى وارد شود؟]

- من همواره مُصراً خواسته‏ام که مسلمانان سراسر جهان متحد شوند و بر ضد دشمنانشان از جمله اسرائیل مبارزه کنند. متأسفانه دعوتهاى مرا رژیمهاى مختلفى که در کشورهاى مسلمان بر سر کار آمده‏اند، نشنیدند. من امیدوارم که بالاخره این دعوتها شنیده شود. من در این راه پایدارى خواهم کرد.

 [آخرین رشته عملیات نظامى اسرائیل منجر به اشغال یک سرزمین عربى دیگر یعنى جنوب لبنان شده است که مردمانش شیعه‏اند. در این باره چه فکر مى‏کنید؟].

مردم جنوب لبنان باید به هر وسیله‏اى که شده به خانه‏هاى خود بازگردند و وظیفه دارند که براى بازپس گرفتن سرزمین خود مبارزه کنند، پیش از آنکه اسرائیلى‏ها مردم خودشان را در آنجا مستقر سازند. شخص من از مردم ایران و شیعیان جهان درخواست کرده‏ام که به کمک برادران خود در جنوب لبنان بشتابند. این دعوت نتایجى داشته است اما تنها حکومتها هستند که با توجه به احتیاجات این مردم، وسایل لازم را در اختیار دارند؛ تنها حکومتها هستند که امکان دارند به اسرائیل فشار بیاورند که مجبور به تخلیه این سرزمین بشود.

 [یک دسته از سربازان ایرانى جزء نیروهاى ملل متحد در جنوب لبنانند؛ فکر مى‏کنید که این کمکْ مثبت است؟]

- ما رژیم ایران را تجربه کردیم؛ هیچ دلیلى وجود ندارد که بتوان باور کرد که این رژیم که همواره به ضرر اعراب و به اسرائیل کمک کرده است، این بار در خدمت یک آرمان‏

مقدس عمل کند. به اعتقاد من، کار ایران بیشتر به این جهت است که مانع از اظهار عقیده دشمنان اسرائیل بشود.

 [موقع و موضع شما در قبال امریکا چیست؟]

- در طى بیانیه‏ها و اعلامیه‏هاى پانزده سال اخیر خود چندین بار موضع و موقع خودم را در قبال امریکا و قدرتهاى بزرگ دیگرى که از ثروتهاى ممالک فقیر بهره‏بردارى مى‏کنند، بیان کرده‏ام. امریکا عمال خود را در این ممالک تحمیل و بعد خشونتى را که به مردم تحمیل مى‏شود تأیید مى‏کند. امریکا که منشأ کودتاى 1332 و بازگشت و حفظ شاه بر سر قدرت است، سیاست خود را تغییر نداده است. تا وقتى که وضع بدین منوال است، موضع و موقع من در قبال امریکا همچنان تغییر ناپذیر خواهد ماند.

 [آیا مثل برخى فکر مى‏کنید که امریکا مى‏خواهد یک رژیم آزادمنش لیبرال در ایران مستقر سازد؟]

- یعنى اعلامیه راجع به احترام و رعایت حقوق بشر؟ این مطلب چیزى جز حرف نیست؛ حرف! و من بدان باور ندارم. کافى است که ملاحظه بکنید کارتر رئیس جمهور امریکا در جریان دیدارش در تهران پشتیبانى خود را از شاه تجدید کرد و علاوه بر آن، عملًا این پشتیبانى مورد تکذیب قرار نگرفت. به هر حال ما هیچ گاه رژیمى را با سیما و صورتى لیبرال و آزادمنش، و مضمون و محتواى دیکتاتورى و استبدادى قبول نخواهیم کرد.

 [در مقابل اتحاد شوروى که همسایه بزرگ ایران است، موضع و موقع شما چیست؟]

- همان موضع و موقعى که در قبال امریکاست. ابرقدرتها مردم ما را استثمار کردند. من فرقى میان آنها و حتى بین آنها و انگلیس هم نمى‏بینم. هنگامى که ایران واقعاً مستقل گردید، در آن صورت مى‏تواند روابط سالمى با تمامى ممالک عالم برقرار سازد.

 [آیا فکر مى‏کنید که رژیم شاه قادر است که آزادمنشى پیشه کند؟]

- هر گز! حتى اصول دموکراسى و آزادى در تضاد بنیادى با این رژیم و با وجود خود شاه هستند؛ لذا هیچ مصالحه ممکنى با وى وجود ندارد. جنایات وى بیشمار است. نخستین کار یک رژیم آزاد آن خواهد بود که محاکمه شاه را ترتیب دهد؛ بر اساس این امر که او ثروتهاى مملکت را جمع کرده و آنها را به بانکهاى خارجى منتقل ساخته است. باید که‏

او در خصوص جنایاتى که مرتکب شده است جواب دهد. آزادسازى واقعى تا هنگامى که شاه بر اریکه قدرت است امکانپذیر نخواهد بود.

 

نامه [به یکى از دوستان و پاسخ به سؤالات‏]

زمان: 7 اردیبهشت 1357/ 19 جمادى الاول 1398

مکان: نجف‏

موضوع: پاسخ به سؤالات‏

مخاطب:؟ «1»

بسمه تعالى‏

19 ج 1 98

خدمت جناب آقاى‏

مرقوم شریف واصل، توفیق و سلامت شما را خواستارم. چیزهایى که نوشته‏اید همه را مجازید. در خصوص مساجد نیز به همان ترتیب که مرقوم داشته‏اید مجازید. از جنابعالى امید دعاى خیر دارم. و السلام علیکم.

 

پیام [به ملت ایران درباره ادامه مبارزه‏]

زمان: 9 اردیبهشت 1357/ 21 جمادى الاول 1398 «1»

مکان: نجف‏

موضوع: ادامه مبارزه تا استقرار حکومت اسلامى‏

مناسبت: کشتار رژیم در شهرهاى مختلف کشور به مناسبت چهلم شهداى تبریز

مخاطب: ملت ایران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

21 ج 1 98

سلام و تحیت بر مؤمنین محترم یزد و سایر شهرهایى که با خون خود بزرگداشت اربعین خونین تبریز را گرامى داشتند. مع الأسف ما باید در اربعینى بعد از اربعین بلکه در اربعینات پنجاه ساله دوره سیاه و عزاى این ملت بزرگ، در حوادثى که در این پنجاه سال از اختناق و قتل و حبس و تبعید و بالاتر از آن از ورشکستگى اخلاقى و فرهنگى به دست این دودمان نشاندار، که در عقب نگه داشتن و به فسادگرایاندن و به فحشا کشاندن نسل جوان ما نقش بزرگى داشتند و الحق مأموریت را خوب انجام دادند، در سوگ بنشینیم و در هدر دادن مخازن زیرزمینى و از آن مهمتر مخازن روى زمینى که نسل جوان است در عزا باشیم. در کودتاى انگلیس به دست رضا خان و امریکا به دست محمد رضا خان، در سوگ باشیم.

در منطق شاه و مزدوران وابسته‏اش، اهالى محترم تبریز که یکپارچه بپاخاستند و با فریاد «مرگ بر شاه» زمین را لرزاندند، تعدادى از بیگانگان بودند که از خارج مرز به طور قاچاق وارد شده بودند! و شما اهالى محترم یزد که دلاورانه قیام نمودید و با تعطیل عمومى و شعار متدوال «مرگ بر شاه»، عامل امریکا را دیوانه تر کردید، معدودى هستید

که از آن طرف مرز به صورت غیر قانونى وارد یزد شدید! اهالى ایران از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب که یکپارچه از شاه متنفرند ایرانى نیستند! اینان همگى به صورت قاچاق وارد ایران شده‏اند!! در این منطق، ایرانى خلاصه مى‏شود در شاه و دار و دسته‏اش و از مستشاران و کارمندان امریکایى و انگلیسى و روسى و صهیونیستى؛ غارتگران بین المللى که اقتصاد ایران را قبضه کرده‏اند.

ما که با این منطقها روبه هستیم به خواست خداوند تعالى تا برچیده شدن بساط ارتجاعى شاهنشاهى و برپا کردن حکومت عدالت‏گستر اسلامى دست از مبارزه برنمى‏داریم تا حکومت دموکراسى به معنى واقعى جایگزین دیکتاتوریها و خونریزیها شود. اکنون براى نیل به این مقصد عالى انسانى و اسلامى بر همه طبقات است که یکدل و یک جهت بپاخیزند و با درک شرایط زمانى و مکانى شعار دهند، و از خواستهایى که در نهایت اثبات نظام شاهنشاهى و زیر پا گذاشتن خونهاى به ناحق ریخته‏شده مردم این مرز و بوم است احتراز کنند، و نقطه اصلى همه جنایات را که شخص شاه است نشان دهند، و گرفتاریهاى ملت را در این حکومت ارتجاعى گوشزد جهانیان کنند. سران قوم باید ملت را در مسیرى که یافته است و دشمن را شناخته به قیام دست زده است، هدایت و پشتیبانى کنند، و در این موقع بسیار حساس ملت را از مسیر انتخابى‏اش با کجرویها منحرف نکنند.

امروز ملت شجاع با یافتن راه خود بپاخاسته، و به بهانه بهانه‏جویان خاتمه داده، راه عذرها منقطع شده و در پیشگاه ملت پذیرفته نیست، و در پیشگاه مقدس حق تعالى هیچ گاه پذیرفته نبوده است. آیا کسانى که عذرتراشى مى‏کنند و مُهر سکوت را نمى‏شکنند و گاهى به سکوت توصیه مى‏کنند، مى‏دانند چه تحولاتى در شرف تکوین است؟ روزنامه اطلاعات شماره 15575 را دیده‏اند که نوشته است در عریضه سپاس زرتشتیان در جواب شاه آمده است که: «جامعه زرتشتى سراسر جهان نسبت به شاهنشاه آریامهر سپاسگزارى و حقشناسى عمیق در خود احساس مى‏کنند، زیرا از زمانى که پارسیان از ایران مهاجرت کردند، هیچ کس دیگر تا این حد در احیا و حفظ تاریخ، مذهب و فرهنگ زرتشتیان از آنان حمایت نکرده است». توجه کرده‏اند که تغییر تاریخ اسلام به تاریخ گبرها براى احیاى زرتشتى‏گرى و احیاى مذهب و آتشکده آنها به رغم اسلام و براى سرکوبى آن است؟ آیا مطلع هستند که در یک مصاحبه‏اى در خارج گفته است: «مذهب در حکومت من نقشى ندارد». اکنون با اختناق همه جانبه و سلب آزادى به تمام ابعاد و فشارهاى توانفرسا، ایران بیدار در آستانه یک انفجار عظیم است و به سرعت جلو مى‏رود.

دستگاه جبار با اعصاب خرد شده و با ادامه قتل و چپاول در بلاد مختلف، مثل جهرم و اهواز، و با دست زدن به خرابکارى و انفجار منازل آزادیخواهان و دزدى و ضرب و جرح علنى افراد مبارز، و حمله سبعانه به جوانان مسلمان در کوهها توسط «گروه انتقام» «1» ساخته شاه و بستن مالیاتهاى کمرشکن به کسبه متعهد به انتقام شرکت در اعتصاب همگانى، اجازه تنفس را هم از ایرانیان سلب کرده است.

کسانى که از حال این ملت رنجدیده در این پنجاه سال آگاهند و به سرنوشت ایران علاقه دارند، از جمیع طبقات، از کارگر تا دهقان، از دانشجویان قدیم تا دانشگاهیها، از لشکرى تا کشورى باید بدانند به دست آوردن آزادى در برکنار شدن شاه و دودمان او است که دشمن سرسخت ملت و نقطه اصلى بدبختى است؛ و تصور آنکه بدون کنار رفتن و انتقام از او آرامش ملتى که همه چیزش به دست او به باد رفته است به او برگردد، خیالى است باطل.

از خداوند متعال وحدت کلمه مسلمین و خصوص ملت سربلند ایران را خواستار و قطع ایادى اجانب و عمال آنها را امیدوارم. و السلام على من اتبع الهدى.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

نامه [به آقاى حیدر على جلالى خمینى (اعلام وصول نامه ارسالى)]

زمان: 20 اردیبهشت 1357/ 2 جمادى الثانى 1398

مکان: نجف‏

موضوع: اعلام وصول نامه ارسالى‏

مخاطب: جلالى خمینى، حیدر على- تهران‏

بسمه تعالى‏

2 ج 2 98

پس از اهداى سلام و تحیت، مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالى را خواستار است. راجع به قضیه‏اى که مرقوم شده بود، دیگر وقت گذشته است. راجع به دو نفر مرقوم، معرفى جنابعالى کافى است، ان شاء اللَّه موفق باشند. امید دعاى خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

نامه [به خانم زهرا مصطفوى (خانوادگى)]

زمان: 1357 ه. ش./ 1398 ه. ق‏

مکان: نجف‏

موضوع: خانوادگى‏

مخاطب: مصطفوى، زهرا (فهیمه) «1»

بسمه تعالى‏

دخترم، عزیزم، انتظار دارم زودتر بیایید. امید است ان شاء اللَّه با سلامت و صحت بیایید و ما را مأنوس کنید. ماها بحمد اللَّه مزاجاً سلامت، امید است ان شاء اللَّه گرفتاریها رفع شود و راحتى روح هم پیدا شود. خدمت جناب آقاى بروجردى سلام مى‏رسانم. نورچشمان را دعا مى‏کنم. و السلام علیک.

پدرت‏

سخنرانى [در جمع روحانیون و طلاب درباره اوضاع ایران و رهنمود به انقلابیون‏]

زمان: 23 اردیبهشت 1357/ 5 جمادى الثانى 1398

مکان: نجف، مسجد شیخ انصارى‏

موضوع: اوضاع ایران- قیام مردمى و عمومى- رهنمود به انقلابیون‏

حضار: روحانیون، طلاب و ایرانیان مقیم عراق‏

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

من نمى‏دانم از کجا شروع کنم؛ مصیبتها را بگویم یا بشارتها را. الآن در ایران همه جا مصیبت است و همه بشارت. این مطلبى را که من سابقاً پیش‏بینى کرده‏ام که این دیکتاتورها و این مستبدین و چماق به دستها در اواخر عمرشان، آن وقت که سقوط خودشان را پیش‏بینى مى‏کنند و مى‏بینند به مرگ، یا به مرگِ مقام سیاسى [نزدیک شده‏اند]، دیوانه مى‏شوند، اعصابشان را بکلى از دست مى‏دهند و با حال دیوانگى و جنون با مردم معامله مى‏کنند. الآن همان مطلب را ایرانى‏ها بِالْعیان دارند مشاهده مى‏کنند؛ و شما آقایان دستى از دور بر آتش دارید.

قم، در اشغال ارتش شاه‏

الان قم- مرکز روحانیت، مرکز فقه اسلام- در قبضه لشکر جرّار مغول است. لشکر جرّارِ محمد رضا شاه بدتر از چنگیز است. و خانه‏هاى مردم را- آن طور که به ما اطلاع دادند- همان طور دارند، یکى پس از دیگرى، دارند تفتیش مى‏کنند و معلوم نیست که دنبال چه مى‏گردند. الآن جیش «1» در قم با توپ و تانک و مسلسل مقیم است، و تمام مدارس و خانه‏هاى آقایان هم به حَسَب قاعده در تحت مراقبت پلیس و جیش است. و هجوم کرده‏اند به منزل مراجع و در داخل منزلشان آدم کشته‏اند و جنایت کرده‏اند «2». الآن‏

آقایان در مریضخانه هستند «1»، در بیمارستان؛ الآن- به حَسَب آن طورى که اطلاع امروز بوده است- آقایان در بیمارستان هستند.

دودمان پهلوى و سقوط پنجاه ساله‏

این جنونى است که عارض شده است بر این شخص، و نمى‏دانم به کجا خواهد منتهى شد. این حال عصبى است که چون خود را ساقط مى‏بیند- پیش ملت که از اول ساقط بود، از آن روزى که رضا شاه به امر انگلستان حمله کرد بر ایران و کودتا کرد. اولش اشخاص با اطلاع مى‏فهمیدند و بعد هم که شروع کرد به اراذلى و اوباشى، و پلیسش با مردم آن طورها، با علما آن طورها رفتار کرد، با زنها آن طور رفتار کرد، با مدارس دینى آن طور رفتار کرد، با تبلیغات دینى آن طور رفتار کرد، مردم فهمیدند که گرفتار چه اعجوبه‏اى و چه حیوانى هستند. این که از اول این خاندان ساقط بود پیش ملت، سقوط از حالا نیست؛ از پنجاه سال پیش از این اینها ساقط بودند پیش ملت. منتها حالا یک جنبشى در ملت ایران پیدا شده است و به حَسَب آن طورى که گفته شده است بیش از سى شهر در ایران تظاهر بر ضد این مرد کرده‏اند و «مرگ بر شاه» گفته‏اند.

اهانت به ملت‏

این سى شهر و این همه ایران- به منطق شاه- از خارج کشور با تذکره «2» قاچاقى وارد ایران شده‏اند و یک عده معدود آشوبگرند اینها! تمام مراجع اسلام، تمام علماى بلاد- از اول تا آخر- که بر ضد این شخص قیام کرده‏اند و آن طورى که امروز اطلاع داده‏اند پنجاه و شش نفر از علماى تهران از رفتن به مسجد- اعتراضاً به این کارها- خوددارى کردند و اعلان کردند که نمى‏روند به مسجد براى خاطر اعتراض بر اینها، اینها همه با تذکره قاچاقى از بیرون آمده‏اند و یک عده آشوبگرند! اخلالگرند! علماى تهران، علماى قم، علماى خراسان، علماى آذربایجان، علماى یزد، علماى کرمان، علماى همه‏ جا، اینها مشتى آشوبگر هستند! آنکه آشوبگر نیست محمد رضا خان است! این آشوبگر نیست! این مصلح است! این دارد ما را به «دروازه تمدن بزرگ» وارد مى‏کند!

کتاب منسوب به شاه و جنایات پنجاه سال سلطنت پهلوى‏

این کتابى که براى ایشان نوشته‏اند «1»- خودش که عقلش نمى‏رسد که بنویسد، اینها برایش مى‏نویسند! من نمى‏دانم حالا مطالعه هم کرده است که بفهمد چه جَفَنْگهایى توى این کتاب هست یا مطالعه هم نکرده؛ اگر کسى این کتاب را ببیند، واقعاً خجالت مى‏کشد که یک قلمى این طور، این طور بى‏بند و بار [باشد]. این همه اختناق، این همه گرفتارى مردم، این همه کشتار، این همه زدوبند، این همه فروختن ملت به اجانب، این همه خیانت بر ملتِ مُسْلم ایران، اینها را همه «خدمتگزارى» [و] «آزادى» در ایران [وانموده کرده است‏] یک آزادى‏اى که هیچ کس نمى‏داند! هر کس این کتاب را بخواند و از کره مشترى آمده باشد و این کتاب را بخواند خیال مى‏کند که این یک مطلبى است که همان طرز فکر افلاطون است! معلوم مى‏شود که ایران یک عالَم دیگرى است! یک عالمى ماوراى این عالَم است! اما وقتى که بیاید در ایران وارد بشود و ببیند طرز حکومت ایران چه جور است و طرز حکومت شاه چه جور است، آن وقت مى‏فهمد که همه‏اش لاف و گزاف [است‏]؛ بیخود گفتن، توى کتاب نوشتن. بخوانید این کتاب را. البته کسى که نوشته آدم مطلعى هم بوده است. این حالا نمى‏دانم خودش مطالعه کرده یا نکرده، اما آن آدم، آدم مطلعى بوده است که نوشته لکن نشسته و از ماوراى طبیعت، از ماوراى این عالَم [مطالبى‏] نوشته [است‏]

ایشان هم که مى‏خواهند ما را به دروازه تمدن بزرگ برسانند! یعنى این کار انجام شده، ما در دروازه تمدن هستیم! الآن ما وارد شهر ماوراى طبیعت هستیم! در تمدن بزرگ ما الآن وارد هستیم! اما چه داریم؟ شما یک چیزى که ما داشته باشیم، خودمان داشته باشیم، جز دروغ گفتن و گزافه که از خودمان است، ماوراى آن ما چه داریم؟ جز این جنایتها چه داریم؟ جز آدمکشى، جز اختناق، جز دروغگویى. حتى مخبرین روزنامه‏ها با آن وضعى که حالا چهل- پنجاه سال است داشته‏اند، حالا اعتراض کردند که ما را این قدر وادار به دروغگویى نکنید. مخبرین روزنامه‏ها، اینها اعتراض کرده‏اند که این قدر ما را به دروغگویى وادار نکنید. اساتید دانشگاهها- از قرارى که گفته مى‏شود- اعتراض کردند که ما نمى‏رویم سر این کلاسها و درسها، با این وضعى که شما پیش آوردید در دانشگاهها. اینها هم لا بد یک دسته‏اى از اوباش هستند!

مخالفین دیکتاتورى از دید دیکتاتورها

این علماى تهران که الآن بنا دارند- از قرارى که امروز اطلاع رسیده است- که اعتراضاً دست از جماعت بردارند و این حوزه قم که الآن در حال تعطیل و انعطال «1» است- اینها همه- یک مشتى اوباش هستند که از خارج مرز با تذکره‏هاى دروغى آمده‏اند در ایران! آذربایجانیها همه شان که همچو قیامى کرده‏اند که بى‏سابقه- تقریباً- بوده است، همچو تعطیلى کردند که بى‏سابقه بوده است، اینها هم یک مشتى اراذل بودند! یزدیها هم همین طور. همه ایران، تمام ایران یک مشتى اراذل- به اصطلاح اینها- هستند که اینها نمى‏فهمند چه مى‏گویند! در اصطلاح اینها هر کس که مخالف با دیکتاتورى است، مخالف با کسانى است که به اسلام دارند خیانت مى‏کنند، کسانى که به این ملت خیانت کرده‏اند، هر که مخالف اینهاست یک مشت اراذلى است که از خارج آمده!

الآن هم با این همه بساطى که در ایران در آمده است و این همه مخالفتى که از همه شهرها، سى و چند شهر، همه شهرهاى ایران باید گفت، (سى و چند شهر، خوب دهاتش هم بوده است) [و] از دهات هم مى‏گویند هست این مطالب، الآن هم با همه این مسائل که اینها روبرو هستند، باز وقتى که صحبت مى‏کنند ابداً از آن حرفهاى اول دست برنمى‏دارند: تمام ایران با ما موافقند! تمام اصناف! همین دیشب این مطلب بوده که صد و بیست و چند رئیس صنف گفته‏اند تمام اصناف تهران به شما وفادارند! و به انقلاب شاه و ملت رأى مى‏دهند! و معترضند به این آشوبگرها! به این آشوبگرها اعتراض دارند و از دولت خواسته‏اند که اینها را مجازات کند! این صد و بیست و چند صنف، خارج از ایرانند؟ یا تهرانند و بازار تهرانند؟ اگر تهران است و بازار تهران است، بازار تهران که حالا مى‏گویند چهار روز است بسته است. حالا امروزش را من اطلاع ندارم اما مى‏گویند چهار روز بسته بوده. اعتراض داشته‏اند. هیاهو از بازار بلند مى‏شود؛ مبدأ هیاهو دانشگاه است و بازار. دانشگاهیها از خارج آمده‏اند؟! بازار تهران هم از خارج آمده‏اند؟! آن اصناف و صد و بیست و چند صنفى که همه اظهار وفادارى کرده‏اند، اینها زیر زمین- در زیر زمین اینها- هستند! ما در خارج نمى‏بینیم اینها را! حلالزاده اینها را نمى‏تواند ببیند! اینها همه- همه موافقند! همه سى و چند میلیون جمعیت ایران- همه موافقند؟ چند هزار، چند نفر معدود! اول که مى‏گفتند به عدد انگشتهاى- مثلًا- انسان؛ کم کم یک قدر زیادش کردند، حالا رسیده به چند هزار. دو- سه هزار جمعیتند که با اینها مخالفند! دیگر چندین میلیون جمعیت همه موافق هستند! اما این جمعیت کجاست ما نمى‏دانیم! این جمعیت در یزد است؟ در قم است؟ در تهران است؟ در مشهد است؟ آذربایجان است؟ کردستان است؟ اهواز است؟ اینها کجا هستند که ماوراى این جمعیتى که الآن در ایران موجود است هستند؟!

انفجار سراسرى، پیامد نیم قرن خودسرى‏

جمعیتى که در ایران الآن موجود است، همه مى‏دانند. همه خبرگزاریهایى که باید اطلاع بدهند اطلاع دادند و گفته مى‏شود که بیست و چند- بعضیها 25 شهر، بعضیها 33- شهر از شهرهاى ایران همه اعتصاب کرده‏اند، همه تظاهر کرده‏اند بر ضد شاه. در رادیو هم هست بر ضد شاه. یک کلمه هم گفته شده است که اینها، [یعنى‏] شاه یا دستگاه شاه [این قیام را] از فلان طلبه (که من باشم) مى‏بینند؛ ولى من مى‏گویم تمامش زیر سر خود اوست. تمام این سى و چند شهر که قیام کرده‏اند، با تحریک خود ایشان قیام کرده‏اند. دزد اگر بخواهد بگوید که دست من را حاکم بریده است، باید به او گفت: نه، خودت بریدى؛ حاکم اجراى قانون مى‏کند؛ تو خودت دست خودت را بریدى، تو دزدى کردى؛ کسى که دزدى بکند دستش به هدر مى‏رود.

تو فکر کن اگر قوه تفکر براى تو دیگر باقى مانده باشد؛ سقوط خودت را به چشمت دارى مى‏بینى و قوه تفکر از دستت رفته؛ تو فکر کن که در این پنجاه سال بر این ملت، تو و پدرت چه گذراندید. این ملت از دست پدرت، بعد از آن از دست تو به آنها چه گذشته است. این همه داغها که در دل اولیاى این مقتولین هست از آن زمان تا حالا، از زمانى که در مسجد گوهرشاد آن جنایت را آن مرد جنایتکار کرد- لَعَنَهُ اللَّه تعالى- تا امروز که با دست تو این جنایات دارد اجرا مى‏شود، با این ملت شما چه کردید. مى‏خواهید انفجار نشود؟ این دیگر یک کسى باید باشد که رأس انفجار باشد و مردم را به انفجار وادار کند؟ ... ایران خود به خود منفجر است. مگر مى‏شود جلوى انفجار را با این هرزگیها گرفت که «گروه انتقام» یکوقت درست مى‏کنند و «کمیته پیکار» درست مى‏کنند، و این حرفهاى نامربوط.

چاپلوسان، بر کرسى مدرس قهرمان‏

مجلسشان را وقتى که مى‏روى گوش مى‏کنى به حرفهاى این چهار نفر بیچاره‏اى که آنجا براى خاطر اینکه سال دیگر هم اینها مجلس بروند- خودشان هم گفتند این را که سال دیگر اینها مجلس بروند- ببین چه حرفها مى‏زنند. حتى وکیل خود آذربایجان مى‏گوید اینها آذربایجانى نیستند، آذربایجانى که با شاه مخالف نمى‏شود! پس اینها کجایى‏اند؟ تبریزیها کجایى‏اند آقاى وکیل؟! آن وضع مجلس ما و آن انحطاطى که پیدا شده است در مجلس. یکوقت مدرس توى مجلس است، یکوقت هم اینها که مى‏بینید. یکوقت مدرس است که مى‏ایستد و مقابل همه صحبت مى‏کند و مقابل رضا شاه مى‏ایستد، تا آخرْ نَفَس ایستاد، بعد هم او را کشتند البته؛ یکوقت هم اینها هستند که براى خاطر اینکه یک روز دیگرى هم وکیل بشوند، حالا یک همچو حرفهایى مى‏زنند که همه، هم خودشان مى‏دانند دروغ مى‏گویند هم دیگران مى‏دانند که اینها دروغ مى‏گویند

و هم خودشان مى‏دانند که همه مى‏دانند که اینها دروغ مى‏گویند مع ذلک مى‏گویند. براى جلب نفع خودشان، جلب رضایت رضا شاه، محمد رضا شاه، سَخَطِ خداى تبارک و تعالى را بر خودشان مى‏خرند. این وضع مجلس ما، آن وضع قوانین ما، آن وضع احکام شرعى ما، آن وضع بازار ما، آن وضع نفت ما، آن وضع استقلال ما.

فرمان اخراج شاه و امریکا

خدا مى‏داند که بعضى از این صاحب منصبها گاهى همین جا- قاچاقى- پیش من مى‏آیند، چه خون دلى اینها دارند از این مستشارهاى امریکایى که هر چند وقت یک دفعه یک جبهه‏هاى تازه‏اى مى‏آید اینجا و با ما چه مى‏کند و چه معاملاتى این نانجیبها با اینها مى‏کنند. و من نمى‏دانم، واقعاً براى من معماست که این صاحب‏منصبهاى ما چرا این قدر بى‏عرضه‏اند، چرا اینها این قدر بى‏عرضه هستند؟ چرا نشسته‏اند توى خانه شان تا این طور تحمیلات بر آنها بشود؟ چرا مستشارهاى امریکایى را این طور اجازه مى‏دهند که با آنها این طور رفتار کنند؟ چرا این مردک را بیرونش نمى‏کنند؟ به ما مى‏گویند که خوب، اگر این برود، کى جاى این بیاید که چه بشود؟ من گفتم اگر این برود، عُبَیْد اللَّه «1» هم بیاید بهتر از این است. براى اینکه هر کس بیاید حالا فکر مى‏کند به آنجا. این حالا کهنه کار شده و اواخر عمرش است و عصبى شده و دیوانه شده است و به هر جا مى‏زند و مى‏کشد و نمى‏دانم به کجا مى‏رسد. اما اگر این برود هر که بیاید، هر کس را شما تصور کنید بیاید، در اول امر تا یک مدتهایى مردم راحت هستند. اگر این باشد یک ساعت راحتى نیست. اگر این برود هر کس بیاید مردم باز یک مدتى راحت هستند. خیال نکنید که حالا اگر این رفت، دنیا به هم مى‏خورد، هیچ چیز به هم نمى‏خورد. این صاحب منصبها کجا هستند؟ هى ارتشبد کذا و نمى‏دانم سپهبد کذا و سرلشکر کذا! حرف است آنها، مثل وکلا مى‏مانند آنها. وکیلم! وکیل کجا ... هر کدام از قول ملت حرف مى‏زنند. مردِکه خودش هست تنهایى، آن وقت مى‏گوید ما و همه ملت!

انقلاب امریکا، یا «انقلاب شاه و ملت»!

آخر این ملتى که همه الآن بر ضد این مردِکه قیام کرده‏اند، این ملتى که مى‏بینند همه چیزشان را این آدم از دست داده و از بین برده است، این ملتى که مى‏بینند جوانهاى آنها را به فساد کشیده، دخترهاى آنها را مى‏خواهد به فساد بکشد، این ملت همه شان موافقند با اصل انقلاب؟! «انقلاب شاه و ملت»؟! باز هم خجالت نمى‏کشند مى‏گویند انقلاب شاه و ملت! بگویند انقلاب امریکا، راحت کنند خودشان را. بگویند دستور امریکا، انقلاب امریکا. چه باید کرد؟ همان طور که خودش در یکى از نوشته‏هایش گفت که خوب صلاح دیدند که ما باشیم، آن متفقین صلاح دیدند که ما باشیم عجالتاً! خدا لعنتشان کند اینها را که همچو صلاحى براى ما دیدند.

در واپسین روزهاى سلطنت‏

الآن قم حکومت نظامى است، از قرارى که گفته مى‏شود؛ تبریز حکومت نظامى است؛ مشهد حکومت نظامى است یا بدتر از نظامى است. حکومت نظامى این طور نیست که! حکومت نظامى یک نظامى هست، یک نظامى مى‏آید حاکم مى‏شود و بعضى رفت و آمدها و بعضِ اجتماعات را جلو مى‏گیرد. اما بریزند توى خانه مردم، حکومت نظامى است؟! بریزند تو خانه مردم تفتیش کنند؟ همه محله‏هاى قم را مى‏گویند همین طور احاطه کرده‏اند و مشغول تفتیش هستند؛ دنبال اسلحه مى‏گردند. اینها از سایه خودشان مى‏ترسند بیچاره‏ها! خیال نکنید این اشْتُلُمْها را هیچ چیز؛ هیچ خیال نکنید اینها چیزى است. اینها الآن از سایه خودشان مى‏ترسند. همچو خوفْ اینها را برداشته که مثل گربه‏اى که آن آخر، دیگر به همه چیز حمله مى‏کند و با دست و پنجه و چه حمله مى‏کند از خوفش، اینها هم به آن مرتبه رسیده‏اند که حالا با دست و پنجه و لگد و همه چیز از مسلسل و تانک و توپ و اینها حمله مى‏کنند به مردم، به مردم بى‏دفاع. خانه‏هاى قم را مى‏گردند. گفتند در آذربایجان هم بنا دارند این کار را بکنند. باید همه ایران را اینها تفتیش بکنند، باید همه ایران را اینها بگردند.

ریشه انفجار و انقلاب‏

تمام اینها با تحریک خود ایشان است، نه تحریک من. من یک طلبه‏اى هستم که مثل سایر آقایان طلاب، مثل سایر آقایان شهرها، من هم یک ناله‏اى مى‏کنم از دست این. آنکه اساس مطلب است، آنکه اساس این انقلابات است، آنکه اساس این انفجارهاست خود این آقاست، خود این آدم است. اساسْ خود این است. آنکه خیانت مى‏کند، باید اگر آمدند گفتند خیانت و داد و قال بلند شد [که‏] خیانت مى‏کنند، نگویند محرک دارند. تو محرکى؛ به خیانتت تحریک کردى مردم را، تو به این مردم خیانت کردى. مردم هم در مقابلش ایستادند و حرف مى‏زنند؛ حرف است، الآن بیچاره‏ها چه بکنند. تو همه حیثیت این مملکت اسلامى را از دست دادى و بردى، و الآن هم مشغول فعالیتى براى بیشتر از دست دادن و بردن.

مردم دیگر به تنگ آمده‏اند؛ مردم از جان خودشان هم به تنگ آمده‏اند. جوانش را مى‏کشد، خودش باز مى‏آید. قم آدم مى‏کشند، باز توى محلاتش بچه و بزرگ آنها حمله مى‏کنند. براى اینکه از جانشان هم سیر شده‏اند مردم. دیگر با این وضع، با این اساسى که تو بنیان گذاشتى در اینجا، براى کى راحتى هست؟ یک راحتى یکروزه هست؟ یک راحتى یکساعته هست تا اینکه یک زندگى داشته باشد؟ خوب، زندگىِ این طور را مردم ترجیح مى‏دهند که نباشند در این دنیا. پس تقصیر از خود توست و دیگر هم نمى‏توانى اصلاحش کنى.

آشتى ناپذیرى ملت‏

توبه تو پیش ملت پذیرفته نیست. ممکن است یک توبه حقیقى بکنى و مال مردم را دستشان بدهى و همه جنایات را جبران بکنى، خدا ممکن است- خدا بزرگ است- بپذیرد اما ملت نمى‏پذیرد. ما نمى‏توانیم توبه تو را بپذیریم؛ توبه تو مرگ است، توبه گرگ مرگ است. دیگر این آخرى افتاده به اینکه دستور دادم که دیگر خیلى مردم را [اذیت‏] نکنند. همین دیشب مى‏گفت که دستور دادم به عمرو که مردم را دیگر [مورد تعدى قرار ندهد]. این هم توبه گرگ است که مرگ است. تو حالا با یک راه دیگرى‏ مى‏خواهى راه باز کنى براى جنایات و الّا تو ممکن نیست که دست بردارى از جنایاتت. کسى که اعصابش این طور خرد شده و خراب شده و مى‏بیند همه ملت با او مخالف هستند، اربابها هم؛ مى‏ترسد که اگر ملت مخالفتشان طول بکشد، آنها هم دستشان را از سرش بردارند؛ و خدا مى‏داند که اگر یک روز دستش را این امریکاى خبیث از سر این [شاه‏] بردارد، هیچ برایش نمى‏گذارند بماند؛ همان اطرافیانش او را خواهند خورد.

سلاح ایمان، نیرومندترین سلاحها

ولى حالا ملت چه بکند؟ مستشارهاى خارجه ریخته‏اند به ایران و همه چیز دست آنها هست، قدرت دست آنها هست، ملت ضعیف است. این اشخاصى که [از] حقوق بشر [دائم‏] دم مى‏زنند، همینها ملت ما را به این طور گرفتارى کشاندند. چه بکند یک ملت ضعیفى که اسلحه ندارد، [قدرت‏] ندارد؟ ولى هیچ اسلحه‏اى با ایمان نمى‏تواند مقابله بکند، هیچ اسلحه‏اى با قیام ملت نمى‏تواند مقابله بکند. امروز همه اسلحه‏ها نمى‏توانند مقابله کنند با قیام مردم؛ هر چه بکشند باز نمى‏توانند. این مصیبتها که مى‏بینید، که همه شهرها الآن گرفتار هستند؛ هر روز یا گرفتار پلیس هستند یا گرفتار جُنْدیها و لشکریها هستند با تانک و توپ و مسلسل، یا گرفتار یک دسته‏اى هستند که مى‏آیند تظاهر مى‏کنند و زنده باد و جاوید باد مى‏گویند. توى خانه بعض مراجع مردکه رفته و تفنگش را کشیده یا [تهدید] کرده که من همه شما را مى‏کشم اگر نگویید جاوید کذا؛ آنها هم نگفتند و به او [پرخاش‏] کردند، از قرارى که شنیدم. اینها گرفتار این هستند که باید جاوید کذا بگویید. مگر با گفتن جاوید، جاوید مى‏شود؟ گذشت دیگر مطلب، برود سراغ کارش. اگر بتواند جانش را از دست این ملت نجات بدهد، یواشکى فرار کند. بیخود برنامه حرکتش را به خارج از کشور لغو کرد «1» به خیال اینکه خودش در دست بگیرد قدرت را، آدمکشى را خودش در دست بگیرد. مبادا جا را خالى کند یکى بیاید جایش. چه بروى چه نروى تو دیگر رفتنى هستى بیچاره. و خودت این کار را کردى، ما این کار را نکردیم، ملت این کار را نکرده. تو این کار [را کردى‏]، اساس را تو درست کردى. اگر یک حکومت صحیح بود، یک قدرت صحیح بود، و یک مُجرى قدرت صحیح بود و دلسوز ملت بود، اسلامى بود، ممکن بود این مسائل پیش بیاید؟ ممکن بود تظاهرى بر خلافش بشود؟ امکان نداشت یک همچو چیزى. پس اینکه مى‏بینید که همه یکدل و یکجهت تظاهر بر ضد تو مى‏کنند، بدان که زیر سر خودت است این مسائل، تو این کارها را کردى.

اینها مصیبتهاى ماست و بشارتها. در همه اینها بشارت است: بشارت پیروزى ملت، بشارت قطع ایادى اجانب ان شاء اللَّه، بشارت قطع این دودمان و رفتن اینها از این مملکت یا از این عالم. اینها همه بشارت است و مردم باید قوى، دلخوش [و] بى‏هراس باشند.

اسلام مکتب مبارزه و مقاومت‏

هر انقلاب اسلامى توى آن یک مطلبى هست، توى آن یک کُشتنى هست، یک ناراحتى هست، همچو نیست که خوب [بدون قربانى باشد]؛ اسلام را ما باید ببینیم اولش چه جور به دست آمد. این اسلام، این پیغمبر اکرم- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- آن وقتى که اجتماعات را درست کرد و توانست قیام بکند بر ضد شرک و کفر و بى‏عدالتیها، با چه مصیبتهایى گرفتار بود، چه جنگهایى کرد و چه «1» کشته‏هایى داد و خودش چه زحماتى کشید و چه جراحاتى برداشت. اسلام از اول، وقتى زاییده شده است، آن روزى که اعلام شد به اینکه حالا دیگر باید قیام کرد در مقابل [طاغوت‏]، از آن روز برنامه‏اش این بود که بزند و بکشد و کشته بشود براى اصلاح حال جامعه. براى اینکه این دزدها و این خیانتکارها را قطع ایادیشان را بکند، قطع حیاتشان را بکند؛ اینها مضر به جامعه هستند. این باغدارها و این کارواندارهاى قریش مضرِّ به جامعه هستند، اینها باید از بین بروند. اصلًا اول اسلام وضعش این بوده. وقتى دست من و شما رسیده، اسلام به این صورت در آمده که جز مطالعه کتاب کارى دیگر نمى‏کنیم و کارى دیگر نمى‏گوییم بکنند.

خدا مى‏داند که من براى حوزه‏ها متأسفم. من براى حوزه نجف متأسفم. آقا، حیثیتش‏

را دارد از دست مى‏دهد حوزه نجف؛ حیثیتش را پیش مسلمین دارد از دست مى‏دهد. من متأسفم براى این. اشخاص [مهم‏] نیستند، من براى حوزه متأسف هستم. یک حوزه هزار ساله و هزار و چند صد ساله دارد حیثیتش را از دست مى‏دهد. شما ملاحظه کنید، در تمام این صحبتهایى که در ایران هست، از اول تا آخر بروید مطالعه کنید، تمام اعلامیه‏هایشان را مطالعه کنید، اعلامیه چه جناح متدین، چه جناح روشنفکر، چه جناح اهل علم، بروید مطالعه کنید، اسمى از نجف دیگر نیست؛ نجف مَنْسى است. به داد این نجف برسید شما آقایان.

حوزه قم زنده است‏

حوزه قم حوزه زنده است. کشته مى‏دهد، مى‏کشد، کشته مى‏دهد- عرض مى‏کنم که- اگر بتواند مى‏کشد. الآن هم در تحت فشار هست و مع ذلک زنده [است‏]، مع ذلک ایستاده است. طلبه قم ایستاده است، قمى ایستاده است، ملت قم ایستاده است. کتک مى‏خورد و ایستاده است. طلبه قم کشته مى‏دهد و ایستاده است و لهذا زنده است. اصلًا در اذهان مردم، هر چى هست قم است؛ و من براى نجف متأسفم. من قمى هستم اما براى نجف متأسفم. ما علاقه داریم به همه اینها. ما علاقه داریم به یک همچو حوزه هزار و چند صد ساله. نگذارید این حوزه از بین برود. نگذارید این حوزه مَنْسى بشود.

. تأکید بر سازماندهى نهضت‏

باید حالا که ایران قیام کرده است- و خداوند توفیق بدهد به آنها- باید نظام داشته باشد این؛ بى‏نظام نباید باشد. روابط باید باشد بین حوزه قم، حوزه تهران و همه شهرستانها. روابط مى‏خواهد. سازمان باید بدهید به این قیام؛ متفرقات نباشد. سازمان داشته باشد که اگر یک روزى قم ایستاد، تمام ملت بایستد. متفرق نباشید؛ جناحها همه با هم بشوند. این اشتباه است که بعضِ جناحها- از قرارى که امروز به من کاغذ بعضى از آقایان رسید- اینها دیگر از روحانیت صحبت نمى‏کنند. نمى‏فهمند اینها. اینها نمى‏دانند که بى‏روحانیت یک شاهى اینها ارزش ندارند. اگر دست ناپاکى در کار نباشد و اینها را وادار نکند به اینکه در نوشته‏هایى که مى‏نویسند روحانیت را ساقط کنند و اگر مقصود این نباشد که جناحها با هم مختلف بشود و متشتت بشوند و از راه بى‏فهمى باشد، بى‏ادراکى باشد، هواى نفس باشد، اصلاح کنند خودشان را. تمام جناحها با هم بشوند. سازمانِ واحد باشد. یک حزبِ الهى در مقابل «حزب رستاخیز»- حزبِ خدا، حزبِ اللَّه. همه با هم باشید، همه با هم صحبت کنید، همه با هم قیام کنید، همه با هم قعود کنید. هر دسته‏اى عَلى حده و آن براى خودش و آن براى خودش، غلط است امروز. روحانیین با آنها، آنها با روحانیین، دانشگاهى با شما، شما با دانشگاهى، بازارى با همه، کارگر با همه همه شما یک مصیبت دارید، همه گرفتار یک مصیبت هستید. مصیبتْ مصیبت مشترک است. همه مصیبت زده هستیم. یک امرى نیست که اختصاص به روحانیت داشته باشد، اختصاص به احزاب داشته باشد، یا اختصاص به دانشگاهى داشته باشد. این مطلبى نیست که اختصاص داشته باشد. اگر نفت را مى‏برند، نفت همه را دارند مى‏برند؛ اگر یک مشت آهن‏پاره بیخود وارد مى‏کنند در مملکت، براى همه است این مصیبت؛ اگر مستشارهاى امریکا را در اینجا مى‏آورند، این مصیبت براى همه است؛ براى یکى و دو تا نیست. اگر پایگاه براى امریکا درست مى‏کنند، این براى همه است؛ اگر خیانت به ما مى‏کنند، خیانت به ملت مى‏کنند؛ خیانت به همه است.

همه دست به دست بدهید. على‏ حده هر کس براى خودش یک سازى بزند، این غلط است؛ این شکست است. باید سازمان داده بشود به این قیام، به این نهضتى که الآن بالفعل موجود است. باید عقلاى قوم، سران قوم، سازمان بدهند به این؛ یعنى روابط پیدا بشود بین همه جناحها. همه شهرستانها باید با هم روابط داشته باشند. باید مجالس در روز واحد [باشد]. یکى از اقسام روابط که من سابق مى‏خواستم در قم ایجاد بکنم و نگذاشتند ایجاد بشود- خداوند اصلاحشان کند ان شاء اللَّه. من بنا بر این گذاشتم که در تمام ایران، یک روز تعطیل، یک روزْ اجتماع باشد؛ اجتماع اهل علم. یعنى فرض کنید روز شنبه یا شب شنبه تهران یک اجتماع اهل علمى باشد، خراسان اجتماع اهل علمى باشد، فلان ده هم اجتماع اهل علمى باشد، فلان جا هم [چنین‏] باشد. این یک سازمانى‏ بود، نگذاشتند؛ نفهمیدند.

حالا آقایان بیدار بشوید، ملتفت باشید. دشمن شما حالا هم قوى است؛ حالا با چاقو آمده به میدان، حالا با تانک آمده به میدان، حالا با- عرض مى‏کنم که- مسلسل آمده به میدان. لکن نترسید از این مسلسلها، مسلسلها چیزى نیستند؛ شما حقید، حق با شماست، خداوند تعالى با شماست. سازمان بدهید به این نهضتى که الآن در ایران پیدا شده است. روابط باید با هم باشد؛ آقایان علما با همه جناحها، همه جناحها با آقایان علما، همه ملت با هم سازمان داشته باشد. سران قوم در یک وقت معین اجتماع داشته باشند با هم، که اگر یک روزى یک کلمه‏اى فرض کنید از یک جایى صادر شد، تمام با هم یک کلمه باشند، یک حرکت باشند اهالى ایران.

نوید پیروزى‏

مژده مى‏دهم به همه جناحهایى که در ایران براى اسلام، براى احقاق حق قیام کردند که إنَّ الصُّبْحَ لَقَریبٌ «1»؛ نزدیک است ان شاء اللَّه. و شما پیروزید ان شاء اللَّه؛ اما به شرط اینکه عوامل مختلف در کار نباشد؛ به شرط اینکه هواهاى نفسانى [که‏] این براى خودش بکشَد و آن براى خودش بکشَد، این نباشد در کار. همه با هم برادریم. من یک طلبه هستم، تو هم یک آقا هستى، آن هم یک کاسب هست، آن هم یک دانشگاهى هست، آن هم یک دکتر هست، آن هم یک مهندس هست، آن هم یک روشنفکر هست؛ همه‏مان با هم مصیبت واحده داریم؛ همه با هم باید بنشینیم و شیون کنیم.

خداوند- ان شاء اللَّه- به همه جناحها توفیق بدهد؛ به همه سلامت بدهد. خداوند ان شاء اللَّه قطع ایادى اجانب را از مملکت اسلامى بکند و از همه ممالک اسلامى بکند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد